«با هر انفجار به آن روز پرتاب می‌شوم»

«با هر انفجار به آن روز پرتاب می‌شوم»

تلخی بی‌پایانِ یک پایان تلخ

گفت‌وگوی شبکه‌ جامعه‌ مدنی و حقوق بشر با مریم آزاده حسینی، بازمانده‌ی یکی از قربانیان حملات انتحاری

از علاقه‌ی خواهرش به درس‌خواندن و تلاش بی‌پایان او برای رسیدن به مدارج بالا می‌گوید؛ از فراغتش با درجه‌ی عالی از مکتب، اشتیاقش برای ادامه‌ی تحصیل در بیرون از کشور و همراهی پدر و مادرشان با او در این راه، آن‌هم درحالی‌که آن زمان در محل زندگی آنان در دایکندی خانواده‌های زیادی حتا اجازه‌ی درس‌خواندن را به دختران‌شان نمی‌داده‌اند: «آن زمان مردم به دختران خود اجازه‌ی بیرون‌رفتن از خانه یا رفتن به مکتب را نمی‌دادند، اما پدر و مادرم به خواهرم اجازه دادند که برای تحصیل به هند برود.» مریم آزاده حسینی می‌گوید، خواهرش نجیبه در دوران تحصیل در هند، با وجود دشواری‌هایی از جمله دوری از خانواده، به تلاشش برای به پایان‌رساندن دوره‌ی لیسانس ادامه داده است.

نجیبه حسینی، پس از پایان دوره‌ی لیسانس در سال ۲۰۱۱ به کشور بازمی‌گردد و در یکی از بخش‌های وزارت معادن و پترولیم مصروف کار می‌شود. در سال ۲۰۱۴ نجیبه پس از سه‌سال کار در این نهاد و پس از قبول‌شدن در یک بورسیه‌ی تحصیلی در جاپان، بار دیگر با پذیرفتن دشواری‌های زندگی دور از خانواده، برای هموارکردن راه رسیدن به آرزوهایش به خارج از کشور می‌رود.

مریم می‌گوید، نجیبه پس از بازگشتن از جاپان، دور از خانواده در فضای گاه امن و گاه ناامن کابل دوباره در شغل قبلی مشغول به کار می‌شود، اما پس از مدتی ناگهان ورق برمی‌گردد.

داستان شیرین موفقیت‌های دختری از یک ولایت محروم که با تلاش و تکاپو و پشت‌سرگذاشتن دشواری‌های فراوان به کامیابی‌های بزرگ رسیده بود، با یک اتفاق هولناک، تلخ می‌شود؛ نجیبه در نتیجه‌ی یک حمله‌ی انتحاری بر موتر کارمندان وزارت معادن و پترولیم برای همیشه از خانواده‌اش جدا می‌شود. مریم می‌گوید: «مدتی پیش از آن اتفاق، ۲۸ سالگی خواهرم را جشن گرفته بودیم.» از اشاره‌ی مریم به نزدیکی جشن تولد و عزای مرگ نجیبه، می‌توان به عمق اندوه و حسرت او در دوری از تنها خواهرش پی برد.

او از وحشت آخرین روز زندگی خواهرش می‌گوید، از این‌که پس از رویداد، نخستین کسی بوده است که برای یافتن نجیبه به محل حادثه می‌رسد و این‌که در نهایت خودش پیکر بی‌جان خواهرش را شناسایی می‌کند: «روز حادثه را هیچ‌وقت نمی‌توانم فراموش کنم، من اولین کسی بودم که به محل رویداد رسیدم و شروع به جست‌وجوی نجیبه کردم. آن زمان پدر و مادرم در دایکندی زندگی می‌کردند و من و برادرم در کابل بودیم، آن روز هردوی ما به اتفاق همکاران نجیبه و دوستان و اقوام ساکن کابل به دنبال نجیبه گشتیم و در نهایت خودم جسد او را در شفاخانه شناسایی کردم.»

