توافق صلح و آینده نامعلوم جنگ‌جویان خارجی در افغانستان

توافق صلح و آینده نامعلوم جنگ‌جویان خارجی در افغانستان

لطیف آرش

وزارت دفاع امریکا در گزارش سالانه خویش نوشته است که گروه طالبان روابطش را با شبکه القاعده در شبه‌قاره حفظ کرده است. نیروهای امنیت ملی افغانستان به تاریخ 17 میزان سال 1398 گزارش داده بود که در عملیاتی در ولسوالی موسی‌قلعه ولایت هلمند عاصم عمر، رهبر شبکه القاعده برای شبه قاره هند کشته شده است. در اوایل ماه قوس سال 1398 ویب‌سایت ترور مانیتور از نشر یک نوار تصویری منسوب به تحریک اسلامی ترکستان شرقی مستقر در سوریه خبر داد. دراین نوار تصویری فعالیت‌های نظامی جنگ‌جویان این گروه در افغانستان نمایش داده می‌شود و در قسمت دیگر این فیلم واسطه‌های نظامی ارتش افغانستان نشان داده می‌شود که در اختیار این جنگ‌جویان قرار دارند.

در صورتی که دولت افغانستان و گروه طالبان به یک توافق دست یابد سرنوشت جنگ‌جویان خارجی مستقر در افغانستان چه خواهد شد. در این نوشته به پاسخ این پرسش‌ها می‌پردازیم، اما قبل از آن باید تاریخچه حضور جنگ‌جویان خارجی در افغانستان را به‌گونه‌ی مختصر بررسی کنیم.

حضور جنگ‌جویان خارجی در افغانستان

زمانی که مبارزه مجاهدین افغان علیه نیروهای اتحاد جماهیر آغاز شد، جنگ افغانستان حمایت کشورهای غربی و در راس آن ایالات متحده امریکا را به‌دست آورد و نبرد علیه ارتش سرخ در مدت کم صبغه بین‌المللی پیدا کرد و برای شکست اتحاد جماهیر شوروی از گروه‌های مجاهدین حمایت مالی و تسلیحاتی شد. مجاهدین افغان در کنار حمایت کشورهای غربی از پشتبیانی کشورهای اسلامی نیز برخوردار شدند و هزاران جنگ‌جوی از این کشورها برای مبارزه علیه نیروهای نظامی شوروی وارد افغانستان شدند که بعدها این نیروها بنام افغان‌العرب نامیده شدند.                                               

افغان‌العرب‌ کی‌ها بودند؟

این اصطلاح بر جوانانی اطلاق می‌شد که به نیت جهاد و مبارزه با شوروی و کمونیسم از کشورهای عربی مثل مصر، عربستان، الجزایر، لیبی، یمن و غیره به پاکستان و از آن‌جا به افغانستان می‌آمدند. بعد از آن این اصطلاح عام شد و به تمام جوانانی که در جنگ افغانستان مشارکت داشتند، گفته می‌شد. اکثر این جوانان از سازمان‌های جهادی کشورهای عربی بودند که از افکار و اندیشه‌های جهادی و انقلابی سید قطب تأثیر پذیرفته بودند. از رهبران اصلی حرکت جهادی افغان‌العرب می‌توان از «عبدالله عزام» مولف کتاب «آیات‌الرحمن فی جهاد الافغان» و «اسامه بن لادن» نام برد. عبدالله عزام برای نشر اخبار جهاد افغانستان، انسجام بیش‌تر جنگ‌جویان عرب و کمک‌های صحی به مجاهدین افغان نهادی را تحت عنوان «مکت‌الخدمات» و مجله الجهاد را بنیان نهاد. وی مخالف ایجاد گروه مستقل عرب‌ها بود، ایمن‌الظواهری یکی از اعضای معروف گروه جماعت الجهاد اسامه بن لادن را تشویق کرد تا یک گروه جداگانه برای جنگ‌جویان ایجاد کند که در آن عرب‌ها به‌طور مستقل علیه نیروهای شوروی مبارزه کنند. بر اثر پافشاری ظواهری اسامه بن لادن به‌رغم مخالفت عزام گروه «الماسده» یا کمین‌گاه شیران را بنیان‌گذاری کرد که در آن تنها جنگ‌جویان عرب حضور داشتند.

