گفتوگو با احسان قانع-رییس دفتر افغانستان شبکه تحلیلگران افغانستان
یادداشت: رییسجمهور غنی در محفل گرامیداشت از روز بینالمللی صلح، که در تاریخ 31 سنبله در ارگ ریاستجمهوری برگزار شده بود، در بخشی از صحبتهایش به مسأله برخورد با گذشته اشاره کرد و گفت: «باید انتخاب کنیم که آیا گذشته را اجازه میدهیم که آینده ما را خراب کند؟ یا اینکه برای اعمار صلح مثل اسپانیا که پس از مرگ فرانکو تصمیم گرفت در مورد 30 سال گذشته یک کلمه حرف نزند…» آقای غنی با اشاره به مدل حل منازعه اسپانیا که بعداز مرگ فرانکو حکومت تصمیم گرفت تا گذشته را فراموش کند، در واقع به این مهم اشاره کرد که در افغانستان نیز باید گذشته را فراموش کنیم و نگذاریم منازعات گذشته آینده ما را خراب کند. اطلاعات روز در این مورد گفتوگویی کرده با احسان قانع، رییس دفتر افغانستان شبکه تحلیلگران افغانستان.
اطلاعات روز: آقای قانع برخورد با گذشته در اسپانیا پس از مرگ فرانکو چگونه بوده است؟ و دقیقا در اسپانیا چه اتفاق افتاده بود؟
پاسخ: تشکر از اینکه به این موضوع مهم توجه نشان دادید. از لحاظ تشریفات روزنامه اطلاعات روز از محدود رسانههای افغانستان است که به این مسأله توجه کرده است. بحث ما هم بحث صلح در افغانستان است. صلح از هر لحاظ یک موضوع جدی است، هم سطح خشونت و هم گستردگی حوزه خشونت که همهروزه اتفاق میافتد، اهمیت چنین مباحث را بیشتر کرده است.
برای اینکه بحث را باز کنیم، تاریخ منازعه در اسپانیا را یک مروز گذرا میکنیم. در سال 1936م، اسپانیا درگیر جنگ داخلی شد. یک طرف جنگ ملیگرایان بودند که بهلحاظ فکری گرایش راست یا تا حدی فاشیستی داشتند. فرانسیسکو فرانکو، یکی از جنرالهای نظامی بود که با کودتا جنگ داخلی را شروع کرد. طرف دیگر جمهوریخواهان بودند که به لحاظ فکری گرایش چپگرایانه داشت. جنگ داخلی تا سال 1939م، ادامه یافت و در نهایت جنرال فرانکو پیروز جنگ میشود و اسپانیا را بهصورت کامل در کنترل خود میگیرد. در این سه سال اتفاقاتی افتاد که شامل جرایم جنگی و جنایت علیه بشریت میشود. ولی حرف دیگر این است که در آن زمان جرایم جنگی در حقوق بینالملل تعریف شده بود، ولی جنایت علیه بشریت هنوز تعریف نشده بود. جنایت علیه بشریت پس از دادگاه نورنبرگ و دادگاه توکیو مطرح شد.
جنرال فرانکو وقتی قدرت را بهدست میگیرد، یک حکومت تمامیتخواه و استبدادی را شکل میدهد و شروع میکند به کشتار افراد مخالف که در جنگ شکست خورده بودند. در این میان بیشتر از 400 هزار تن بهصورت غیرقانونی زندانی، شکنجه، بدون محاکمه اعدام و در گورهای دستهجمعی دفن شدند. نزدیک به 300 هزار کودک به اجبار از خانوادههایشان گرفته شده و به خانوادههای دیگر داده شد. در این میان زنان زیادی مورد تجاوز قرار گرفتند و با آنها کاری کردند که دیگر فرزند متولد نتوانند. زمانیکه خود فرانکو حکومت میکرد هیچ کسی جرأت نمیتوانست که در مورد جرایم و اتفاقات آن زمان حرف بزند. البته جرایمی که یادآوری شد در زمان حکومت فرانکو نیز جریان داشته است. پس از اینکه فرانکو میمیرد، در سال 1975م، نظام تغییر میکند.
