حسنهاشمیان، تحلیلگر سیاسی
سازمان جهادی-سلفی القاعده برای اولین بار بعد از جنگ افغانستان توسط مجموعهای از چریکهای عرب به رهبری اسامه بنلادن متولد شد. تولد دوم القاعده بعد از اشغال عراق توسط امریکا و به رهبری ابومصعب زرقاوی صورت گرفت، اما تولد سوم سازمان القاعده بعد از شکلگیری دگرگونیهای سیاسی جهان عرب موسوم به «بهار عربی» و متوقف شدن آن در جنگ خونین سوریه، پا به عرصهی وجود نهاد. با گذر از این سه مرحلهی زمانی در شکل و ایدیولوژی القاعده تغییرات ملموسی بهوقوع پیوست و اکنون گرایش به «دولت اسلامی عراق و شام» با نام مختصر داعش فراتر از خطابهها و تفسیرهای ایمن ظواهری و نسل اول القاعده رفته است. این شاخهی جدید خشنتر و بیرحمتر از همشکلیهای سابق خود است، حتا خشنتر از ابومصعب زرقاوی و گروه منسوب به وی در سال ۲۰۰۶ است.
اولین ظهور جدی داعش با طغیان شاخهی عراقی آن به رهبری «ابوبکر بغدادی» بر دستورات ایمن ظواهری، رییس فعلی القاعده نمایان شد. طبق ادعای وزارت داخلهی عراق، نام اصلی ابوبکر بغدادی، «ابراهیم عواد ابراهیم» است که مسئولیت عضوگیری برای القاعده را سابقا به عهده داشت. برخی از گزارشها حکایت از آن دارند که در سال ۲۰۰۶، بغدادی و چندنفر دیگر از اعضای القاعده در کنار مرز سوریه مورد هجوم یک حملهی موشکی از سوی جنگندههای امریکایی قرار گرفتند، اما هیچوقت جسد بغدادی در میان کشتههای آن حمله یافت نشد. بعد از کشته شدن بنلادن، بغدادی به عنوان یکی از شدیدترین مدافعان انتقام خون رهبر القاعده ظاهر شد و رهبری یک سلسله عملیات انتحاری در عراق را به عهده گرفت. عملیاتی که بیشتر مناطق شیعهنشین را هدف قرار میدادند و تلفات جانی بسیاری را به همراه داشتند. اما فراتر از این، جنگ سوریه زمینهی مناسبی برای حضور و فعالیتهای بغدادی و گروه وی فراهم ساخت و سازماندهی آنها شکل پیشرفتهای بهخود گرفت.
در ۹ آپریل ۲۰۱۳ ابوبکر بغدادی به نام شاخهی عراقی القاعده بیانیهای صادر کرد و گروه جهادی «جبههالنصره» را به مجموعهی تحت امر خود ضمیمه کرد. این اقدام هم رهبران جبههالنصره و هم رهبری مرکزی القاعده را خوش نیامد. از اینرو، یک روز بعد از بیانیهی بغدادی، در تاریخ ۱۰ آپریل ۲۰۱۳ محمد جولانی، فرمانده جبههالنصره در سوریه با صدور بیانیهای متضاد، انضمام گروه خود به داعش عراق را تکذیب کرد و به ایمن ظواهری، برادر بزرگ القاعده اعلام وفاداری کرد. از زمان صدور این بیانیه تا ۹ جون ۲۰۱۳، ایمن ظواهری تلاش کرد میان ابوبکر بغدادی و محمد جولانی فضای آشتی و مصالحه حاکم کند، اما با شکست این تلاشها، رهبر القاعده دو مجموعهی بغدادی و جولانی را منفصل از هم اعلام کرد که ارتباط خود را بهطور مجزا با مرکز حفظ میکنند.
