فاطمه جعفری، عضو سابق شورای ولایتی هرات
درحالیکه پس از موافقتنامهی صلح بین ایالات متحده امریکا و طالبان در 29 فبروری 2020 و با شروع مذاکرات بینالافغانی همگان روی کاهش خشونتها در افغانستان تاکید میکردند، اما طالبان در عمل حملات خود را شدیدتر از قبل ادامه دادند. این حملات حتا پس از شروع مذاکرات رو در روی بینالافغانی در 12 سپتامبر بیشتر نیز شدند. بر اساس اطلاعات وزارت امور داخله در جریان ماه میزان سال روان، دستکم ۱۸۰ غیرنظامی کشته و ۳۷۵ تن دیگر زخمی شدهاند و طالبان تنها در همین یک ماه حدود یک هزار و ۲۰۰ حملهی تهاجمی انجام دادهاند و حدود ۲۰۰ انفجار ماین و ۱۰ انفجار انتحاری را سازماندهی کردند. این افزایش خشونتها به حدی بیسابقه بود که اعتراضات گستردهای را از طرف مردم و جامعه مدنی، دولت، جامعه جهانی و امریکا برانگیخت. در هفتههای اخیر درگیریهای شدیدی در ولایات هلمند، غور، هرات، میدان وردک، بغلان، تخار، کندوز، نیمروز و سایر نقاط افغانستان در جریان بوده است که حتا نیروهای ناتو و حمایت قاطع را نیز مجبور به واکنش کرده است و ژنرال اسکات میلر، فرمانده کل نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان نسبت به نقض توافقنامهی صلح به طالبان هشدار داده است. درحالیکه رییسجمهور اشرف غنی اعلام میکند که آتشبس اولویت ماست و همگان از مردم عادی گرفته تا اتحادیه اروپا، ناتو، کشورهای همسایه و امریکا خواهان آتشبس و حداقل کاهش خشونتها از سوی طالبان هستند، سوال بزرگی که در ذهن بسیاریها در افغانستان به وجود آمده این است که چرا طالبان به آتشبس تن نمیدهند یا سطح خشونتها را کاهش نمیدهند؟
یک دلیل عمدهی مخالفت طالبان با آتشبس که بسیاری بر آن تاکید دارند ممکن است این باشد که در واقع طالبان ارادهای برای صلح ندارند. آنها خود را حاکم افغانستان میدانند. اخیراً با اعلام برنامهی خروج نیروهای امریکایی، آنها از هر زمان دیگری به آرمان خود که خروج نیروهای خارجی از افغانستان است نزدیکتر شدهاند. از سوی دیگر خروج نیروهای خارجی از افغانستان مسلماً توان مقابلهی ارتش افغانستان با طالبان را تحت تاثیر قرار خواهد داد، ارتشی که به دلیل جنگ فرسایشی و فساد دولتمردان در وضعیت مناسبی قرار ندارد. به این ترتیب برای طالبان دلیلی وجود ندارد که پیروزی را نزدیک دیده، دست از جنگ بکشند. آنها با ادامهی جنگ و مخصوصاً حملات هدفمند در داخل شهرها سعی میکنند تا ناتوانی حکومت را در تامین امنیت بیشتر به مردم بنمایانند و از این رو در افزایش شکاف بین حکومت و مردم تلاش جدی دارند. افزایش تلفات ملکی و آوارگی به خاطر حملات طالبان در شهرها و قریهجات باعث افزایش اعتراضات مردمی شده است و علاوه بر این فساد و تبعیض فزاینده و ناکارآمدی حکومت و اختلافات عمیق در درون دولت عرصه را برای نارضایتی بیشتر مردم از حکومت مهیاتر ساخته است. از سوی دیگر افزایش فقر و بیکاری هم آتش خشم و نارضایتی مردم از دولت را شعلهورتر ساخته و به این ترتیب موفقیت سیاست طالبان چندان دور از واقعیت به نظر نمیرسد.