پس از جنگ جهانی دوم در اروپا حکومتها به دموکراسی روی آوردند. اما اسپانیا در قاره اروپا استثنا بود. پس از مرگ فرانکو در مدت دو سال تغییرات زیادی آمد؛ پارلمان شکل گرفت، قانون اساسی تدوین شد و فضای سیاسی اندکی باز شد. در این میان رقابت بین ملیگرایان و جمهوریخواهان باز هم شدت گرفت. از اینکه ملیگرایان در قدرت بودند و پارلمان را در کنترل خود داشتند، در سال 1977م، قانون عفو عمومی را تصویب کردند. یکی از شاخصههای عفو عمومی در کشورهای مختلف این بوده است که نخبگان سیاسی تصمیم میگیرند. بنابراین، نخبگان سیاسی جمهوریخواهان و ملیگرایان در آن تصمیم گرفتند که گذشته را نادیده بگیرند و فراموش کنند. اما بعضی از کشورهای اینطوری نبوده، مثلا در کلمبیا توده مردم و قربانیان جنگ هم یک اجماع کلان را ایجاد کرده بودند و نقش برجسته در روند مصالحه داشتند.
اطلاعات روز: در مدل اسپانیا چه ویژگیهای وجود دارد که رییسجمهور غنی را علاقهمند کرده است؟ درحالیکه مدلهای متعدد حل منازعه وجود دارد، مثلا مدل حل منازعه کلمبیا، ایرلند شمالی و …
پاسخ: چرا رییسجمهور غنی علاقهمند مدل اسپانیا است؟ پاسخ این است که فراموشکردن گذشته آسانترین کار برای یک زعیم سیاسی است. اگر فراموش نکند، مجبور است برای آن یک برنامهی عمل داشته باشد که این برنامه عمل بسیار پیچیده خواهد بود، به موارد حساس برخواهد خورد، دارای هزینهی مالی زیاد خواهد بود و مجبور است که یک اجماع سیاسی را نیز پیرامون آن به وجود بیاورد. بنابراین رییسجمهور غنی برای اینکه از مسئولیت فرار کند، طرح فراموشی گذشته را مطرح میکند. مسأله دیگر اینکه در اسپانیا، دو طرف بالای همدیگر ادعاهایی را مطرح میکردند که مرتکب جرایم شدهاند. در جنگ جاری افغانستان نیز با آنکه هنوز بهصورت کامل مستند نشده، حکومت افغانستان براساس شواهد، مدارک و گزارشهای حقوق بشری که منتشر شده، در کشتار افراد ملکی و در شکنجه افراد ملکی و طالبان نقش داشته است. اینها در کتگوری جرایمی قرار میگیرد که اگر گذشته باز شود، باید مورد رسیدگی قرار بگیرد.
رییسجمهور غنی بهعنوان رییس دولت و سرقومندان اعلی قوای مسلح افغانستان، دارای صلاحیت گسترده نظامی است. از لحاظ حقوقی تمام جرایم نسبت دادهشده به حکومت مسئولیتش به رییسجمهور برمیگردد. وزارت دفاع، وزارت داخله و ریاست عمومی امنیت ملی و تمام تشکیلات نظامی افغانستان که اگر مرتکب جرایم جنگی شده باشند و ثابت شود، رییسجمهور غنی نیز در اینجا دخیل است. ما نمیگوییم که رییسجمهور غنی دستور داده، ولی گفته میتوانیم که زیر نظارت رییسجمهور اتفاق افتاده است؛ مگر اینکه رییسجمهور غنی ثابت کند که اقدام به جلوگیری از وقوع جرم کرده است. با اینهمه، اگر پای خود رییسجمهور غنی دخیل نباشد، حداقل کسانی در این حکومت کار میکنند که از لحاظ حقوق بشری گزارشهای وجود دارد که مرتکب نقض حقوق بشر شدهاند. چنانکه امرالله صالح، معاون اول رییسجمهور غنی در سالهای قبل ریاست عمومی امنیت ملی را برعهده داشته است. نمیگویم که خودش مرتکب جرم شده، ولی اسناد و مدارک کافی وجود دارد که ریاست امنیت ملی مرتکب شکنجه شده است. همچنان اسدالله خالد، وزیر دفاع که در موردش گزارشهای وجود دارد که مرتکب شکنجه و زندانیکردن خودسرانه افراد شده است. بهنظر من ترس از گذشته و اینکه کار خود را آسان کرده باشد، مدل اسپانیا را مطرح کرده است.
