لطیف آرش
اشاره
رییس سازمان افبیای ایالات متحده امریکا کرستوفر ری در یک نشست خبری گفت که دولت چین به یغمای سرمایه معنوی و دزدی اطلاعات ارزشمند علمی امریکا همچنان ادامه میدهد. وی در ادامهی سخنانش از فشار دولت چین بر منتقدان چینی که در کشورهای غربی بهسر میبرند، یادآوری کرده و افزود که دولت چین این افراد را مجبور میکند که دوباره به کشورشان برگردند. در همین حال دولت امریکا رییس و معاون حزب کمونیست ایالت سینکیانگ را بهدلیل سرکوب مسلمانان ایغور توسط دولت چین تحریم کرد. مایک پامپئو وزیر خارجه امریکا در یک کنفرانس خبری جنایت علیه مسلمانان را نظامیافته و هولناک خواند. دولت چین در واکنش به این اقدام امریکا، دو سناتور امریکایی، سفیر آزادیهای مذهبی امریکا، دفتر کمیسیون مشترک کنگره در امور چین و شرکت لاکهید را تحریم کرد و دولت امریکا را به مداخله سیاسی در امور، تبت و تایوان که چین آن را بخش از خاک خویش میداند متهم میکند.
تنش میان چین و ایالات متحده امریکا در سالهای پسین همواره در حال افزایش بوده است و این دو کشور بر سر هژمونی جهانی با هم دیگر رقابت میکند، دولت امریکا چین را متهم میکند که این کشور خواهان هژمون شدن است؛ اتهامی که از سوی چین همواره رد شده است. در همین حال جان میرشایمر، اندیشمند امریکایی معتقد است که خیزش اقتصادی چین مسالمتآمیز بوده و امکان درگیری این کشور با کشورهای منطقه و فرامنطقه وجود ندارد.
تاریخچه روابط تنشآلود میان چین و امریکا
بعد از پیروزی انقلاب سال 1949 در چین، رهبر انقلاب چین مائو در یکی از سخنرانی خویش گفت که «تمام امپریالیستها ببرهای کاغذی هستند» و به این ترتیب تنش ایدیولوژیک میان این دو کشور آغاز شد که در جنگ دو کوریا این تنشها به رویارویی نظامی انجامید. تنشها میان این دو کشور زمانی فروکش کرد که روابط میان چین و اتحاد جماهیر شوروی بر سر تفسیر ایدیولوژی مارکسیسم تیره شد و دولت امریکا با استفاده از این فرصت تلاش کرد که روابطش را با چین بازسازی کند و در همین زمان براساس تلاشهای هنری کیسنجر، رییسجمهور وقت امریکا با مائو، رهبر جمهوری خلق چین دیدار کرد، اما بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی یک بار دیگر رقابت میان دولت امریکا و جمهوری خلق چین در عرصههای گوناگون از جمله اقتصادی از سر گرفته شد.
ایالات متحده امریکا چین را به نقض گسترده حقوق بشر، نقض حقوق اقلیت ها، دزدی علمی و استبداد کمونیستی متهم می کند. از سوی دیگر چین بر امریکا اتهام وارد میکند که این کشور به بهانه ترویج دموکراسی و حقوق بشر در پی اشغالگری در کشورهای جهان سوم است. دولت امریکا چین را به دزدی علمی متهم میکند. در سند استراتژی امنیت ملی سال 2017 دولت امریکا از چین بهعنوان بزرگترین تهدید نام برده شده است. روابط میان این دو کشور بعد از شیوع و ویروس کرونا بیشتر از پیش تیره شد و دولت امریکا چین را به پنهانکاری در این راستا متهم کرد.
رقابت چین و امریکا
چین از جهات مختلف در سطح جهان با قدرتهای بزرگی مثل امریکا رقابت دارد. عمدهترین شاخصی که چین را در ردههای بالا نشان میدهد، توانمندی اقتصادی آن است. اقتصاد بزرگ چین که اکنون کارشناسان اقتصادی حرف از اولشدن چین در آینده نزدیک دارند. افزایش قدرت چانهزنی چین در سالهای اخیر در معادلات بینالمللی بر اثر افزایش قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی آن، باعث شده است که این کشور نهتنها در آسیا بلکه در نقاط دیگر جهان برای خود منافعی تعریف کند. این افزایش قدرت باعث شده که این کشور بیشتر اوقات مواضعی متضاد در برابر مواضع امریکا اتخاذ کند. این مسأله ناخشنودی امریکا را در پی داشته است. امریکا که در تمام مناطق جهان و خصوصا در سازمانهای جهانی مانند شورای امنیت سازمان ملل، سازمان امنیت و همکاری اروپا، سازمان اتلانتیک شمالی «ناتو» سازمان تجارت جهانی و آ.سه.آن نفوذ دارد و با اعمال سیاستهای خود بر این سازمانها در تلاش است که قدرت چین در حال ظهور را تحت کنترل خود درآورد.
