معصومه جعفری
۱۵ اکتبربرابر است با روز جهانی عصای سفید یا روز جهانی ایمنی نابینایان. نابینایان از شهروندانیاند با مشکلات مضاعف که در جامعه افغانستان نادیده گرفته میشوند و فقط مناسبتها است که آنها را به یادها میآورد. شمار زیاد از نابینایان در شهرهای افغانستان از حقوق، خدمات و امکانات رفاهی محروماند و فقط برخیشان به معدود مراکز آموزشی ویژه نابینایان که بیشتر در کابل فعالیت دارند، دسترسی دارند. به همین بهانه من به دیدار آنها در مکتب ویژه نابینایان در جاده دارالامان کابل رفتم و پای حرفهایشان نشستم. از علت نابینایی و چگونگی دنیای تکرنگیشان پرسیدم و از مشکلات و چالشهای روزمرگیشان شنیدم.
وقتی راهروهای فرششده با بریلهای پلاستیکی مکتب ویژه نابینایان را طی کردم به صنفهای کوچکی رسیدم که در هر کدام چهار تا ۱۰ دانشآموز نشسته بودند. برخی با دستگاه بریل ور میرفتند و برخی دیگر نیز دست یکدیگر را گرفته از راهروها به سمت دروازه ورودی رو به حیاط میرفتند. همه نابینا و عمدتا کمبینا هستند، اما برخی در این میان علاوه بر این عارضه، ناتوانی جسمی نیز دارند. در این مکتب بیش از ۲۰۰ دانشآموز دختر و پسر نابینا و کمبینا کنار هم درس میخوانند.
جهانی که به یک باره تاریک شد
بهاره با کمک یکی از دوستانش خود را به اتاقی میرساند که قرار است با هم گفتوگو کنیم. قدبلند و استخوانی است و بهدلیل کرونا و وضعیت این روزهای کابل ماسک بر چهره دارد. چشمانی درخشان و پرفروغ دارد، اما تاریک. این دختر که تازه قدم به دنیای جوانی گذاشته دانشآموز صنف دهم است. درحالیکه به روبهرو خیر شده و عصای سفید تاخوردهاش را در دست میفشارد، میگوید زمانی که فقط هفت سال سن داشته به یک باره بر روی چشمهایش پردهای فرو میافتد و او برای همیشه بیناییاش را از دست میدهد. او که اکنون دنیا را به شکل نور سفید رنگی میبیند، زمان زیادی طول کشید تا بتواند خود را با وضعیت جدید وفق بدهد، زیرا کودک بوده و درک درستی از وضعیت پیشآمده نداشته است. بهاره میگوید بارها از خودش پرسیده که چرا او باید در این وضعیت باشد و چرا دنیا این گونه یکباره تغییر کند. با این هم این دختر جوان به خوبی از عهدهی کارهای شخصیاش برمیآید و در کارهای خانه نیز همراه خانواده همکار است.
او با قاطعیتی که در لحن و گفتارش پیداست میگوید، اغلب مردم به ما ناتوان اطلاق میکنند: «درحالیکه ما ناتوان نیستیم و افراد جامعه باید این را بدانند که ما مانند هر انسان دیگری تواناییهای خاص خود را داریم.»
بهاره همیشه آرزویش این بوده تا پس از سپریکردن دوران مکتب پزشکی بخواند، اما با وضعیت موجود نمیتواند به خواستهاش برسد. با این هم دست از تلاش برنمیدارد و تحصیلات خود را ادامه میدهد. او با گلهمندی از مردم میگوید برخی از مردم به ما حس دلسوزی و ترحم دارند و برخی دیگر مورد تمسخر قرار میدهند. وی این رفتارها را ناشی از ناآگاهی و بیسوادی مردم جامعه میداند و از آنها میخواهد تا با قشر نابینایان مهربانتر باشند.
نابینایی طبیعی و مادرزاد
معصومه صفاری بانویی است که بهصورت مادرزاد نابیناست و ۳۰ سال است بهعنوان معلم در مکتب نابینایان ایفای وظیفه میکند. او متولد هرات است و دوره ابتدایی را در این شهر گذرانده و پس از آن در کابل ساکن شده است. تا پایان صنف دوازدهم در مکتب ویژه نابینایان درس خوانده و سپس بهحیث استاد مشغول به کار شده است. نابینایی برای او هیچ محدودیتی وضع نکرده و مانند هر زن دیگر ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده است. او با یکی از معلمان مکتب که او هم نیمهبینا بوده ازدواج کرده و اکنون صاحب دو دختر و سه پسر است و سه عروس نیز دارد.