اطلاعات روز: پروسه صلح فعلی بیشتر متمرکز بر منازعه بین حکومت افغانستان و مشخصا گروه طالبان است. در این دو دهه جنگ طالبان دست به جنایت جنگی گسترده زدهاند. در چنین شرایطی وقتی رییسجمهور غنی در مواجهه با طالبان مدل اسپانیا را مطرح میکند، دقیقا منظورش چیست؟ یعنی اینهمه جنایتی که طالبان تنها در همین دو دههی گذشته مرتکب شدهاند، به فراموشی سپرده شود؟
پاسخ: از حرفهای رییسجمهور غنی چنین برداشت نمیشود که مخاطب خاص دارد یا مخاطباش طالبان است. درست است که در مورد صلح با طالبان صحبت میکند، اما وقتی میخواهد بگوید که با گذشته چگونه برخورد صورت بگیرد، نه زمان را مشخص میکند و نه مخاطب خاص را. رییسجمهور غنی گفته است که «ما اجازه نمیدهیم گذشتهی ما آیندهی ما را خراب کند. ما میپذیریم که در گذشته با هم جنگیدیم و همدیگر را کشتهایم، اما برای فردا آرزوی من این است که مثل برادر و خواهر در کنار هم زندگی کنیم.» و به دنبال آن پیشنهاد میکند که «من مدل اسپانیا را برای افغانستان مناسب میبینم.»
بعداز مرگ جنرال فرانسیس فرانکو، که در مدت 36 سال در اسپانیا حکومت کرده بود، حکومت بعد از فرانکو تصمیم گرفت که همین دوره 36 ساله را به فراموشی بسپارند و همراه آن برخورد نکنند. این برداشت آقای غنی از مدل اسپانیا است، اما مدل اسپانیا پیچیدگیهای خودش را دارد. آقای غنی در سال 2014م، دیدگاه متفاوت از امروز داشت. حالا وقتی از گذشته حرف میزند، نه از زمان مشخص حرف میزند و نه از مخاطب مشخص.
اطلاعات روز: رهبری حکومت افغانستان را در شرایطی کنونی کسانی بر عهده دارند که نقش برجسته در پیشینه جنگ نداشتند و بیشتر از حوزه دانشگاه وارد دستگاه مدیریت قدرت شدهاند. بهنظر شما چرا اینها اصرار بر نادیدهگرفتن یا فراموشی گذشته دارند؟
پاسخ: این سوالی است که من جوابش را ندارم. اما گفته میتوانم که از 2014 تا کنون یک چرخش بسیار عمده در رویکرد سیاسی رییسجمهور غنی اتفاق افتاده است. آن زمان رییسجمهور غنی بر این باور بود که با گذشته باید برخورد شود. همچنان تعهد سپرده بود که گزارش ترسیم منازعه را که در واقع بازخوانی و بازروایتکردن گذشته است، از یک آدرس رسمی منتشر میکند. اما اکنون در مرحلهای رسیده است که کاملا در مغایرت با آن مفکوره خودش است.
در اداره فعلی رییسجمهور غنی دودستگی بسیار آشکار وجود دارد؛ از یک طرف وزارت دولت در امور صلح و هیأت مذاکرهکننده صلح است که روند مصالحه با طالبان را پیش میبرند. دیدگاه اینها این است که قربانیان جنگ باید در گفتوگوهای صلح شامل شوند. چنانکه سیدمنصور نادری، وزیر دولت در امور صلح، تعهد سپرده که کمیتهی را ایجاد میکند تا روابط قربانیان جنگ را با حکومت ایجاد کند. در مجموع رویکرد اینها در سطح کوچک و تخنیکی این است که قربانیان جنگ را در روند گفتوگوها شریک کنند. بنابراین شاملشدن قربانیان جنگ در روند گفتوگوهای صلح به این معناست که گذشته در گفتوگوهای صلح و پس از آن بهعنوان یک ستون مطرح است. اما در سطح کلان، رییسجمهور غنی حرف متفاوت میزند. این موضوع نشان میدهد که در درون حکومت دیدگاه واحد وجود ندارد.