اما دلایل دیگری نیز ممکن است برای عدم پذیرش آتشبس از سوی طالبان وجود داشته باشد. بسیاری از صاحبنظران سیاسی معتقدند که طالبان یک گروه یکدست و یکپارچه نیستند. پس از علنی شدن مرگ ملا عمر، رهبر طالبان افغانستان در سال 2015، ملا رسول و عدهی دیگری از فرماندهان سرشناس طالبان اعلام کردند که از گروه طالبان تحت رهبری ملا اختر منصور به این دلیل که ملا اختر منصور با امریکا ارتباط دارد جدا شدهاند. پس از این انشعاب درگیریهای متعددی بین این دو انشعاب طالبان گزارش شد که نشان از اختلافات جدی بین این دو گروه داشت. صحبتهای آقای نبیل، رییس پیشین امنیت ملی در تلوزیون شمشاد هم حاکی از آن است که حتا در دفتر طالبان در دوحه نیز حداقل سه جریان متفاوت شورای کویته (به رهبری ملا هیبتالله)، شبکهی حقانی (که روابط عمیق با تروریستهای خارجی مانند القاعده دارد) و گروه ملا یعقوب (پسر ملا عمر، رهبر پیشین طالبان) وجود دارد. به نظر میرسد بخش سیاسی طالبان و آنانی که در دوحه هستند با بخش نظامی که در افغانستان در حال جنگ هستند اختلاف نظرهایی دارند و بخش نظامی بیشتر علاقمند انحصار قدرت از طریق جنگ با حکومت و مردم هستند. در شرایطی که طرفهای درگیر در حال تلاشند تا خود را قویتر و یکپارچهتر نشان دهند تا امتیاز بیشتری از میز مذاکرات به دست آورند. طالبان هم نهایت تلاش خود را به خرج میدهند تا قوی و یکپارچه به نظر برسند و از این رو است که از هر گونه اقدامی که بتواند عدم اتحاد آنها و چند دستگی آنان را به نمایش بگذارد پرهیز خواهند کرد. یکی از آن اقدامات پذیرش آتشبس میباشد. اعلام آتشبس از سوی طالبان ممکن است باعث ریزش در بخش نظامی شود. همانگونه که تجربه نشان داده پیوستن حکمتیار به پروسهی صلح باعث شد تا تعداد قابل ملاحظهای از جنگحویان حزب اسلامی به طالبان و دیگر گروههای هراسافکن بپیوندند. این یک حقیقت پذیرفته شده است، در صورتی که طالبان با حکومت افغانستان به یک توفق صلح و آتشبس برسند بسیاری از جنگجویان طالبان بیرق طالبان را پایین کرده و بیرق داعش، القاعده یا گروه دیگری را بالاخواهند کرد و به جنگ خود به هر دلیلی ادامه خواهند داد. طالبان نیز از این حقیقت به خوبی باخبر هستند که اعلام آتشبس باعث ایجاد چند دستگی بین جنگجویان تندرو طالبان که سالها شستوشوی مغزی شدهاند و برای آنها تنها راه رستگاری کشتن و کشته شدن معرفی شده است، شود. این ریزش و آشکار شدن چند دستگی طالبان میتواند اعتبار طالبان را که خود را برندهی منازعه افغانستان میدانند آسیب جدی بزند یا حداقل میتواند بر میزان امتیازی که آنها بر سر به دست آوردنش چانه میزنند هم تاثیر منفی بگذارد، لذا طالبان نمیخواهند پیش از وقت با اعلام آتشبس تجربیات رهبران سابق را تکرار کنند.