با خوشرویی میگوید، چون از ابتدای تولد بینایی نداشته، پذیرفتن وضعیت برای او چندان دشوار نبوده است: «هیچ گاه زندگی را سخت نگرفتهام و در کارهای شخصی و امورات زندگی کمی و کاستی نداشتهام. کارهای شخصی و کارهای خانه را خود انجام میدهم.»
او مانند هر انسان بینا توانمند است و به گفتهی خودش کارهایی همچون لباسشویی، پختن غذا و بچهداری را پیش میبرد.
یکی از حرفههایی که خانم صفاری در مکتب نابینایان آموزش میدهد، بافتنی است. او میگوید بیش از چهل سال است که بافتنی میبافد و به شاگردانش نیز این حرفه را آموزش میدهد. هرچند بینایی ندارد و هیچ گاه دنیای پیرامون خود را ندیده است، اما بیشترین کارایی را دستها و گوشهایش داشته و با لمس اشیا و استفاده از شنواییاش کارهایش را پیش میبرد.
برخی از نابیناییها وراثتی بوده و به واسطهی ازدواجهای فامیلی و اغلب بدون انجام آزمایشهای قبل از ازدواج اتفاق میافتد. در جامعهی سنتی و بستهی افغانستان هنوز ازدواجهای فامیلی بر انواع دیگر ازدواجها ارجحیت دارد. این در حالی است که بیماریهایی که به واسطهی ازدواج دو نفر با یکدیگر به نسل بعدی منتقل میشود، بیشتر در این نوع ازدواجها دیده میشود اما چندان مورد توجه مردم و مسئولان قرار نمیگیرد و حتا در این زمینه آگاهیدهی درستی نمیشود.
خانم صفاری نیز با همسرش که نیمهبینا بوده ازدواج کرده و حاصل این ازدواج پنج فرزند دختر و پسر است که از میان فرزندانش دو دختر و دو پسر وی نیز نیمهبینا هستند. با این حال میگوید نابینایی سد راه پیشرفتشان نشده و اکنون هرکدام از آنها در حال تحصیل و دو تن از فرزندانش نیز شاغل است. وی به خانوادههایی که فرزندان نابینا دارند توصیه میکند، آنها را محدود نکنند و مانند فرزندان عادی به مراکز آموزشی و تحصیلی بفرستند و در امور خانه نیز سهم دهند تا به انزوا کشیده نشوند.
استاد معصومه با انتقاد از رفتارهای مردم با نابینایان میگوید آنها نسبت به معلولان بهویژه نابینایان بیاحترامی و نامهربانی میکنند و از سوی دولت نیز به معلولان کمتوجهی میشود. این در حالی است که نابینایان بهعنوان کسانی که با محدودیتهای خاص جسمی روبهرویند باید توجه شود، اما در شهرهای افغانستان خدمات شهری بهویژه دسترسی به وسایل نقلیه عمومی سهولتهای لازم برای جامعهی معلولان در نظر گرفته نشده است.
معلولیت و نابینایی در نتیجهی جنگ
محمدداریوش استانکزی از معلولان جنگی دارای اختلال بینایی و معلول جسمی است. او سال ۱۳۸۲ در انفجاری در دهمزنگ کابل دست راست و همچنین بیناییاش را از دست داده است. داریوش که اکنون در مکتب مسلکی نابینایان دانشآموز صنف دوازدهم است، با یادآوری روز حادثه میگوید ۲۵ اسد سال ۸۲ با یک ماین جاگذاریشده مواجه شده و درست زمانی که فقط ده ساله بوده دنیایش به یکباره تیره و تار میشود.
داریوش در توصیف حالات و وضعیت ۱۷ سال پیش که در رویداد انفجاری برایش رخ داده بود میگوید: «تا نزدیک به یک ماه پس از حادثه هر بار که از خواب بیدار میشدم و متوجه میشدم که چشمانم نمیبیند و یک دستم را نیز از دست دادهام از هوش میرفتم با وجود اینکه پزشکان، دوستان و آشنایان مرا تسلی میدادند اما پذیرش این مسأله برای من دردآور و وحشتناک بود. چیزهایی را که میدیدم دیگر نمیتوانستم ببینم و جاهایی که میتوانستم بروم دیگر قادر به رفتن نبودم و از همه مهمتر که میخواستم پس از فراغت ژورنالیزم بخوانم و یکی از نطاقان رادیو تلویزیون ملی شوم به آرزوی خود نمیتوانستم برسم.»