رقابت بر سر مناطق استراتژیک
چین بهعنوان قدرت بزرگ در عرصههای گوناگون برای خود در سطح جهان منافع تعریف کرده است. این کشور خواهان حضور پر رنگ در آسیای مرکزی، جنوبآسیا، آفریقا و امریکای لاتین است و در تمام این مناطق با ایالات متحده امریکا در رقابت شدید بهسر میبرد. گسترش نفوذ چین در امریکای لاتین باعث شده است تا نخبگان و تیوریسنهای امریکایی خواستار برگشت دولت امریکا به دکترین مونرو شوند.
آسیای جنوبی یکی دیگر از مناطق است که رقابت امریکا و چین را برانگیخته و سبب شده است این دو قدرت بزرگ دو قدرت منطقهای را که باهم درگیر است حمایت و تقویت کند. سیاستهای امریکا باعث تأثیرگذاری بر وضعیت موجود سیاستهای اقتصادی و امنیتی منطقه شده است. هند یکی از موارد تغییرات چشمگیر در استراتژی آسیایی امریکا است. از آغاز هزاره جدید واشنگتن توجه جدی به موقعیت استراتژیک هند نشان داده است. کاخ سفید در سال 2002 در سند امنیت ملی امریکا که توسط بوش ارائه شد، برای اولین بار هند را در ردیف قدرتهای جهانی قرار داد. این توجه را میتوان معلول دو عامل دانست: یکی توسعه سریع اقتصادی این کشور و ارتقای سریع این کشور در عرصه سیاستهای جهانی که در ترکیب با سایر مولفههای قدرت توانسته هند را از استانداردهای قدرتهای بزرگ برخوردار کند و دیگر اینکه هند با برخورداری از این موقعیت گزینه مناسبی برای برقراری موازنه در قاره آسیا بهشمار میرود.
در حقیقت امریکا تلاش کرده است چین را به وسیله هند موازنه کند. چین از این بابت نگرانی ویژه خود را دارد و همیشه سرمایهگذاریهای فراوانی در پاکستان به ارزش شصت میلیارد دالر از اوایل قرن 21 به اینسو انجام داده است تا بتواند موازنه منطقهای را برای سود پاکستان جلب کند. موجودیت 10 هزار کارگر چینی در پاکستان نشاندهنده رابطه کاری عمیق میان چین و پاکستان است. تمام ذخایر نفت بلوچستان در اختیار چیناییها قرار دارد. به تاریخ 24 نوامبر سال 2006 هژده قرارداد و تفاهمنامه در عرصه تجاری، انرژی، مواصلات و زراعت بین پاکستان و چین به امضا رسید. این همه نشان میدهد که چین به دنبال مقابله نرم با نفوذ سیاسی – امنیتی امریکا در منطقه است.
رقابت بر سر اقتصاد جهانی
براساس منطق اقتصاد سیاسی، اقتصاد قدرت میآورد؛ و با توجه به نظرهای کارشناسان این حوزه، افزایش قدرت اقتصادی در حرکت بهسوی برتری اقتصادی نیاز به ایجاد موازنه را برای کشوری که در حال از دستدادن موقعیت برتر اقتصادی است، اجتنابپذیر میکند. امروزه کشور چین از ویژگیهای یک قدرت در حال صعود اقتصادی بهرهمند است و این ضروری است امریکا که خود را ابرقدرت اقتصادی جهان میبیند این روند را که چندان مناسب اوضاع خود نمیداند جلوگیری کند.
رشد سریع چین از نظر اقتصادی آن ها را در مسیری قرار داده که به دنبال هژمونی اقتصادی منطقهای و پس از آن سهم بیشتر از کیک اقتصاد جهانیاند و این ضرورت ایجاد توازن علیه چین را الزامی میکند. از طرف دیگر پیشبینیها بر آن است با ادامه این روند که چین عنوان قدرت دوم اقتصاد جهان دست، پیدا کرده و تا حدود 2045 قدرت اول اقتصادی جهان خواهد شد و به این ترتیب ظهور چین که با عنوان ظهور مسالمتآمیز از طرف نخبگان چین مشهور شده است، نظم موجود بینالمللی به رهبری امریکا را به خطر خواهد انداخت. چینیها به صراحت با سیستم اقتصادی کنونی جهان که دولت امریکا در راس آن قرار دارد، مخالفت میکند و خواهان چندصدایی در اقتصاد جهان هستند.
