منبع: فارین پالیسی
نویسنده: ایوانیس کوشیناس
برگردان: حمید مهدوی
حامد کرزی، رییس جمهور کنونی افغانستان معمار انتخابات پر از تقلب ریاست جمهوریِ سال 2014 و وضعیت بیثباتی است که افغانستان را به لبههای جنگ داخلی کشانده است. با این حال، دولت اوباما همچنان به او اجازه میدهد تا بر آنچه که به یک انتخابات پرهیاهو و ناقص تبدیل شده است، ریاست داشته باشد.
مشخصتر اینکه او به شکل غیرمسئولانهای در رسیدگی به مسایل مربوط به تقلب به شکل درست آن ناکام میماند. ایالات متحده بهجای انتقاد از عبدالله عبدالله، وزیر خارجهی پیشین بهخاطر تحریم تصدیهای مجرمی که انتخابات را به حالت غیرقابل ترمیمی کشاندهاند، باید روی نارضایتیاش با کرزی تمرکز کند و او و شبکهاش را پاسخگو نگهدارد.
این مسئله از آنجا مهم است که بحران امروزی در افغانستان بیشتر به رفتار او در جریان پنج سال گذشته و عدم تمایل غرب در پاسخگو نگه داشتن او ارتباط دارد تا انتخاب عبدالله در مورد شمارش آرا توسط کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان. از همان آغاز، روابط اوباما با کرزی راههای ناهمواری را پیموده است. اوباما در جریان مبارزاتش برای ریاست جمهوری ایالات متحده، مأموریت افغانستان را یک اولویت میدانست. اوباما به عنوان رییس جمهور ایالات متحده تعهد کرد تا نیروهای بیشتری را به افغانستان اعزام کرده و بستههای کمکی مالیِ بیشماری را متعهد شد تا تلاشهای ناکام را نجات دهد.
هرچند روابط این دو رهبر در پنج سال آینده بهتدریج رو به خرابی نهاد، مدام به نظر میرسید که کرزی از همتای امریکاییاش یک گام جلوتر است. متأسفانه اقدامات اوباما بهجای مسئول و پاسخگو نگه داشتن کرزی در قبال این بازیهای احمقانه، در نهایت سهوا به مجازات مردم افغانستان میانجامند.
به گونهی مثال، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2009، سارا چایز، عضو ارشد مؤسسهی کارنگی برای صلح بینالمللی در لس آنجلس تایمز نوشت که کرزی «با گستاخی و با جعل یکسوم برگههای رایدهیاش، انتخابات ریاست جمهوری را که ایالات متحده هزینهی آنرا پرداخته و امنیت آن را تأمین کرده بود، ربود». در جریان تحولات متعاقب آن، جان کری به افغانستان اعزام شد تا «روابط» با کرزی را بهبود بخشد. اما با توجه به نوشتههای چایز، کری بهجای کمک به این شرایط، «الگویی را تقویت میکرد» که کرزی قادر شد داستان را از سر بنویسد و «امریکا را یک تبهکار بسازد و بر «دستاندازیهایش در انتخابات» پرده بکشد». او بهدرستی میگوید که بازیِ کرزی کارگر واقع شد و هیچکسی با او مقابله نکرد.
نظر به گفتهی چایز، صرف چندماه بعد، زمانی که اوباما در جریان سفر ماهِ مارچش در سال 2010 به کابل، از فساد شایع در حکومت افغانستان سخن گفت، «کرزی به بالیستیکی تبدیل شد که از اتاقها به سمت بیرون شلیک میشد و به شکل نمایشیای تهدید کرد که به طالبان خواهد پیوست». با این حال، در جریان سفر رسمی رییس جمهور کرزی در واشنگتن، اوباما بهجای مسئول نگه داشتن کرزی در قبال فساد و دامن زدن به شورش و رفتارهای کودکانهاش، تلاش کرد که حصارها از میان برداشته شوند».