نگرش بغدادی به شیوه و کارکرد سازمان القاعده، او را متفاوت از رهیافتهای ایمن ظواهری قرار میدهد. ریشهی چنین تفاوتی به زمان ابومصعب زرقاوی و ارتباط او با سازمان مادر در سال ۲۰۰۵ برمیگردد. ایدیولوژی سازمان القاعده در سال ۱۹۹۸ بر مبنای بنیان یک جبههی اسلامی جهانی برای جهاد با «صلیبی»ها شکل گرفته بود. سپس موضوع جهاد علیه امریکا به عنوان کشور حامی رژیمهای استبدادی عربی از یکسو و اسراییل از سوی دیگر به آن اضافه شد. همچنین ایدیولوژی القاعده برای شیوهی ادارهی بلاد اسلامی براساس جاری کردن احکام شریعت و برپایی خلافت اسلامی است. اما بنیان فکری ابومصعب زرقاوی و سپس داعش به جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه و ایستادگی در برابر «طرح بازگشت صفویه به عراق» اولویت داد. صفبندی سنی–شیعی مهمترین رکن فکری داعش است و انگیزهی آنها برای انتقام و رویارویی با این عنوان به پیش میرود. این رویکرد با گرایش القاعده برای حفظ منافع جغرافیای سیاسی خود با ایران در تضاد است. از نظر ظواهری، ستیز با جمهوری اسلامی اولویت سازمان القاعده در حال حاضر به حساب نمیآید، در حالی که داعش وجود خود را بر مبنای چنین ستیزی بنا کرده است.
از سوی دیگر، ایمن ظواهری با اعلام زودهنگام دولت اسلامی عراق و شام به دلیل فضای سیاسی حاکم بر منطقه و همچنین نارسایی ابزارهای تحقق چنین دولتی، مخالف است. در زمان اسامه بنلادن این اختلافات به خاطر شخصیت کاریزماتیک وی، زیاد مجال ظهور نمییافتند، اما در زمان ظواهری ابعاد مخالفتها گسترده شد.
زرقاوی بعد از اشغال عراق توسط امریکا با حفظ روابط خود با بنلادن، توانست شبکهی هواداران خود را در عراق و اردن گسترش دهد. در سپتامبر ۲۰۰۳ جماعت توحید و جهاد را تأسیس کرد و با اعلام بیعت با رهبر القاعده در اکتبر ۲۰۰۴، گروه جهادی القاعده در سرزمین بینالنهرین را بنیان گذاشت. با کشته شدن زرقاوی در جون ۲۰۰۶، دولت اسلامی عراق در اکتبر همان سال توسط ابوعمر بغدادی پا به عرصهی وجود گذاشت که نام اصلی وی «حامد داود زاوی» بود. ابوعمر بغدادی به همراه وزیر جنگ دولت اسلامی خودخواندهی خود، ابوحمزه مهاجر در آپریل ۲۰۱۰ کشته شدند. یکماه بعد ابوبکر بغدادی رهبری دولت اسلامی عراق را به عهده گرفت و با افزودن نام شام بر آن، داعش متولد شد.
در دورهی ابوبکر بغدادی، داعش توسعهی قابل توجهی پیدا کرد و با پیوستن تعدادی از جنرالهای سابق ارتش صدام حسین، مانند محمد ندا جبوری معروف به راعی و سمیر عبد محمد معروف به حجی بکر، تشکیلات نظامی داعش ستونهای محکمی یافت و از نظر تاکتیک و استراتژی کارکرد بهتری بهدست آورد. با این تحول، داعش توانست مساحت وسیعی از استان الانبار عراق و استان رقه سوریه را به تصرف خود درآورد.
جنگهای داعش در جنوری ۲۰۱۴ ابعاد جدیدی پیدا کرد. این سازمان چریکی خشن نه فقط علیه دولت مالکی و بشار اسد اعلان جهاد کرده است، بلکه به جنگ با تشکلهای اسلامی دیگر پرداخت که با احکام سیطرهی آن مخالفت میکردند. از این تاریخ داعش نیروهای جبههالنصره، جیش مجاهدین، جبههی اسلامی و جبههی ثوار سوریه را تکفیر کرد و به نبرد با آنها پرداخت. ارتش آزاد سوریه و گروههای دفاع محلی را نیز قبلا در لیست تکفیر خود قرار داده بود. حملهی داعش به مهمترین نیروهای مسلح مخالف بشار اسد، فلسفهی وجودی این تشکل را زیر سوال برد و خیلی از تحلیلگران منطقه آن را دستپروردهی سازمانهای اطلاعاتی ایران و سوریه قلمداد کردند.