پیتر برگن مولف کتاب «اسامه که من می‌شناسم» از قول اسامه بن لادن دلیل ایجاد الماسده را چنین بیان می‌کند: مجاهدین افغان بیش‌تر برای غنیمت می‌رزمند و اغلب از جنگ با کاروان‌های مجهز روسی ابا می‌ورزند، اما مجاهدین عرب برای رضای الله می‌جنگند از همین رو الماسده در کوه‌های جاجی به خار چشم روس‌ها مبدل شده است.

درسال 1988 الماسده، قاعده انصار و جماعت الجهاد با هم یک جا شدند و سازمان القاعده را بینان‌گذاری کردند که اسامه به‌عنوان رهبر و ظواهری در آن سمت معاونت را داشت. درست یک سال بعد از تشکیل سازمان القاعده عبدالله عزام در پشاور پاکستان ترور شد.

درباره‌ی ترور مرموزی عبدالله عزام نظرهای گوناگون وجود دارند. چه کسی عزام را کشت؟ بعضی‌ها می‌گویند کار یک عرب–افغان دیگر مانند اسامه بن لادن یا ایمن الظواهری بوده است؛ اما احتمال درست‌بودن این فرضیه بسیار کم است. برخی‌های دیگر سی‌آی‌ای یا موساد را مسئول آن ترور می‌دانند؛ اما عزام به اندازه‌ی کافی برای آن‌ها مهم نبود. تعداد دیگری هم سعودی‌ها یا اطلاعات اردن را مقصر می‌خوانند؛ اما این دو کشور هم در آن زمان، عادت نداشتند که اسلام‌گرایان را بکشند. اداره‌ی خدمات امنیت دولتی «خاد» در اوایل دهه‌ی هشتاد دلایلی برای کشتن او داشت؛ اما نه پس از آن دهه. خیلی‌ها گلبدین حکمتیار را که احساس می‌کرد عزام علاقه‌ی بیش‌تری به دشمن بزرگش، احمدشاه مسعود پیدا کرده، به ترور او متهم می‌دانند؛ اما سندهای جدید نشان می‌دهد که حکمتیار و عزام در واقع دوستان نزدیکی بوده‌اند.

در این صورت تنها سازمان اطلاعات نظامی پاکستانی ISI می‌ماند که توانایی و انگیزه‌ی آن ترور را داشت. در اواخر دهه‌ی هشتاد میلادی، عرب–افغان‌ها، برای پاکستان مزاحمانی بودند که به‌طور آزادنه‌تری از پاکستان انتقاد می‌کردند و در سیاست مجاهدان افغان مداخله داشتند. هیچ سند محکمی دست‌داشتن ISI را دراین ترور ثابت نمی‌کند؛ اما اسنادی وجود دارند که جرم ISI را ثابت نکرده، ولی به آن اشاره می‌کند.

پس از خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان بین عبدالله عزام و اسامه بن لادن بر سر این‌که پس از این، فلسطین «معرکه الجهاد» باشد یا امریکا و حکومت‌های عربی، اختلاف پیش آمد. عبدالله عزام بر موضع نخست بود و بن لادن بر موضع دوم و همین سبب تشتت و چنددستگی در میان جنگ‌جویان افغان‌العرب شد.

به‌سوی سرزمین‌های دیگر

بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب‌الله در افغانستان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوری تعدادی از مجاهدین افغان‌العرب به کشورهای خودشان برگشتند و بعضی‌شان به کشورهای آسیای مرکزی از جمله تاجیکستان رفتند و در آن جا علیه حکومت‌های طرفدار روسیه جنگیدند. در همین حال اسامه بن لادن همراه با تعدادی از جنگ‌جویان تحت فرمانش در ابتدا به عربستان سعودی و سپس به سودان رفت و در کارهای عمرانی مصروف شد، اما در کشور سودان از دولت عربستان سعودی به تندی انتقاد می‌کرد.