اطلاعات روز: برخورد با گذشته در تاریخ جنگ و صلح افغانستان چگونه بوده است؟ بهطور مثال قبل از این مرحلهی منازعه و خشونت، مسألهی گذشته چقدر در پروسههای مصالحه اهمیت داشته است؟
پاسخ: افغانستان اکنون وارد مرحله پنجم خشونت شده است. جنگ در افغانستان حداقل چهار بار خود را در افغانستان تکرار کرده است. بنیههای جنگ از زمان عبدالرحمان خان شروع شد. دوره حکومت کمونیستی نیز مملو از خشونت بوده است. در درون جناحهای کمونیستی درگیریهای وجود داشت. به هر نحوی هر کدام که بر سر قدرت آمد، دوره قبلی را یک دوره خشین نامید. چنانکه حفیظالله امین دوره نورمحمد ترکی را یک دوره خشین نامید و تلاش کرد یک برنامه مصالحه را راهاندازی کند. به همین دلیل برخی از زندانیها را آزاد کرد، با آنکه خود حفیظالله امین در خشونتها نقش برجسته داشت. پس از آن ببرک کارمل با یک رویکرد سادهتر آمد تا با مردم بهتر برخورد کند، لیست بعضی از کسانی را که گم شده بودند، در دروازه زندان پلچرخی نصب کرد. در آن زمان نزدیک به 12هزار نفر زندانی و بعد گم شده بودند. پس از آن دوره حکومت داکتر نجیب شروع شد. نجیب طرح «مشی مصالحه ملی» را ارائه کرد تا بهنحوی میخواست با مجاهدین به توافق برسند. اما رویکرد نجیب مردمی نبود، بلکه رویکرد تنظیمی و سیاسی بود. مشی مصالحه نیز به جایی نرسید؛ در این طرح کسانی که علیه حکومت نجیب سلاح برداشته بودند باید به حکومت میپیوستند و در مقابل حکومت به آنها امتیاز میداد.
در قسمت اینکه با گذشته چگونه برخورد شود، تا اینجای تاریخ صلح و منازعه افغانستان هیچ برنامهای وجود نداشت. پس از سقوط حکومت نجیب و رویکارآمدن حکومت مجاهدین، آنها نیز در اول روی طرح «عفو عمومی» کار کردند. البته اکنون اسنادی از این طرح در دسترس نیست که در آن روی چه مواردی توافق صورت گرفته بود. ولی گفته میشود که نکته اصلی همین بود که گذشته هر چه بود گذشت، باید فراموش شود. مجاهدین نیز به نتیجهی نرسیدند و جنگ داخلی شدت گرفت تا اینکه طالبان آمدند. اما سال 2001م، مرحلهی حساس تاریخ منازعه در افغانستان بود.
اطلاعات روز: برخورد با گذشته و مسأله عدالت انتقالی در کنفرانس بن در آغاز شکلگیری نظام سیاسی کنونی چقدر اهمیت داشته است؟ و چقدر در راستای بازخوانی گذشته تلاش صورت گرفت؟
پاسخ: در سال 2001م، در کنفرانس بن موضوع «برخورد با گذشته» مطرح شد. اما بازیگران اصلی در آنجا علاقهمندی نشان ندادند. برای آنها برخورد با گذشته به معنای تطبیق «عدالت جزائی» بود. در واقع این یک تعریف بسیار ناقص از تجربه کشورهای دیگر بود. در کنفرانس بن تصمیم بر این شد که روی مسأله صلح بیشتر توجه شود. در اینکه حکومت آینده چگونه ساخته شود، موضوع «عدالت» را به حاشیه بردند. با تلاشها و فعالیت برخی نهادهای حقوق بشری، توافق بر این شد که «کمیسیون مستقل حقوق بشر» به همین منظور ایجاد شود. ضمن اینکه از حقوق بشر نظارت و حقوق بشر را ترویج کند، یکی از صلاحیتها و مسئولیتهای که به کمیسیون داده شد این بود که در مورد گذشته یک راه حل پیدا کند که با آن چگونه برخورد صورت بگیرد. تا اینکه در ماه اگست 2002م، اولین کنفرانس ملی حقوق بشر دایر شد. حامد کرزی بهعنوان رییس حکومت موقت در آنجا حضور یافت و تعهد سپرد که کمیسیون مستقل حقوق بشر را ایجاد و طی فرمانی به آن صلاحیت داده میشود که یک «سروی ملی» را انجام بدهد. در آن سروی از مردم افغانستان پرسیده شود که انتظارشان نسبت به برخورد با گذشته چه است؟ این یک اقدام خوبی بود. در نتیجه کمیسیون مستقل حقوق بشر یک گزارش را ترتیب داد و در سال 2004م، تحت عنوان «صدای مردم برای تأمین عدالت» منتشر کرد. گزارش صدای مردم برای تأمین عدلت تبدیل شد به برنامه عمل «عدالت انتقالی» که عنوان آن است «صلح، مصالحه و آشتی ملی».