تعداد کل جنگجویان داعش به ۱۵ هزار نفر میرسد که در مساحتی نزدیک به ۷۰۰ هزار کیلومتر مربع پراکنده شدهاند. بیشتر درآمدهای آنها از طریق مالیات بر مناطق تحت نفوذ خود و اعانههای جمعآوری شده در کشورهای منطقه به دست میآید. همچنین گروه داعش با تسلط بر چاههای نفت و گاز منطقهی دیرالزور سوریه، بر بخش قابل توجهی از درآمدهای این منطقه دست یافت. در یک اقدام درآمدزای دیگر، داعش سرزمینهای زراعی استان حسکهی سوریه را به تصرف خود درآورده و از درآمدهای آن بهره میبرد. یک کار درآمدزای دیگر این گروه که بیشتر به آدمربایی شبیه است، اسیر کردن افراد متمول و سپس آزادی آنها در برابر گرفتن فدیه است.
فرضیههای احتمالی برای حل بحران عراق
با در نظر گرفتن بازیگران داخل عراق، کشورهای منطقه و جهان میتوانند فرضیههای احتمالی زیر را برای حل بحران فعلی عراق در نظر بگیرند:
1- راهحل امنیتی–نظامی:
براساس این فرضیه، نوری مالکی با کمک ایران و امریکا و بسیج نیروهای شیعه به وسیلهی فتواهای جهاد مرجعیت شیعه و همکاری بخش اندکی از سنیها، میتواند نیروهای داعش و شوراهای عشایری قیام کننده بر ضد وی را سرکوب کند و شهرهای از دست رفته را بازگرداند. شخص مالکی و ایران در دو جناح تندرو و عملگرا خواهان عملی ساختن این سناریو هستند و اگرچه جناحهای سیاسی متخاصم در ایران بر سر مسایل دیگر با هم اختلاف شدید دارند، اما در موضوع برخورد با بحران عراق به توافق نظر رسیدهاند. حسن روحانی در موضعگیری رسمی خود در قبال بحران عراق، علنا خواهان همکاری با امریکا در این باره شد. در این راستا نه فقط انتقادی بر تمایل رییس جمهور ایران برای همکاری با امریکا وارد نشد، بلکه خبرگزاری فارس خبر از کمکهای انسانی امریکا به آوارگان عراقی منتشر کرد.
2- راهحل سیاسی:
گروههای عراقی مخالف نوری مالکی، کشورهای عربی و اتحادیهی اروپا بر این گزینه اصرار میکنند و امریکا آن را منوط به توافق رهبران سیاسی عراق کرده است. این فرضیه میتواند به پایان کار نوری مالکی در عراق بیانجامد. از اینرو، جمهوری اسلامی بهشدت با آن مخالفت میکند. روزنامهی کیهان بر توانایی مالکی در درهم کوبیدن چریکهای مسلح اصرار میکند و دستگاه تبلیغاتی ایران بر مشروعیت مالکی به عنوان رهبر گروه پیروز در انتخابات پارلمانی اخیر مانور میدهد و در پی ساختن پایگاه مردمی برای نخستوزیر فعلی عراق از طریق نشان دادن صفهای طولانی داوطلبان برای حضور در جنگ علیه داعش هستند. ایران تلاش میکند هرگونه تمایل حل بحران به سوی رهیافت سیاسی را خنثا کند.
3- جنگ داخلی:
اگر مالکی به تنهایی نتواند از عهدهی مبارزه با قیام گسترده در استانهای سنینشین بربیاید، آنگاه دخالت مستقیم ایران برای خواباندن اعتراضات عشایر، تمرد شهرها و حملات چریکهای داعش اجتنابناپذیر میشود. با ورود مستقیم ایران به جنگ عراق، بازیگران دیگر منطقه ممکن است در این جنگ وارد شوند و اوضاع پیچیدهتر و خطرناکتر از اوضاع فعلی خواهد شد.
یک فرضیهی احتمالی برای حل بحران عراق این است که حمایت کنندگان دو طرف نزاع در عراق، یعنی ایران و عربستان سعودی بهپای میز مذاکره بنشینند و مشکلات فی مابین را حل کنند. این گزینه در حال حاضر به خاطر تضاد شدید منافع و دور بودن خواستههای دو طرف دعوا از یکدیگر محتمل به نظر نمیرسد، اگر چه ممکن است رایزنیهایی در این زمینه صورت بگیرند. (بیبیسی فارسی)