در جریان «ظهور دوبارهی شورشیان» در افغانستان، هزاران تن از نیروهای افغان و ائتلاف در تلاشی به منظور جلوگیری از پیشرفت طالبان و ایجاد فضای مورد نیاز برای رشد نیروهای امنیتیِ بومی و ظرفیت حکومتداری جان دادند. در عین زمان، حکومت ایالات متحده هرگز کرزی را به خاطر «برداران ناراضی» خواندنِ طالبان، ایراد سخنان تند علیه عملیات نیروهای ائتلاف و فحاشی در برابر کسانی که در حکومتش وی را به خاطر عطوفتش نسبت به طالبان انتقاد میکردند، به چالش نکشید. سپس، بعد از اینکه لویه جرگه، که توسط خودِ کرزی دعوت شده بود، از موافقتنامهی امنیتی حمایت کرد و کرزی از امضای آن خودداری کرد، ایالات متحده تهدید کرد که تا ماه دسامبر سال 2014 تمام نیروهایش را از افغانستان خارج خواهد کرد.
هرچند دو نامزد پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، عبدالله عبدالله و اشرفغنی گفتهاند که به مجرد رییس جمهور شدن، موافقتنامهی دوجانبهی امنیتی را امضا خواهند کرد، رفتار کرزی بار دیگر به روابط افغانستان و ایالات متحده به شکل قابل توجهی صدمه زده است. در واقع، اوباما در ماه می اعلان کرد که نیروهای امریکایی تا اواخر سال 2016 در افغانستان خواهند ماند. احتمالا اوباما همیشه در نظر داشته است تا پایانِ جنگ افغانستان با ختم دور دوم ریاست جمهوریاش به صورت همزمان اتفاق بیفتد، اما شکی نیست که وضع عجیب و غریب کرزی باعث شده است تا اکثریت امریکاییها علیه حضور امریکا در افغانستان موضع بگیرند.
انتخابات ریاست جمهوریِ اخیر در افغانستان نمونهی دیگری است که نشان میدهد کرزی چگونه به قمار زدنِ آیندهی افغانستان و مردم آن برای رسیدن به اهداف شخصیِ خود ادامه میدهد، بدون اینکه در مورد عواقب آن برای مردم افغانستان کمترین نگرانیای داشته باشد. کرزی با داشتن حامیان وفادارِ دست نشانده در موقفهای کلیدی و با پیش کردن دستِیاری در ایجاد تعدادی از تیمهای ریاست جمهوری، از همان آغاز در انتخابات تأثیرگذار بود. کرزی سالها میکانیزمهایی را اجرا کرده است تا از تدارک کارتهای فراوان در غلافش اطمینان حاصل کند. به عنوان مثال، جان بون از روزنامهی گاردین مینویسد که در سال 2010، در حالی که اعضای پارلمان افغانستان به تعطیلات رفته بودند، کرزی در تلاشی به منظور «افغانیزه» ساختن کمیسیون رسیدگی به شکایتهای انتخاباتی، «به صورت یکجانبه کنترول بزرگترین دیدهبان انتخابات افغانستان را در اختیار گرفت».
یک دیپلمات غربی در آن زمان به «بون» گفته بود که کرزی «به کمک کنندههای غربی که برای ایجاد برگزاری انتخابات دموکراتیک در افغانستان میلیونها دالر کمک کرده بودند، بیاحترامی کرد».
هرچند ناعادلانه خواهد بود تا حملات بر غربیها را که قبل از دور نخست انتخابات در ماه اپریل رخ دادند، بهنفع کرزی بدانیم؛ این حقیقت که این حملات اکثریت ناظران خارجیِ انتخابات را مجبور کرد تا افغانستان را ترک کنند، مسلما باعث شد تا کمیسیونهای نظارتی افغانستان تنها ناظرانی باشند که از بیطرفی و مشروعیت انتخابات اطمینان دهند. جامعهی جهانی نیز به نوبت خود از مشکلاتی که در تعیین کارمندان و رهبری کمیسیون مستقل انتخابات وجود داشتند، آگاه بود؛ اما در راستای کاهش خطر یک انتخابات تقلبآمیز کار زیادی انجام نداد، در حالی که میتوانست این کار را انجام دهد.