دولت عربستان سعودی را که برای امریکا اجازه احداث پایگاه در سرزمین مقدس داده بود، محکوم می‌کرد. به گفته‌ی ابو جندل، محافظ شخصی اسامه بن لادن سودانی‌ها تا آخرین لحظه که بن لادن سودان را ترک کرد، رفتار بسیار خوبی با او داشتند.

برگشت دوباره جنگ‌جویان به افغانستان

در سال 1996 عمرالبشیر، رییس‌جمهور سودان نامه‌ای به استاد ربانی، رییس‌جمهور وقت افغانستان فرستاد. به قول یکی از نزدیکان استاد ربانی در آن زمان، رییس‌جمهور سودان در این نامه از مشکلاتی که حضور اسامه در سودان برای این کشور به وجود آورده بود، یادآوری کرده بود. عمرالبشیر نوشته بود که فشارهای امریکا بر سودان، کشور فقیر و درگیر جنگ داخلی در جنوب که یک نظام نوپای اسلامی را تجربه می‌کند مشکلات فراوانی به‌وجود آورده است.

به‌نظر می‌رسد که حضور اسامه بهانه‌ای به امریکا داده بود تا به سودان حمله کرده و نظام این کشور را از میان بردارد. افغانستان کشوری است که در گیر جنگ است و شرایط به‌گونه‌ای بود که دیگر هیچ کشوری جرأت حمله به آن را نخوهد داشت بنابراین اگر دولت افغانستان با سودان همکاری کرده و اسامه را به افغانستان ببرد، مردم سودان هرگز این کمک افغان‌ها را فراموش نخواهد کرد. این خواست رییس‌جمهور سودان در میان اعضای حکومت مجاهدین موجب ایجاد نظریات متفاوت شد.

احمدشاه مسعود و به‌تبع وی استاد ربانی آمدن اسامه را به خیر افغانستان نمی‌دانسنتد و به این باور بودند که حضور اسامه در افغانستان موجب تحریک امریکا به دشمنی با دولت مجاهدین خواهد شد، اما استاد سیاف به این باور بود که از وجود اسامه می‌توان به‌عنوان میانجی میان مجاهدین و طالبان سود برد.

بعد از سقوط حکومت مجاهدین و فتح جلال‌آباد توسط طالبان، اسامه بن‌ لادن و جنگ‌جویان تحت امرش به طالبان پیوستند. با گذشت زمان حضور اسامه بن لادن برای حکومت طالبان دردسرساز شد. به تاریخ 27 ماه مارچ سال 1997 اولین مصاحبه مطبوعاتی اسامه از سوی روزنامه‌ی اندیپندینت نشر شد. اسامه در این مصاحبه به دولت‌های عربستان سعودی و امریکا هشدار داده بود.

بعد از نشر این مصاحبه ملاعمر، رهبر گروه طالبان از اسامه بن لادن خواست که دولت نوپای طالبان با مشکلات عدیده روبه‌رو است و از این رو تلاش نکند که مشکلات مزید را به دولت وی ایجاد کند و اسامه نیز در ظاهر این خواست ملا محمدعمر را پذیرفت، اما بار دیگر درسال 1998 از سوی اسامه بن لادن یک اعلامیه‌ی هشدارآمیز علیه دولت‌های عربستان و امریکا صادر شد که بعد از نشر این اعلامیه، نماینده خاص دولت امریکا، رچردسن به کابل آمد و در این مورد با رهبری طالبان صحبت کرد. در ماه می همان سال اسامه بن لادن به کمک بعضی از اعضای پایین‌رتبه طالبان یک کنفرانس مطبوعاتی را در ولایت خوست دایر کرد که به شمول CNN رسانه‌های معروف جهانی در آن حضور داشتند. در این کنفرانس مطبوعاتی اسامه یک بار دیگر دولت امریکا را به حمله تهدید کرده بود، پس از این مصاحبه رهبری طالبان از اسامه بن لادن به‌صورت جدی خواست که مطابق پالیسی امارت اسلامی افغانستان عمل کند. بعد از اظهارات جنجالی اسامه، سفارت‌های امریکا در پایتخت‌های کننیا و تانزانیا مورد هدف قرار گرفت و دولت امریکا اسامه را به دست‌داشتن در این حمله متهم کرد و سپس ولایت‌های خوست و قندهار هدف حملات راکتی امریکا قرار گرفت. اما اسامه در آن حملات آسیب ندید. دولت امریکا بعد از این واقعه دولت طالبان را به‌طور وسیع تحریم کرد.

