مربا ترش است، نه شیرین! اگر در بوتلی شکسته بود، مزهاش تغییر نمیکند. فوتبال، بازی با توپ است. اگر بازی با چاقو میبود، نامش را چاقوبازی میگذاشتند. کسانی که روی این موضوعات جنجال کردند، آیا میدانستند که حادثهای را رقم میزنند و خواب هزار شهروند دیگر را پریشان میکنند. بازی با چاقو، بازی با سرنوشت است. همین بیحوصلگی باعث شد که وزارت تحصیلات عالی کشور، تمام دانشگاههای خصوصی و دولتی را تا یازدهم اسد تعطیل کند. دولت زمانی تصمیم گرفت دانشگاهها را تعطیل کند، که تعدادی از دانشجویان دختر در خوابگاه دخترانهی دانشگاه کابل باهم درگیر شدند و در نهایت به جنجالهای میان دانشجویان دو قوم (تاجک و هزاره) انجامید. بعد از جنجالها در خوابگاه پسرانه سر برآورد و در نهایت دوباره به جنگ میان دانشجویان دو قوم (تاجک و هزاره) انجامید. ظاهرا تصمیم اصلی وزارت تحصیلات از این دو جنجال نشأت میگیرد. جنجالهای خوابگاه دخترانه خاموش شده بودند، اما دانشجویان پسر جنجال بزرگی را خلق کردند. در حدی که پولیس نظم عامه قادر به جلوگیری و آرام کردن فضای خوابگاه نبود.
در خوابگاه دخترانه شیشهی مربا جنجال آفرید. به شریفه یک بوتل شکسته رسید. از معلم (نوریه) خواست تا شیشهی مربا را تبدیل کند. نوریه عصبانی شد. فحش داد و چندسیلی بهصورت شریفه نواخت. صورت شریفه کبود شد و شریفه بیشتر از تحقیری که شده بود، ناراحت بود. دوستان شریفه از معلم پرسیدند که چرا با شریفه رفتار غیرمدنی داشته است. معلم جنجال را بیشتر میکند و به دوستان شریفه نیز فحش میدهد. وضعیت خشونتبار شد و مسئله قومی. شریفه هزاره بود و مدافعانش نیز هزاره بودند و معلم تاجک بود و دختران تاجک از او حمایت میکردند. در نهایت هزارگیها موفق شدند و معلم از آنها عذرخواهی کرد. جنجال در اینجا پایان نیافت. فردای آن روز لیست 20 نفر از دختران هزاره به عنوان شورشگر تحویل وزارت تحصیلات عالی داده شد. وزارت تصمیم گرفت این بیست تن را از دانشگاه اخراج کند و حادثهی دوم:
در خوابگاه پسرانه چندرفیق در جریان بازی فوتبال باهم جنجال میکنند. بعد از افطار دوباره به میدان میروند تا حساب را روشن کنند. پسران تاجک با چاقو به جان رقیب هزارگیشان حمله میکنند. نمایندههای خوابگاه تلاش میکنند این مشکل را از راه گفتوگو حل کنند. در قدم اول موفق میشوند. اغتشاش پایان مییابد و همه به اتاقهایشان برمیگردند. بار دوم از مسجد خوابگاه فتوای جهاد علیه شیعیان صادر میشود. این بار برخوردها بسیار جدی میشوند. جنگ قومی به جنگ مذهبی تبدیل میشود. عدهای شعار جبران شکست خوابگاه دختران را سر دادند؛ عدهای زنده باد اسلام و مرگ بر کافران. دانشجویان هزاره در داخل اتاقها گیر میافتند. عدهای از این دانشجویان هزاره که در سالنها بودهاند، حالت دفاعی به خود میگیرند، اما دست و پا شکسته صحنه را ترک میکنند.
رفتار تندروانهی قومی و مذهبی و تلاش برای سیاسی ساختن فضای دانشگاه؛ چه کسی مسئول است؟
دانشگاه کابل از مدت زمانی به اینسو محل نزاعهای سیاسی و قومی میان دانشجویان بوده است. قبل از این نیز چندین حادثه در این دانشگاه رقم خورده است. در محرم دو سال پیش، دانشجویان شیعهمذهب خواهان برگزاری مراسم محرم در مسجد دانشگاه شدند. ممانعت ایجاد شد و در نهایت به درگیریهای تندروانه و مسلحانه انجامید. باعث تعطیلی دانشگاهها شد و چندین کشته و زخمی برجا گذاشت. سال پیش دانشجویان علوم اجتماعی از برخورد دوگانه و تبعیضآمیز استادان دانشگاه به تنگ آمدند و در خیابان شورای ملی به مدت هشت روز اعتصاب غذایی کردند. دولت در این میان همیشه تصمیمهای سرسری گرفته است. یا دانشگاه را تعطیل کرده است، یا هم تلاش کرده است فضا را آرام کند. به باور بسیاری از دانشجویان، دولت به هیچوجه در جریان آنچه که در دانشگاه کابل میگذرد، نیست. شورای مسجد دانشگاه کابل که تعدادشان به 40 نفر میرسد، عاملان اصلی درگیریهای قومی و مذهبی اند. دانشجویان دانشکدهی شرعیات اسلامی از دیگر عواملی است که به رفتارهای تندروانهی مذهبی در دانشگاه کابل و امر به معروف و نهی از منکر دانشجویان میپردازند. خلیل پژواک، روزنامهنگار و دانشجوی قبلی دانشگاه کابل میگوید: «احتمال بسیار قوی از نفوذ جمعیت اصلاح و حزب التحریر در دانشگاه کابل وجود دارد. شورای 40 نفری مسجد دانشگاه کابل اکثرا دانشجویان رشتهی شرعیات اسلامی در این دانشگاه هستند و عاملان اصلی درگیریهای مذهبی نیز هستند.» در واقعهی محرم 1391 نیز همین شورا به تحریک دانشجویان سنیمذهب علیه شیعهمذهبان پرداخت. در اتفاق دیشب نیز همین گروه 40 نفری چندین جلسهی متواتر داشتهاند و خواستند فضا را از حالت قومی خارج کنند. همین گروه از بلندگوهای مسجد اعلام جهاد علیه شیعهمذهبان را صادر کردند. مشکل دوم در بخش کمکاری مسئولان دانشگاه و از جمله مدیریت خوابگاههاست. مدیر خوابگاه دانشگاه کابل قادر به مدیریت خوابگاه نیست. او برای حفظ خودش در چوکی مدیریت، از همتبارانش استفاده میکند. مدیر و مدیران خوابگاه بیشتر به مسایل قومی دامن میزنند و در بسیاری موارد خود به عاملان جنگ و دعوا در دانشگاه کابل تبدیل شدهاند. گفتنی است که احزاب با گرایش قومی نیز در دانشگاه فعالیت دارند و سربازگیری میکنند. در مواردی سربازان احزاب که از میان دانشجویان هستند نیز مقصرند و مسئول.