بهگونهی مثال، ماهها قبل از انتخابات کاملا واضح بود که حدود 19 میلیون کارت ثبت نام رایدهندگان درجریان بود، در حالی که صرف 13 میلیون رایدهنده ثبت نام کرده بودند. احمد یوسف نورستانی، رییس کمیسیون مستقل انتخابات و حامی و رازدار دیرینهی آقای کرزی قبل از انتخابات این چالشها را کماهمیت جلوه داد و تصمیم او در مورد به حالت تعلیق درنیاوردن وظیفهی ضیاالحق امرخیل، به خاطر ادعاهای مبنی بر تقلب حداقل از دید عبدالله عبدالله، نشان میدهد که کمیسیون مستقل انتخابات نه تنها طرف واقع شده است، بلکه قادر نبوده است وظایفش را مطابق به قانون اساسی افغانستان و قانون انتخابات انجام دهد.
در نتیجه، روز شنبه، 21 جون مردم افغانستان خشمشان در مورد چالشهای انتخابات را به خیابانها بردند. یک جریقه میتواند آتش وضعیت شکنندهیِ باورنکردنی را در افغانستان شعلهور سازد؛ فرقی نمیکند که تیم عبدالله تا چه اندازه میتواند این رویدادها را مدنی و از خشونتها دور نگه دارد. شایعههای اعلان نخستین بخش نتایج قسمیِ اولیهی انتخابات میتواند زمینه را برای این جریقه آماده کند.
با گذر زمان، تاریخ آشکار خواهد ساخت که چرا کرزی در شکل دادن دستههای انتخاباتی، بهگونهای که نگرانیها و درگیریهای قومی را دامن میزند، کمک کرد. در حال حاضر، هرچند حل و فصل بحرانِ ناشی از تقلبهای انتخاباتی اولویت فوری است، اما جامعهی جهانی باید سرانجام در مورد ادعاهایی مبنی بر سوء استفادهی کرزی از نهادهای دولتی و دفتر خود او، که در نتیجهی آن کرزی سلطان یا سلطانساز باقی میماند، تحقیق کند. در نتیجه، حتا اگر ائتلاف از کرزی به خاطر اقداماتش پاسخی دریافت نکند، مردم افغانستان و تاریخ سرانجام این کار را خواهند کرد.
سفارتخانههای ایالات متحده و انگلیس و همچنین دفتر سازمان ملل تلاش دارند تا عبدالله و اشرف غنی را برانگیزند که مشکلات و شکایتهایشان را از طریق کمیسیون مستقل انتخابات و کمیسیون رسیدگی به شکایتهای انتخاباتی حل کنند. از آنجایی که جامعهی جهانی نمیخواهد درگیر شود و ادعاهای کلان، مفاهیم گسترده را بررسی کند و در عوض میخواهد به روند انتخابات در این کشور اعتماد کند، این رویکرد خلاف منطق است. آنها حداقل در رسیدگی به بزرگترین مسایل انتخابات همچنان ناکام اند.
پس از حملهی ایالات متحده بر عراق در سال 2003، توجه رسانهها تا حد زیاد و به شکل طعنهآمیزی از افغانستان گردانده شده و به پوشش رویدادهای دولت اسلامی عراق و سوریه، سازمان تروریستیای که بخش بزرگی از خاک عراق را کنترول میکند، متمرکز شده است.
تصمیم اوباما برای اعزام 300 مشاور عملیات ویژهی ایالات متحده برای کمک به ارتش عراق در ساعاتِ پربیننده تحت پوشش قرار میگیرد، در حالی که استحقاق بحران سیاسیِ افغانستان صرف یک اشاره است. این طنز با این حقیقت که اوباما میگوید، اگر نخستوزیر نوری المالکی کنارهگیری کند، از خشونتهای قبیلهایِ گسترده در عراق جلوگیری خواهد شد، تقویت میشود. در حالی که او متمایل است تا از حاشیهها به افغانستان نظر اندازد، افغانستانی که کرزی آنرا تا لبههای جنگ داخلی کشانده است. هرچند جامعهی جهانی هنوز هم برای جلوگیری از یک فاجعه در افغانستان زمان دارد، اما زمان بهسرعت در حال گذر است.