ما: حاجی صاحب سلام.
حاجی عینوللق: علیکس سلام.
ما: شما رییس کمیتهی 288 لویه جرگه بودید. کار شما چه بود؟
حاجی عینوللق: ما دکان ولدینگکاری داشتیم.
ما: نه، منظورم کارتان در کمیتهی 288 بود.
حاجی عینوللق: در کمیته کدام کار نداشتیم.
ما: در ویدیویی که از کمیتهی شما گرفته شده، همهی اعضا در حالت نشسته خواباند…
حاجی عینوللق: بلی، خداوند رحمان و رحیم خواب را خلق کرده تا امتش استراحت کنند.
ما: شما چطور در لویه جرگه شرکت کردید؟
حاجی عینوللق: ما زیاد شوقی این قسم مجلسها نیستیم. بچهها گفتند پیسه سفر را میدهند، جیب خرجی میدهند، برو. از ما یک دختر کلانم هم در کابل زندگی میکند. داماد ما ظهورشاه جان زیاد در تلفن سر ما زور آورد که بابه جان حتما به کابل بیا. باز این گوش چپ ما زونگس میکند. دو سال شده. اولادها گفتند این را هم در کابل به داکتر نشان بده. به اینجا که رسیدیم به ما گفته شد که شما رییس کمیته هستید.
ما: شما به آزادی چهارصد زندانی طالبان رای میدهید؟
حاجی عینوللق: رای؟ باز انتخابات شده؟
ما: نه، منظور این بود که به نظر شما چهارصد زندانی طالبان باید آزاد شوند؟
حاجی عینوللق: آزاد شوند یا نشوند، این کار دولت است. ما به کار دولت کار نداریم. یک سوال داشتیم ما. معاش رییس کومیته چند است؟
ما: متأسفانه ما در این باره اطلاعی نداریم.
حاجی عینوللق: ما شنیده بودیم که به رییس کمیته یک لک افغانی میدهند. پیشتر معلم جانان در وقت چای گفت که پیسه را کم کردهاند. گفت به رییسهای کمیتهها چهل هزار میدهند. سابق این قسم مرداری نمیکردند.
ما: شما قبلا هم در لویه جرگهها شرکت کرده بودید؟
حاجی عینوللق: بلی. در زمان کرزی صاحب آمده بودم. آن دفعه به من یک چپن دادند، یک واسکت، پنجاه هزار افغانی. یک جاینماز هم بود. در آن وقت پیسهی افغانی ارزشش زیاد بود.
ما: به نظر شما آزاد شدن زندانیهای طالب به آمدن صلح کمک میکند؟
حاجی عینوللق: کار خودشان است. فایده میکند، فایده نمیکند، به ما کار نیست. ولی پیسهی ما را که میخورند نامردی است. اگر داده نمیتوانید از اول مرد و مردانه بگویید داده نمیتوانیم. از ایلمند از پکتیا از کجا و کجا ما را آوردید، حالی می گویید یک لک نیست، چهل است. نام خود را مرد گذاشتند. من دو بچهام را در دکان ولدینگ تنها گذاشتم که به ملک یک خدمت کنیم. حالی پیسهی ما را نمیدهند. دارند. به خدا قسم دارند. ولی هر ده انگشت خود را یکجا در دهن خود میکنند.
ما: اگر طالبان…
حاجی عینوللق: والله طالب سگش سر اینها شرف دارد. طالب هزار عیب داشته باشد پیسه آدم را نمیخورد.
ما: نظر شما در مورد برخوردی که با خانم بلقیس روشن شد چیست؟
حاجی عینوللق: آن همشیره را میگویی که در کمرهی تلفن روی خود را آرایش میکرد؟
ما: نه، خانم روشن یادتان نیست که…
حاجی عینوللق: خوب خوب، حالی فهمیدم. والله به فکر من کار خوب نکرد. اشرف غنی هرچه هست پادشاه است. در مقابل پادشاه یک زن باید بیحیایی نکند. کلش از خاطر فیسبوک است. من در فیسبوک دیدم که یک زن هندوستانی شوهر خود را به پایهی طویله بسته کرده بود، با خمچه لتش میکرد.
ما: شما فیسبوک دارید؟
حاجی عینوللق: بلی، باش به شما نشان بدهم… این است. اینجا.
ما: این که فیسبوک الحاج توریالی هلمندی است.
حاجی عینوللق: خوب من هستم دیگر. توریالی نام نواسهی من است. بچهها این را برایم ساختند. گفتند ساعتم تیر شود.
ما: پس ساعتتان تیر است.
حاجی عینوللق: اووووه، بسیار زیاد. گوش کن. حاجی غفار رفیقم است. دو هفته پیش در فیسبوکم عکس خانم نو خود را فرستاد. در امارات زندگی می کند. بچهاش حکیم جان خبر ندارد که بابهاش در امارات زن گرفته. عکس را اشتباهی فرستاد. ما به یک و دو آیسکریمشات کردیم…
ما:اسکرین شات.
حاجی عینوللق: همو. هرچه که هست. برایش خبر دادیم که به فامیلش نشان بدهیم یا ندهیم. سه روز پیش برایم یک ساعت رادو روان کرد. ههههههه. فیسبوک خوبی هم دارد.
ما: حاجی صاحب، خیلی تشکر از وقت تان.
حاجی عینوللق: هههههه. ترسیدی از ما؟