در برنامه عمل عدالت انتقالی، دکتر رنگین دادفر سپنتا، به نمایندگی از حامد کرزی؛ نادر نادری به نمایندگی از کمیسیون مستقل حقوق بشر؛ یک نفر از سفارت هالند به نمایندگی از اتحادیه اروپا و نماینده با صلاحیت یوناما حضور داشتند. این چهار نفر براساس سروی/نظرسنجی عمومی برنامه عمل عدالت انتقالی افغانستان را ترتیب دادند که قرار بود از ماه جون 2005 تا جون 2008م، تکمیل شود. اما این پروسه همزمان شد با برخی از اتفاقات دیگر. در آن زمان یک نهاد یا گروه که تاکنون مشخص نشد از کدام طرف بود، گزارشی را با عنوان «پروژه عدالت افغانستان» منتشر کرد. در این گزارش بهصورت نسبی حوادث افغانستان از از سال 1357 تا 1380 را بررسی کرده بودند. در این گزارش به چگونگی جنگ و خشونتها در این فاصله زمانی پرداخته شده بود و از برخی تنظیمها و قومندانهای آنها نیز نام برده بودند که در کجا و چه زمان چه کارهای را کرده بودند. در این گزارش براساس روش تحقیق «منابع باز» و مصاحبهها اطلاعات را جمعآوری کرده بود. محتوای این گزارش تبدیل شد به یک موضوع کلان، چرا که در آنجا گذشتهی خیلی نزدیک مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود. همزمان با آن دیدبان حقوق بشر نیز یک گزارش با عنوان «دستان خونآلود» را کار کرده بود. در همینحال قرار بود از طرف یوناما نیز یک گزارش منتشر شود که البته منتشر شد، برای چند ساعت در وبسایتشان بود، اما زود برداشتند. برخی آن گزارش را دانلود کردند، اما حالا بهصورت عموم قابل دسترس نیست.
این گزارشها جوّی را بهوجود آوردند که رهبران جهادی بهنحوی تحریک شدند و فکر کردند که جامعه بینالمللی آمدهاند تا آنها را محاکمه کنند. یعنی از همین لحظه تعریف عدالت انتقالی تقلیل یافت به عدالت جزائی. رهبران جهادی که در گذشته با همدیگر جنگیده بودند، یک گردهمایی مشترک و گسترده را در غازی استدیوم راهاندازی کردند و در آنجا علیه عدالت انتقالی که یک نوع میکانیزم برخورد با گذشته است، موضع گرفتند و به طرفداران شان گفتند که خارجیها میخواهند رهبران مجاهدین را پشت میلههای زندان بیندازند. برخی از رهبران جهادی پس از 2005م، صاحب رسانههای همچون تلویزیون و رادیو شدند و از این طریق روایتشان را تبدیل کردند به روایت عام که عدالت انتقالی به معنای عدالت جزائی و منظور انداختن مجاهدین پشت میلههای زندان است. از آنجایی که هنوز مردم درگیر مسأله قومیت بودند، حتا قربانیان که در جنگ رهبران جهادی آسیب دیده بودند، به حمایت از رهبران قومشان برخاستند و در کنار ناقضان حقوق بشر ایستادند و روایت آنها را تقویت کردند. برنامه عمل عدالت انتقالی از سال 2006م، با یک سال وقفه کارش شروع شد و باید تا 2009م، تطبیق میشد. در نهایت این برنامه عمل نیز انجام نشد. اما در قالب این برنامه یک گزارش را کمیسیون مستقل حقوق بشر با عنوان «گزارش ترسیم منازعه» کار کرد، ولی تا سال 2009م، تکمیل نشد و تا 2012م، ادامه پیدا کرد. وقتی گزارش تکمیل شد و به حامد کرزی فرستاده شد که برای نشر نهایی شود، کرزی نخواست آنرا منتشر کند. وقتی کمیسیون خواست از آدرس خودش منتشر کند، کرزی گفته بود که صلاحیت خود شما است و خود شما تصمیم بگیرد. اما در صورتی که منتشر کردید، من امنیت شما و دفاتر تان را تضمین نمیتوانم.
