من هزارهی سنیام، راه بیابان کجا است؟ (2)
یاداشت من در مورد همبستگی هزارههای شیعه و سنی، تعدادی از دوستان را ناراحت کرد. من خیلی وقتها میخواستم یادداشتی در این مورد بنویسم؛ اما دل بیدل بودم. به هر حال، من سالهاست در مورد هویت هزارهها کنجاو بودهام و در این مورد چیزهای بسیاری خواندهام، پای صحبتهای آدمهای زیادی نشستهام، با هزارههای سنی و اسماعیلی دوستی کردهام/میکنم و تلاش کردهام/میکنم تا حرف و نگاهشان را بهتر بفهمم.
تا این دم اما متأسفانه به این نتیجه رسیدهام که همگرایی هزارههای سنی، اسماعیلی و دوازده امامی لااقل برای فعلا، از حد دوستی و رفاقت شخصی نمیتواند فراتر برود و همان هم تا حد زیادی محدود به دنیای تیپ خاصی از تحصیلکردگان است.
خوشبینی زیباست، مخصوصا در این مورد؛ اما نگاه ما به مسایل نباید تنها احساس ما را ارضا کند و به غرور ما پاسخ بدهد. کاش هویت و روابط هویتی تا این حد ساده میبود. با تمام ستمهایی که بر هزارهها رفتهاند، ما میتوانیم مطمئن باشیم که اگر هزارهها میتوانستهاند در هلمند و قندوز با هویت هزارگی خود زندگی کنند، در پنجشیر و شیخعلی هم میتوانستهاند و با زحمت و رنج بسیار کمتر هم میتوانستهاند.
اینطور هم نیست که هزارههای سنی فقط از جبر روزگار، تا این دم تاجیک و… بودهاند. روابط بسیار پیچیده و عوامل بسیار درهم تنیده، دست به دست هم داده، شرایط را به گونهای ایجاد کرده که هزارههای سنی، هویت غیرهزارگی را برمیگزیدهاند. بخش مهمی از این عوامل و شرایط، ریشه در روابط تلخ میانهزارگی داشته است.
همین که ما تلاش میکنیم تمام مسایلمان را در تقابل با دیگران بررسی و تفسیر کنیم، فهم مسایل را بسیار دشوارتر میکند. ما خیلی بیشتر از آنکه فکر میکنیم، گرفتار شرایط و سازوکار پیدا و پنهانی هستیم که جهان ما را شکل میدهند، بهشمول جهان خودی-درونیمان را. چگونگی احساس تودهی مردم نسبت به هویت مذهبی و قومیشان، آنقدرها هم که ما فکر میکنیم، در گرو تصمیمگیریهای آگاهانه نیست، مخصوصا در جامعهی افغانی.
متأسفانه نگاه ما به مسایل خودمان هم بسیار سطحی و شعاری است. مثلا اگر آدم بخواهد در بارهی هویت مذهبی کل پدیدهای بهنام هزاره (سنی، دوازده امامی و اسماعیلی) مسایل را کمی عمیقتر بفهمد، تنها منابع معتبر و قابل اعتباری که موجود اند، منابع خارجی اند. از خود ما هیچ چیز معتبری جز شعار و حریفطلبی بیباکانه، در دسترس نیست. تنها کشف علمی ما در این مورد این است که ما اول شیعه بودهایم!
به هر صورت، آرزوی من نمیتواند چیزی جز همبستگی و حیات جمعی مدارامحور مردمم باشد؛ اما به نظرم، قبل از خریدن فیل، ما نیاز داریم خانهای درخور فیل بنا کنیم.