مسئلهی مهم دیگر عدم تبعیت دیگر گروههای هراسافگن و تروریست از طالبان است. چند دستگی فقط در دفتر قطر وجود ندارد بلکه، فعلا طالبان از هراسافگنی گروههای غیرطالب هم به نفع خود و به نام خود استفاده میکنند چون منافع آنها در یک جهت قرار دارد اما وقتی طالبان اعلام آتشبس کنند ریسک این که دیگر گروههای هراسافگن آن را نپذیرند و به ایجاد ناامنی ادامه دهند بسیار بالا است و این موضوع برای طالبان زیانبار است. به عنوان مثال در ولایتی مانند هرات بخشی از ناامنیها به وسیلهی اختطافچیان، قاچاقبران مواد مخدر، گروههای تروریستی که از جانب ایران تامین و تجهیز میشوند، شاخهی جداشدهی طالبان در شیندند، طالبان دولتی که به نفع دولت با گروههای دیگر طالب میجنگند و افراد مسلح غیرمسئول دیگر ایجاد میشوند. میتوان گفت بیشتر گروههای مسلح حاضر در هرات طالب نیستند و از رهبری طالبان اطاعت نمیکنند، اما از ضعف نهادهای دولتی در هرات برای تامین منافع خود که بیشتر مالی و اقتصادی میباشد استفاده میکنند. در این میان طالب هم از حضور گروههای هراسافگن و تروریست غیرطالب هم منعفت سیاسی کسب میکند و این روند که منافع همه را تامین میکند در سالهای گذشته در هرات ادامه داشته است. مسلماً در صورت اعلام هرگونه آتشبس تعدادی از این گروههای غیر طالب از آتشبس تبعیت نخواهند کرد و نتیجهی مستقیمش این است که ادعای طالبان در مورد حاکمیت بر بسیاری از مناطق کشور را با چالش مواجه میشود و موقف آنها را در میز مذاکره به شدت پایین خواهد آورد.
با وجود همهی موارد فوق، باید توجه داشت که طالبان تنها گروه هراسافگنی نیستند که در افغانستان امنیت شهرها و قریهها را به چالش کشیدهاند. بر اساس یک گزارش، 21 گروه هراسافگن از جمله القاعده، داعش، شبکهی حقانی، تحریک طالبان پاکستان، لشگر جنگوی، لشکر طیبه، تحریک اسلامی ازبکستان و غیره در افغانستان فعال هستند که هر کدام از آنها به صورت بالقوه توانایی انجام حملات تروریستی علیه اهداف ملکی و نظامی افغانی و خارجی را در کشور دارند. در واقع ریشهکن کردن گروه القاعده و سرکردهی آن که تصور میشد توسط طالبان در افغانستان پناه داده شده است، بهانهی حمله نظامی امریکا و متحدانش در سال 2001 به افغانستان بود و قطع ارتباط و حمایت طالبان از این گروه و سایر گروههای تروریستی یکی از شروط توافقنامهی صلح طالبان و امریکا بوده است. در همین چند ماه گذشته از هدف قرار دادن عالمان دین و ترور آنها گرفته تا حمله بر زایشگاهی در غرب کابل و حمله بر جان فوزیه کوفی عضو مذاکرهکنندهی حکومت افغانستان با طالبان و اخیراً حمله بر آموزشگاه کوثر دانش ، مسئولیت هیچ کدام از این حملات را طالبان به عهده نگرفتند. هرچند دولت همیشه انگشت اتهام را به سوی طالبان دراز کرده است اما واقعیت این است که طالبان به تنهایی مسئول همهی این حملات تروریستی نیستند. این احتمال را نمیتوان رد کرد که پس از توافقنامهی صلح طالبان با امریکا و افزایش احتمال مصالحه این گروه با دولت افغانستان، گروههای هراسافگن دیگر سعی در تقویت جایگاه خود در افغانستان دارند. برای مثال تروریستهای داعش پس از رانده و سرکوب شدن در عراق و شام همیشه تلاش داشتهاند که جای پایی در افغانستان، بهشت تروریستهای جهان برای خود باز کنند. شاید هم سریال ناامنی و خشونتهایی که این روزها شاهد آن هستیم همان سناریوی جایگزین شدن بیرق سفید طالب با بیرق سیاه داعش باشد.
به طور خلاصه، دلایل طالبان برای عدم پذیرش آتشبس ممکن است اطمینان شان از پیروزی نهایی و بیارادگی آنان و حامیانشان برای صلح باشد یا دلایل دیگر مانند فشار آوردن در میدان جنگ و امتیاز گرفتن در میز مذاکره یا اختلافات درونگروهی شان باشد که باعث میشود جنگ و صلح را همزمان به پیش ببرند. ولی واقعیت آشکار این است که در بحبوحهی جنگ و صلح بین دولت و طالبان و نیروهای بینالمللی این ملت افغانستان است که هر روز قربانی میدهد و ذرهذره از بین میرود.