مریم به‌عنوان تنها خواهر نجیبه، نه‌تنها سنگینی خاطره‌ی تلخ روز حادثه بر شیرینی خاطرات خوش با خواهرش را تحمل می‌کند، بلکه یادآوری تلاش‌های شبانه‌روزی نجیبه برای رسیدن به آرزوهایش که در نهایت همه با خودش یک جا آتش گرفتند، او را آزار می‌دهد: «اتاق خواب من و نجیبه جان یکی بود و من شاهد روزها و شب‌هایی بودم که او برای قبول‌شدن در بورسیه‌ی جاپان تلاش می‌کرد. هربار نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شدم، می‌دیدم که نجیبه جان درس می‌خواند، او با این‌که وظیفه هم می‌رفت و خسته می‌شد، اما بسیار زیاد تلاش می‌کرد و در نهایت به نتیجه‌ای که می‌خواست رسید.»

بانو حسینی می‌گوید، او و خانواده‌اش هنوز نتوانسته‌اند با نبودن نجیبه کنار بیایند، اما در عین حال راه دیگری ندارند و باید بپذیرند که این اتفاق افتاده است و او دیگر در میان آنان نیست.

چیزی که کنار آمدن با نبود نجیبه و فراموش‌کردن خاطره‌ی ناگوار روز حادثه را برای مریم و خانواده‌اش دشوار می‌کند، شنیدن صدای انفجار و خبر انتحار است: «بعد از نجیبه، صدای هر انفجار، روز از دست‌دادن او را برای من و خانواده‌ام تداعی می‌کند، بدن ما سست می‌شود و می‌لرزیم؛ چون درد خانواده‌هایی که عزیزشان را از دست می‌دهند درک می‌کنیم و می‌دانیم که کنار آمدن با این درد چه‌قدر برای آنان دشوار است.»

در حالی پای درد دل و روایت غم‌انگیز مریم از قربانی‌شدن خواهرش نشسته‌ایم، که با وجود گذشت بیش از دو ماه از آغاز گفت‌وگوهای صلح بین دولت افغانستان و طالبان در دوحه، نه‌تنها خبری از صلح نیست، بلکه در این مدت ده‌ها نجیبه‌ی دیگر قربانی شده‌اند.

بانو حسینی می‌گوید، با این‌که خانواده‌های قربانیان کسانی‌اند که بیشترین آسیب را از جنگ دیده‌اند، هیچ نماینده‌ای از آنان در گفت‌وگوهای صلح حضور ندارد و به همین دلیل این صلح همه‌شمول نیست: «ما عزیزان خود را در این راه از دست داده‌ایم و درد دوری آنان را تحمل می‌کنیم، اگر صدای ما در گفت‌وگوهای صلح شنیده نشود، این صلح همه‌شمول نیست.»

وی با ابراز ناامیدی از تغییر دیدگاه طالبان نسبت به زنان می‌گوید، رویکرد طالبان نسبت به زنان هنوز مثل گذشته است و تغییری نکرده است: «طالبان زنان را به جرم زن‌بودن در خانه زندانی کردند و حقوقی از جمله آزادی و تحصیل و تمام حقوق دیگرشان را زیر پا کردند، آنان هیچ تغییری نکرده‌اند و نخواهند کرد.»

بانو حسینی می‌گوید در صورت به نتیجه‌رسیدن مذاکرات صلح دولت با طالبان، هیچ‌نوع محدودیتی در مورد حقوق زنان برای او پذیرفتنی نیست. وی می‌افزاید، تمام انسان‌ها، اعم از زن و مرد آزادی‌هایی دارند  که هیچ‌کس حق گرفتن آن را ندارد.

نوت: این مصاحبه توسط شبکه جامعه‌ مدنی و حقوق بشر تهیه شده و امتیاز و مسئولیت آن به این شبکه برمی‌گردد.