در سال 2014م، وقتی محمداشرف غنی کمپین خود را برای ریاستجمهوری آغاز کرد، این موضوع با آقای غنی شریک شد. در آن زمان آقای غنی یک رویکرد همسو با عدالت انتقالی و برخورد با گذشته داشت. این را از این بابت میگویم که پسزمینهی این موضع اخیر رییسجمهور غنی را وقتی مدل اسپانیا را پیشنهاد میکند، بهتر درک کنید. رییسجمهور غنی گفته بود کسانی را که در گذشته مرتکب جنایت شده، در حکومت خود آنها را شریک نمیکند. اما زمانیکه مارشال عبدالرشید دوستم را بهعنوان معاون اول انتخاب کرد، با عدالت انتقالی برخورد سیاسی کرد. در آن زمان مارشال دوستم یک اعلامیه عمومی منتشر کرد، بدون اینکه مسئولیت مشخص را به عهده بگیرد، اذعان بر این کرد که «من میپذیرم این را که گذشته افغانستان یک گذشته خونین بوده، این را هم میپذیرم که کبوتر هیچ کسی سفید نبوده» یعنی نگفته که تنها من در آن دخیل بودم، خیلیهای دیگر هم در آن دخیل بودهاند. البته معذرتخواهی هم نکرده است. با اینحال وقتی آقای غنی به قدرت رسید، موضوع برخورد با گذشته کاملا به حاشیه رفت.
اطلاعات روز: در صورت فراموشی و عدم برخورد با گذاشته یا نادیدهگرفتن عدالت انتقالی در پروسه صلح کنونی، چقدر ممکن است در آینده به صلح پایدار دست یابیم و به وارد جنگ داخلی دیگر نشویم؟
پاسخ: براساس تجربه کشورهای دیگر هر چه طرفهای جنگ شرایط را آسان بگیرند، امکان رسیدن به توافقنامه صلح بیشتر است. اما این مسأله را فراموش نکنیم توافقنامه صلح میان دو طرف جنگ به معنای پایان منازعه و برقراری صلح پایدار نیست. وقتی از صلح پایدار حرف میزنیم، مسأله فراتر از امضای توافقنامه صلح میان دو طرف منازعه است. مثلا در اسپانیا از قانون عفو عمومی 43 سال میگذرد، در این مدت هرگز موضوع رسیدگی به گذشته از آجندا بیرون نشده است.
در افغانستان، برای اولینبار رییسجمهور کرزی با گذشته برخورد سیاسی کرد. بنابراین یکی از دلایل عمده برای گسترش فساد اداری که بنیادهای نظام را مثل موریانه نابود کرده است، و همچنان دوام منازعه و گرایش مردم بهسوی طالبان، فراموشی و عدم برخورد با گذشته و یا هم برخورد سیاسی با گذشته بوده است.
برخورد با گذشته باعث میشود که حقایق را آشکار کنیم که چه اتفاقات افتاده، به چه اندازه اتفاق افتاده و چه چیزهای پروپاگندا و شایعه بوده است. مسأله دیگر اینکه خیلیها دچار عقده شدهاند. اگر گذشته به فراموشی برود، عقدهها از یک نسل به نسل دیگر انتقال مییابد و ختم نمیشود. مثال واضح برایتان میگویم. من کاکایم را هیچ ندیدهام. نامش حبیبالله بود، در 17 سالگی از چنداول در دوره حفیظالله امین دستگیر و بعد لادرک شده است. وقتی من در جمع قربانیان مینشینم و خاطراتی را که خانواده از کاکایم قصه کرده بازگو کنم، گریه میکنم. برای اینکه مسأله نامعلومبودن کاکایم در درون خانواده جریان داشته، طوریکه یک کاکایم برایش فاتحه میگیرد، ولی پدرم هنوز قبول نکرده است که برادرش از دنیا رفته. بنابراین حادثهی که در سال 1958 اتفاق افتاده، تا هنوز عقدههایش در درون خانواده ما جریان داشته و در نهایت به من رسیده است. بهنظر من اگر سرنوشت کاکایم در وقتش معلوم میشد، این عقده به من نمیرسید. بنابراین لازم است که گذشته را برای کنترل عقدههای که ممکن است تبدیل به باورت جنگ شود، واکاوی کنیم. چنانکه همین حالا در جامعهی اسپانیا کسانی هستند که دنبال پدر و مادر واقعی خودند و همینطور پدران و مادرانی که در جستوجوی فرزندانشاناند. طرح فراموشی گذشته در اسپانیا نشان میدهد که اگر به گذشته رسیدگی عادلانه صورت نگیرد و عقدههای آن به نسل دیگر منتقل میشود و ادامه پیدا میکند. شرایط در اسپانیا فرق میکند، اما در افغانستان هنوز رویکرد جنگی حاکم است و بعید نیست که با طرح فراموشی گذشته بهسوی جنگ داخلی برویم.