رقابت بر سر منابع طبیعی در آسیای مرکزی
نظام بینالملل پس از پایان جنگ سرد دستخوش تغییر و تحولات فراوانی شده است، در مهمترین این تحولات نظام دو قطبی که شکل مشخص آن غالببودن دو بازیگر مهم آن (امریکا و اتحاد جماهیر شوروی) بود، از میان رفت. یکی از تأثیرهای این دگرگونی، ورود و قدرتگیری روزافزون مجموعهای جدید از بازیگران در نظام بینالملل بوده است. چین یکی از همین بازیگران است. منطقه آسیای مرکزی یکی از مناطقی است که چین از گذشته با آن ارتباط داشته است. اقتصاد چین یکی از اقتصادهای بزرگ جهان بهشمار میرود که بهشدت به مواد خام و انرژی بیرونی وابسته است. قسمت عمده انرژی «نفت و گاز مایع» این کشور از کشورهای حاشیه خلیج فارس تأمین میشود. با در نظر داشت اینکه کشورهای یادشده به گونهی مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر ایالات متحده امریکا هستند و در صورت تشدید تنش میان چین و امریکا احتمال اینکه کشورهای یادشده به اشاره امریکا جریان صدور نفت و گاز را به چین متوقف کند زیاد است. از همین رو دولت چین از سال 1992 به این طرف تلاش کرده که نفوذش را در آسیای مرکزی افزایش دهد و در بخش انرژی سرمایهگذاری هنگفت را انجام دهد. از سوی دیگر امریکا بهعنوان ابرقدرت منافع بلندمدتی در بازگشایی جهانی تمام مناطق دارد، بهویژه مناطقی که ذخایر انرژی بالا دارند و از آنجایی که منابع انرژی در سیاست خارجی امریکا نقشی اساسی دارد، ایالات متحده میخواهد با کنترل جریان انرژی در جهان سیطره همهجانبهی خود را گسترش دهد. از همین رو بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی تلاش کرد که با حضور در افغانستان نفوذش را در آسیای مرکزی افزایش دهد.
رقابت بر سر هژمونی
منابع و آثار فراوان وجود دارد که نشان میدهد هژمونی امریکا در خطر است. این خطر ناشی از افول امریکا نه، بلکه ناشی از خیزش قدرتهای دیگر است که چین خود را بیش از هر قدرت دیگری شایستهی آن میداند تا در برابر امریکا قد علم کند. قد برافراشتن چین بارزترین نمود پایانیافتن دوران تکقطبی است.
چین با جمعیتی حدود 3/1 میلیارد نفر و داشتن مرز مشترک با سیزده کشور جهان قصد دارد قدرت خود را به رخ دیگران خصوصا امریکا بکشد. حرکت سریع چین بهسوی مدرنیزاسیون اقتصادی باعث رشد اقتصادی آن به بالاترین ارقام رشد در سالهای اخیر برسد. چین اگر به این روند ادامه دهد به ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان در کنار امریکا تبدیل خواهد شد و شاید هم تا حدود سه دههی دیگر از امریکا پیشی بگیرد. درحالیکه این موضع باعث انگیزه و تشویق رهبران چینی و مردم این کشور شده است تا در پیگیری امور اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی خود جدیتر باشند، اما نگرانی فزایندهای در سیاستمداران و مردم امریکا به وجود به وجود آمده است. از همین رو امریکا برای مهار چین پیوند خود را با کشورهای جاپان، کوریای جنوبی، هند و تایوان مستحکمتر میکند. ایجاد پایگاههای نظامی در حاشیهی مرزهای غربی چین در ازبیکستان، قرغیزستان و افغانستان، اعزام نیرو به پایگاه خود در کوریای جنوبی و حمایت اقتصادی و نظامی از تایوان که موضوع اصلی مناقشه دو قدرت است، در راستای ایجاد مانع در برابر چین است.
مقامات امریکایی به خوبی از آیندهی روشن اقتصادی و نظامی چین آگاه هستند، اما آنچه موجب شد که چین را چالشگر بزرگ هژمونی خود در آینده بدانند، تقابل فرهنگی و ایدیولوژیک است. دولت امریکا اگر از یک سو با پایگاههای نظامی در کشورهای هممرز با چین و اعزام نیرو به کوریای شمالی این کشور را در خشکه محاصره کرده، از سوی دیگر با استقرار ده ه کشتی جنگی و استراتژیک در آبها نزدیک به چین در پی محاصرهی این کشور در دریاها نیز میباشد
پایانه
قسمی که در ابتدا گفتیم اتحاد موقت میان چین و امریکا بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی از میان رفت و جایش را به رقابت در عرصههای گوناگون از جمله رقابت بر سر اقتصاد جهانی داد. چین و امریکا بزرگترین شرکای تجاری هستند و تشدید رقابت میان این دو غول اقتصادی تأثیرات منفی روی اقتصاد جهانی میگذارد.