در سال 2000 پالیسی کنترل اسامه بن لادن و سایر جنگ‌جویان عرب از سوی طالبان به‌دلیل وضع تحریم‌های اقتصادی امریکا بر حکومت طالبان از میان رفت و از همین تاریخ به بعد تعدادی زیادی از جنگ‌جویان و هواداران شبکه القاعده از کشورهای عربی وارد افغانستان شدند. در پهلوی عرب‌ها از جمعه نمگانی نیز استقبال شد، اما درباره‌ی ایغورها طالبان محتاط بودند و آن‌ها تنها حق زندگی‌کردن در افغانستان را داشتند، اگرچه تعداد آن‌ها بیش‌تر از صد نفر نبودند، اما دولت چین در این مورد نگران بود.

بعد از سقوط طالبان، جنگ‌جویان عرب، ازبیک، چچن و ایغور به آن طرف خط دیورند متواری شدند. این جنگ‌جویان در وزیرستان از سوی ملک نیک‌محمد وزیر استقبال شدند.

زمانی که امریکا بر عراق حمله کرد، تعدادی از این جنگ‌جویان به عراق رفتند و در قالب القاعده‌ی عراق تنظیم شدند. تا زمان مرگ اسامه بن لادن سازمان القاعده بیعت خویش با ملاعمر را نگهداشت و بعد از قتل اسامه و وفات ملاعمر ایمن الظواهری با ملا اخترمحمد منصور بیعت کرد که این بیعت ازسوی ملا منصور پذیرفته شد، اما پس از کشته‌شدن ملا اخترمحمد منصور و آمدن ملا هبة‌الله اخوندزاده یک بار دیگر ظواهری بیعت‌اش را با اخوندزاده تجدید کرد که تا حال از سوی وی تأیید را یا رد نشده است.

جنگ‌جویان ازبیک مستقر در وزیرستان از سوی قبیله وزیر متهم به ترور بزرگان قبیله وزیر شدند و قبیله وزیر به قبیله مسید اخطار داد که در ظرف ده روز این جنگ‌جویان را از وزیرستان شمالی اخراج کند؛ در غیر آن بر وزیرستان شمالی حمله خواهد کرد. ملاعمر جهت خاتمه‌دادن به این بحران معاون خویش ملا عبدالغنی برادر را به وزیرستان فرستاد و ملا برادر جنگ‌جویان ازبیک را به ولسوالی خاک‌افغان ولایت زابل منتقل کرد که بعدها همین جنگ‌جویان ازبیک در ولایت زابل به داعش پیوستند و برای طالبان به یک دردسر مبدل شدند و طالبان مجبور شدند که علیه آن‌ها دست به عملیات نظامی بزند.

داعش و جنگ‌جویان خارجی

بعد از آغاز جنگ داخلی در سوریه و شکل‌گیری گروه دولت اسلامی یا داعش تعدادی از جنگ‌جویان عرب مستقر در دو سوی خط دیورند به سوریه رفتند، اما بعد از اعلام خلافت از سوی داعش در سال 2014 و همچنان ایجاد شاخه خراسان در سال 2015 در منطقه رزمک وزیرستان تعدادی از جنگ‌جویان عرب و ازبیک مستقر در دو سوی خط دیورند به این گروه بیعت کردند.

بعد از صلح افغانستان، این جنگ‌جویان کجا خواهند شد؟

در شرایط فعلی جنگ‌جویان خارجی در افغانستان به دو بخش تقسیم شده است.

1. جنگ‌جویان خارجی که هنوز هم با طالبان افغان متحد هستند؛

2. جنگ‌جویان بیرونی که تحت رهبری شاخه خراسان گروه دولت اسلامی یا داعش فعالیت می‌کنند.