مأموران امنیتی گوش به حادثه سپردهاند
پولیس برای آرام کردن و عادی کردن اوضاع در هر اتفاق ناکام بوده است. در حادثهی خوابگاه دختران، پولیس پشت دروازههای بسته مانده بود و دختران در داخل سالنها به جان هم افتاده بودند. ماجرا بعد از افطار آغاز شده بود و تا ساعت دوازده شب ادامه داشت. غایله در داخل خوابگاه ختم شد و پولیس بیخبر ماند. دختران خودشان به جنگ و جنجال خاتمه دادند و در نهایت معلم معذرتخواهی کرد. در حادثهی خوابگاه پسرانه همین برخورد پولیس تکرار شد. دانشجویان دروازههای ورودی را بسته بودند و در داخل با سنگ، چوب و در نهایت با چاقو به جان هم افتاده بودند. پولیس تا ساعت یازده شب در بیرون دروازه مانده بود. محمد علی اخلاقی، نمایندهی مردم غزنی در مجلس بزرگان که خود در صحنه حضور داشته است، در صفحهی فیسبوک خود نوشته است که برای دخالت پولیس پافشاریهای زیادی کرده است، اما نمیداند چرا پولیس و دیگر نیروهای امنیتی داخل خوابگاه نمیشدند. آقای اخلاقی همچنان نوشته است که نزدیک ساعت یازده او به همراه پولیس وارد خوابگاه شدهاند و تمام اتاقها را بررسی کرده و دانشجویان را به شکل محتاطانه و سالم از خوابگاه خارج کردهاند. خادم حسین کریمی، از دانشجویان دانشگاه کابل که در جریان این حادثه در خوابگاه بوده است، میگوید: «نیروهای امنیتی بیطرف نبودند. هرچه زنگ میزدیم، داخل نمیآمدند. در حالی که دانشجویان تاجکتبار تعداد زیادی از هزارهها را زخمی کرده بودند.» او میگوید که وقتی نیروی پولیس داخل شد، بیشتر از دندهی برقی استفاده میکرد و هزارهها را لت و کوب میکرد. بیطرف نبودن پولیس از موضوعات جنجالبرانگیز در دو حادثهی اخیر دانشگاه کابل است.
سرهای شکسته، بازوان بسته و…؛ آنچه از شر بهجا ماند
به قول گارسیا مارکِز، «کارِ بد، بد است؛ هرچند با مهارت خاص انجام شود». هر مهارتی در مواقع خشن، به ضرر تمام میشود. شیشهها شکسته شدند. راههای قاچاقی رفت و آمد ساخته شدند. در و پنچره در امان نبودند. از تکههای شیشه به جای چاقو استفاده میکردند. پایههای تختخوابها را «سوتهچوب» ساخته بودند. در خوابگاه دخترانه نیز کمتر شیشهای سالم ماند. گلدانها شکستند. 20 نفر وارد لیست سیاه شدند تا وزارت در مورد سرنوشتشان تصمیم بگیرد. شریفه بهشدت لت و کوب شد. لیدا نیز در تاریکی شب، لگدباران و سیلیباران دختران همدانشگاهیاش شد. در خوابگاه پسران، 18 نفر شدیدا زخمی اند. آنهایی که با پرتاب سنگ، با خوردن لگد یا سیلی، سوتهچوب و دندهی پولیس، سر و گوششان خونی شده بودند، تعدادشان بسیار بیشتر از این حرفها بود. مشخص است که بعد از این نیز در امان نخواهند بود. نیروهای مخفی هر روز تعدادی از اینها را برای بازجویی و تحقیق به ادارهی امنیت فرامیخوانند. دانشگاه تعطیل شد. درسها نیمه تمام ماندند. امتحانات به بعد از عید موکول شدند. آثار مخرب این حادثهها برای همیشه در ذهن دانشجویان خواهند ماند. وجدانهایی ناراحت شدند و میشوند. وجدانهایی چاق میشوند و از فاجعه راه انداختن لذت میبرند و تو، دانشجوی گرامی، از تعطیلات لذت ببر!