رشد سریع اقتصادی و افزایش نفوذ منطقهای چین باعث نگرانی امریکا شده است. نخبگان امریکایی به این باورند که دولت چین هر زمانی که بخواهد میتواند قدرت اقتصادی خویش را به قدرت نظامی مبدل کند، از سوی دیگر مشق هژمونگرایی چین در شرق آسیا، آسیای جنوبی و امریکای لاتین، به نگرانی دولت امریکا بهشدت افزوده است.
رشد برقآسای اقتصادی چین برای کشورهای غربی و بهخصوص امریکا یک زنگ خطر محسوب میشود. محصولات و کالاهای چینی تمامی بازارهای جهان را درنوردیده است و هیچ کشور در جهان پیدا نمیشود که در بازارهای آن محصولات چینی پیدا نشود.
دولت امریکا تلاش دارد تا روند پرشتاب رشد اقتصادی چین را با کندی روبهرو کند و برای تحقق این هدفش تعدادی از شرکتهای چینایی از جمله شرکت تولیدکننده، زیرساختهای مخابراتی و تلفنهای همراه هواوی را تحریم کرده است. دولت امریکا ادعا دارد که این شرکتها اطلاعات مهم شهروندان کشورهای غربی را در اختیار دولت چین قرار میدهد. رییس کنگره امریکا خانم نانسی پلوسی با اشاره به تلفنهای همراه هواوی به دولتهای اروپا هشدار داد که در جیب هر اروپایی یک جاسوس چینی وجود دارد. رقابت میان چین و امریکا تنها به رقابت اقتصادی خلاصه نمیشود؛ چین تلاش دارد که نفوذش را در جنوب آسیا، آسیای مرکزی، خاورمیانه و امریکای لاتین افزایش دهد. از سوی دیگر دولت امریکا با احداث پایگاههای نظامی در کشورهای هممرز با این کشور در صدد محاصرهی چین است.
اقتصاد چین با وجود رشد سریع آن هنوز از اقتصاد امریکا عقب است. 3/2 ارزش سهام دنیا در وال استریت نیویورک داد و ستد میشود. اقتصاد امریکا بعد از سال 1945 همواره اقتصاد برتر دنیا بوده است. دالر واحد پولی این کشور ارزش جهانی دارد. در عرصه نظامی نیز امریکا مجهزترین ارتش جهان را دارد. موجودیت بیش از 725 پایگاه نظامی در سراسر جهان باعث شده است تا این کشور در هر قسمت از کره زمین در کمترین زمان دست به عملیات نظامی بزند.
رقابتهای این دو کشور در سالهای آینده سیر صعودی خواهد داشت و دلیل عمدهی آن توانمندشدن چین در عرصههای گوناگون است، تشدید این رقابتها ممکن است به تصادم نظامی میان این دو کشور و جنگهای نیابتی و منجر به تغییر نظام بینالملل شود. همچنین ممکن است نقش چین و سایر قدرتهای در حال ظهور در سیاست و اقتصاد جهانی پررنگتر شود؛ اما امریکا همچنان بهعنوان یک بازیگر مهم در پهلوی سایر بازیگران جدید خواهد بود.
منابع
الف: کتابها
- اشمیت، هلموت (1388)، چین ابرقدرت آینده، تهران، نشر قطره.
- ان. واسرسترام، جیفری (1396)، چین امروز، کابل، انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان
- علی پور، حسین (1392)، جدال اژدها و عقاب، تهران، انتشارات نسل نو اندیش.
ب: پایان نامه ها
- نعیمی، نظیم (1396)، جایگاه جیوپولیتیکی افغانستان و حضور ایالات متحده امریکا در این کشور (2001 تا 2014)، کابل، دانشگاه افغانستان.
- قاعلی، سید مصطفی (1396)، نگاه امنیتی پاکستان و همکاریهای امنیتی در جنوب آسیا (2001 تا 2017)، کابل، دانشگاه افغانستان.
مقالات
1. دولت آباد، روحالله صالحی و احمدیان بهرام امیر، اهداف و راهبردهای سیاستهای خارجی چین در آسیای مرکزی، فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 84، زمستان 1392