قرار است به‌زودی مذاکرات بین‌الافغانی صلح میان گروه طالبان و دولت افغانستان آغاز شود، اما روی مسأله جنگ‌جویان خارجی از جمله شاخه خراسان و آینده این گروه هیچ بحث از سوی ایالات متحده، دولت افغانستان و گروه طالبان صورت نمی‌گیرد. اگرچه طالبان افغان حضور جنگ‌جویان خارجی در صفوف‌شان را به‌طور رسمی انکار می‌کنند، اما هنوز هم جنگ‌جویان خارجی در سطوح مختلف صفوف طالبان فعالیت دارند. همان جنگ‌جویان افغان‌العرب بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب‌الله به یک دردسر و چالش برای حکومت مجاهدین مبدل شدند.

حالا یک بار دیگر تاریخ در حال تکرارشدن است. طالبان بعد از 18 سال جنگ علیه نیروهای خارجی قرار است با آن‌ها وارد مذاکره شوند و نیروهای امریکایی نیز مانند قشون سرخ در نتیجه‌ی یک توافق سیاسی از افغانستان بیرون شوند، اما سوال اساسی این‌جاست که سرنوشت جنگ‌جویان خارجی متحد طالبان خصوصآ جنگ‌جویان ایغور و عرب بعد از خروج قوای خارجی از افغانستان چه خواهند شد؟

از چهل سال به این طرف جنگ‌جویان عرب بی‌وطن و سرگردانند. آن‌ها با ختم یک جنگ به جنگ دیگری رفته‌اند وقتی جنگ افغانستان ختم شد، آن‌ها به تاجیکستان و آذربایجان رفتند و از آن‌جا به بوسنی و چچن. زمانی که مسلمانان بوسنی با صرب‌ها به توافق دست یافتند، این توافق صلح با مخالفت جنگ‌جویان عرب روبه‌رو شد. رهبری جنگ‌جویان عرب خواستتند در مورد این توافق‌نامه صلح تصمیم بگیرند، اما در مسیر راه بیش از بیست فرمانده ارشد عرب که در جنگ مسلمانان بوسنی علیه صرب‌ها می‌رزمیدند، در یک کمین افراد مسلح جان باختند. در مورد این‌که فرماندهان مذکور توسط استخبارات صربستان کشته شدند و یا هم توسط مسلمانان بوسنی و یا هم به توافق هر دو جهت این کار صورت گرفت، شواهد کافی در دست نیست.

زمانی که جنگ داخلی تاجیکستان به پایان رسید، یکی از فرماندهان ارشد عرب به‌نام خطاب که از افغانستان به تاجیکستان رفته بود، در ابتدا وارد داغستان شد و سپس راهی چچن شد و در جنگ گروزنی در کنار جنگ‌جویان چچنی علیه روس‌ها رزمید. روس‌ها در اواخر سال 1996 به‌صورت موقت از چچن عقب‌نشینی کردند و سرانجام خطاب در سال 2007 در چچن به‌شکل مرموزی با زهر کشته شد.

بر سر دو راهی

بار دیگر جنگ‌جویان خارجی مستقر در افغانستان بر سر دو راهی قرار دارند. بعد از موفقیت روند صلح افغانستان سرنوشت این افراد چه خواهند شد؟ آیا این جنگ‌جویان از افغانستان بیرون خواهند شد و یا هم با ولایت خراسان گروه دولت اسلامی بیعت خواهند کرد؟

به‌نظر می‌رسد که بعد از موفقیت روند صلح طالبان با دولت افغانستان، گروه داعش به چالش‌ اصلی امنیت افغانستان مبدل خواهد شد و جنگ‌جویان خارجی هم‌پیمان با طالبان با این گروه یک جا خواهند شد.

یکی از اجنداهای نظامی گروه داعش صدور ناامنی به کشورهای آسیا مرکزی، چین و ایران است و این گروه مسئولیت چندین حمله را نیز در کشورهای آسیای مرکزی به عهده گرفته است. جنگ‌جویان افراط‌گرای خارجی و نیروهای طالبان مخالف با صلح، امکان خوبی برای داعش است. اگر فعالیت‌های نظامی داعش در این کشورها ادامه یابد، واکنش احتمالی کشورهای یادشده چه خواهد بود و بار دیگر افغانستان به مرکز جنگ‌های نیابتی کشورهای مقتدر منطقه و فرامنطقه مبدل نخواهد شد؟

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *