دشمن اشتباهی – 27

امریکا در افغانستان 2001 – 2014

نویسنده: کارلوتا گال

برگردان: جواد زاولستانی

بخش بیست و هفتم

4

طالبان در تبعید

یک فرمانده طالبان سال‌ها بعد به من گفت که در سال‌های 2002 و 2003 که مردم افغانستان از طالبان رو گرداندند و دورنمای جدیدی برای کشورشان ترسیم کردند، طالبان از کم‌ترین محبوبیت برخوردار بودند. حبیب‌الله به کویته آمد و پنهان شد. او در خانه‌ی یک دوستش زندگی می‌کرد و به‌ندرت بیرون می‌رفت. از بازداشت شدن و افتادن به‌دست امریکایی‌ها می‌ترسید. مهاجری که حبیب‌الله را میزبانی کرده بود، بعدها به من گفت: «آنان از پاکستانی‌ها ترسیده بودند. شایعه بود که امریکایی‌ها چنان‌که در افغانستان تعداد زیادی از طالبان را دست‌گیر کرده‌اند، در پاکستان نیز آنان را دست‌گیر خواهند کرد.»

در جریان صحبت‌ها، حبیب‌الله به من گفت که او نمی‌داند که چه‌کار کند. او می‌دانست که دیگر اعضای طالبان در افغانستان، بار دیگر دست به شورش زده‌اند. اما ‌منتظر بود تا ببیند که اوضاع چگونه رقم می‌خورد. او گفت: «در افغانستان گروه‌های متعدد طالبان وجود دارند. بعضی از آنان می‌جنگند و بعضی دیگر، مانند من، منتظر‌ند تا ببینند دولت چه‌کار می‌کند. اگر آنان در افغانستان یک حکومت اسلامی بسازند، همه‌چیز درست خواهد شد.»

به‌صورت رسمی، پاکستان مخالف طالبان قرار گرفته بود. پس از آن‌که وزیر خارجه‌ی امریکا، کولین پاول‌ در روزهای پس از یازده‌ی سپتامبر طی یک تماس تیلفونی پاکستان را تحت فشار قرار داد، پرویز مشرف حمایت کامل خود را از جنگ ایالات متحده علیه طالبان و القاعده در افغانستان اعلام کرد. در آن زمان، مشرف در یک موقعیت قوی قرار نداشت. او که در سال 1999‌ با انجام یک کودتای نظامی قدرت را به‌دست گرفته بود، تا حد زیادی در سطح بین‌المللی در انزوا بود. با آن‌که او شخصیت لیبرال یک افسر ویسکی‌نوش و قمارباز را داشت، در حمایتش از طالبان در افغانستان و شبه‌نظامیان کشمیری، سرسخت بود. او پس از تصرف منطقه‌ی کرگیل در کشمیر تحت فرمان هند، نزدیک بود علیه هند دست به سلاح هسته‌ای ببرد و در برابر درخواست‌های ایالات متحده برای کمک در دست‌گیری بن‌لادن، مقاومت کرده بود. اما پس از رویداد یازدهم سپتامبر، مشرف فرصت یافته بود تا روابطش با ایالات متحده و موضعش در سطح بین‌الملل را بهبود بخشد. به تاریخ 19 سپتامبر او در تلویزیون ظاهر شد و به مردمش گفت که پاکستان با امریکا در شریک ساختن استخبارات نظامی، فراهم کردن منطقه‌ی پرواز برای هواپیماهای امریکایی و زمینه‌سازی برای تدارکات با امریکا همکاری خواهد کرد. هم‌چنان، او هشتاد هزار سرباز پاکستانی را برای نگه‌بانی از مرز این کشور با افغانستان گسیل کرد.

مشرف خودش آماده بود که رابطه‌اش با طالبان را پس از رویداد یازدهم سپتامبر‌ قطع کند و در دو سال نخست پس از این رویداد، طالبان پنهان شده بودند تا از سرکوب دولت پاکستان مصئون بمانند. در جریان این مدت، نیروهای پاکستانی تعداد زیادی از اعضای القاعده را دست‌گیر و از پاکستان اخراج کردند. اما مشرف آماده نبود که هزارها جنگ‌جو را که در داخل پاکستان پرور‌ده شده بودند، از بین ببرد. افغان‌ها، پاکستانی‌ها و کشمیری‌ها به حیث نیروهای شورشی نیابتی توسط پاکستان آموزش داده شده بودند و این استراتژی دفاعی سی ساله‌ی پاکستان بود. مشرف برنامه داشت تا هزارها جنگ‌جو را که از افغانستان برگشته بودند، در جایی پنهان و برای روز مبادا ذخیره کند.

او به سفیر آن‌ وقت امریکا در پاکستان، وندی چمبرلین (Wendy Chamberlain) گفت که نظامیان پاکستانی و گروه‌های کشمیری هیچ ربطی به تروریزم ندارند و هیچ اقدامی علیه آنان نمی‌تواند.[1] رهبران ارشد طالبان افغانستانی، به‌صورت مخفی در خانه‌های امن نگه‌‌داری می‌شدند و باقی آنان باید خود غم‌‌شان را می‌خوردند.

چند روز بعد از یازدهم سپتامبر، مشرف چندین تن از تحلیل‌گران سیاسی را به یک جلسه دعوت کرد که طلعت مسعود، جنرال بازنشسته‌ نیز در آن جمع بود. طلعت مسعود یک صدای لیبرال تأثیرگذار و در حلقه‌های دیپلماتیک، گفت‌وگوهای تلویزیونی و کنفرانس‌ها چهره‌ی شناخته ‌شده بود. مشرف از آنان برای حکومتش مشوره خواست که چه‌کار کند. مسعود به او گفت که از پشتیبانی طالبان و تمام گروه‌های نظامی، به‌شمول گروه‌های پاکستانی که در کشمیر فعالیت دارند، دست بردارد.[2]

مسعود به من گفت: «مشوره‌ی من به او این بود که پشتیبانی‌اش را از طالبان و تمام نیروهای جهادی به‌صورت کامل قطع کند و تمام حکومت و دولت از پالیسی قطع حمایت از آنان پیروی کنند.» طلعت مسعود گفت که مشرف با من موافق بود که دیگر از طالبان حمایت نشود، اما‌ اصرار داشت که حکومت باید به پشتیبانی‌اش از گروه‌های پاکستانی در کشمیر ادامه دهد. او گفت که این دو را می‌توان از هم جدا کرد، طوری که یکی بر دیگری تأثیر نگذارد. طلعت مسعود که سنش بالاتر از مشرف بود، به او هشدار داد که تجربه‌ها نشان داده‌اند که نمی‌شود یکی از عملیات‌ها را پایان بخشید و دیگری را ادامه داد. اما مشرف اصرار ورزید که او می‌تواند این کار را انجام دهد.

مشرف به او گفته بود: «بلی، من فکر می‌کنم باید به پشتیبانی خود از طالبان پایان بدهیم، اما به حمایت از جهادی‌ها‌ در کشمیر ادامه خواهیم داد.»

طلعت مسعود به او گفته بود: «{مدیریت} این کار برای شما خیلی مشکل خواهد بود.»

جنرال مشرف با خشم در پاسخ او گفته بود: «آقا، تو به مدافع {دیگران} تبدیل می شوی.»

طلعت مسعود گفت: «من آن چیزها را بر‌اساس تجربه‌هایم گفتم. آن‌طور که شما می‌گویید، ممکن نیست این دو مسئله را از هم جدا نگه ‌داشت.»

ادامه دارد…


[1] بروس رایدل، هم‌آغوشی مرگ‌بار: پاکستان، ‌امریکا و آینده‌ی جهاد جهانی (واشنگتن دی‌سی: چاپ انستیتوت بروکینگز، 2011)، ص 65

[2] مصاحبه با طلعت مسعود، اسلام‌آباد، 24 نوامبر 2012.