برخی از معلولیتها در نتیجهی انفجار و انتحار ناشی از ماینهای مقناطیسی یا مواد منفجره رخ میدهد. سالها جنگ همواره چهرهای خشن از خود به مردمان این سرزمین نشان داده است. شمار معلولانی که بر اثر جنگها دچار معلولیت شده بسیار بیشتر از کسانیاند که بهطور مادرزاد و ژنتیک به این عارضه دچار شدهاند.
داریوش با گذشت زمان و پیدا کردن درک درستی از وضعیت پیشآمده زمانی که دیگر از ادامه تحصیل ناامید شده بود با راهنمایی و کمک برخی از استادان به لیسه مسلکی راه یافته و اکنون در سن ۲۷ سالگی صنف دوازده را به اتمام میرساند. او در شبکههای اجتماعی نیز فعال است. تکنولوژی به او کمک کرده و با نصب یک اپلیکیشن بر روی تلفن خود توانسته ارتباطات گستردهتری با دنیای بیرون برقرار و با بهکارگیری از یک برنامه صفحهخوان، بهراحتی از فیسبوک، واتساپ و تلگرام استفاده میکند.
مشکلات نابینایان در جامعه
دسترسی به خدمات شهری از جمله وسایل نقلیه عمومی، خیابانها و جادههای معیاری، امکانات آموزشی و بهداشتی از حقوق تمامی شهروندان یک کشور است. آنچه در ظاهر امر بدان برمیخوریم این است که نهتنها باشندگان کشور از امکانات معیاری خدمات شهری بهرهمند نیستند، بلکه برای این قشر از جامعه نیز تدابیر خاصی گرفته نشده است.
داریوش با اشاره به وضعیت خدمات شهری در پایتخت میگوید: «در این باره مشکلات زیادی وجود دارد و شهروندان عادی جامعه نیز با چالشهایی روبهرویند. این در حالی است که اگر تصور کنید یک نابینا بخواهد در این جادهها عبور و مرور کند چه خواهد شد.»
به گفته داریوش یکی از مشکلات بزرگ نابینایان وجود جویهای عریضی است که در معابر عمومی وجود دارد. در همین حال پیادهروها برای نابینایان و معلولان مناسب نیست و هیچ سهولت خاصی در این باره در نظر گرفته نشده است وی با اشاره به برخورد رانندگان نیز میگوید، به آنها اموزش داده نشده است زمانی که فردی را با عصای سفید در خیابان میبینند وضعیت او را درک کرده و با احتیاط رانندگی کنند و با گلهمندی از مردم علاوه میکند، به باور عموم، ناتوانی و معلولیت معلول گناه است به همین دلیل با آنها رفتار انسانی و دوستانه نمیشود، درحالیکه اتفاقها و حادثهها به دست خود انسان نیست.
فرصتهای تعلیمی و نحصیلی برای نابینایان
اگرچه مکاتب ویژه برای این قشر از دانشآموزان در نظر گرفته شده است، اما بسیاری از مردم با توجه به محدودیتهای موجود و سنتیبودن جامعه و همچنین عدم آگاهی، فرزندان خود را به این سمت سوق نداده و حتا از وجود چنین مکاتبی اطلاع ندارند.
شیرینه تمیل، رییس امور متعلمان و محصلان میگوید ۱۶ مکتب در ۱۶ ولایت بهشمول کابل برای معلولان وجود دارد که دوهزار شاگرد در این مکاتب درس میخوانند که از این میان ۶۰۰ نفر نابینا و مابقی ناشنوا هستند و ۲۰ نفر از آنها نیز ناتوانان ذهنیاند.
خانم تمیل میافزاید در حال حاضر بیشتر از ۵۰ استاد نابینا که دارای مدرک لیسانس یا ماستریاند در حال تدریساند: «برای معلولان فرصتهای تحصیلی در مقاطع بالاتر وجود دارد و در کنکور امسال ۲۵ نفر نابینا و ۳۵ نفر ناشنوا شرکت کردهاند.»