شرم و حیای زنانه و استمرار خشونت
عکس: آرشیف

شرم و حیای زنانه و استمرار خشونت

داستان بلند خشونت‌های خانگی در افغانستان

زهرا حسینی، روانشناس کلینیکال

خشونت یک مفهوم بین‌الاذهانی در فرهنگ‌های مختلف است و در هر فرهنگی به شکلی خاص تفسیر شده است. مردم جهان، هریک خشونت را فعلی خاص در نظر می‌گیرند و بعضی از این افعال را با بهانه‌های مختلف در نظر خود توجیه می‌کنند.

یکی از گونه‌های خشونت مورد توجه جامعه‌شناسان و روان‌شناسان، خشونت‌های خانگی علیه زنان است. این نوع خشونت در افغانستان جزو رایج‌ترین و عام‌ترین نوع خشونت‌ها علیه زنان است. گزارش سال گذشته «کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان» نشان می‌دهد که ۹۴ درصد خشونت علیه زنان در افغانستان توسط اعضای خانواده آنان صورت گرفته است.

ابوت و والاس در کتاب جامعه‌شناسی زنان بر این باورند که خشونت‌های خانگی در بستر خانواده و در محیط خصوصی به وقوع می‌پیوندد و عموما در میان افرادی رخ می‌دهد که به سبب صمیمیت یا ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خورده‌اند و بیشترین میزان آن علیه زنان و کودکان اعمال می‌شود. خشونت فقط شامل حمله فیزیکی نیست، بلکه هر نوع رفتاری که مردان به قصد کنترل و ارعاب زنان در پیش می‌گیرند، شامل خشونت می‌شود. کنترل و ارعابی که مردان علیه زنان اعمال می‌کنند، فقط زمانی آشکار می‌شود که آزار جنسی و جسمی، حرکات تهاجمی، توهین و رفتارهای دیگری را که مردان برای مهارکردن زنان ابداع کرده‌اند در نظر بگیریم.

خشونت‌های خانگی را می‌توان به‌صورت پیوستاری از خشونت فیزیکی، جنسی و عاطفی نشان داد که شامل رفتارهایی مانند بی‌اعتنایی، اخم‌کردن، تحقیر و سرزنش، با صدای بلند سخن‌گفتن، تا سیلی‌خوردن و لت‌وکوب که آزار بدنی است و کشته‌شدن و قتل که رفتاری خشونت‌آمیز است، نامیده می‌شوند.

استمرار موقعیت نابرابر زنان

با وجود تبلیغات گسترده‌ای که جهت بهبود موقعیت زنان در جامعه در دهه‌های اخیر صورت گرفته، تبلیغاتی که بر مبنای برابری دو جنس است و با افزایش ورودی دختران در مکاتب، دانشگاه‌ها و اجرای وظیفه در بخش‌های دولتی و خصوصی همراه بوده است، همچنان زنان نتوانسته‌اند موقعیت خود را در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی، بهبود چندانی ببخشند. این موقعیت نابرابر و وابستگی اقتصادی و اجتماعی زن به مرد، همچنین نوع نگاه و قضاوت‌های جنسیتی به زنان از ابتدای ولادت، در طول رشد جسمی و روانی او در فضای خانواده تا حضور در جامعه، می‌تواند زمینه‌ساز انواع مسائل اجتماعی از جمله خشونت خانگی شود.

با توجه به چندین سال تجربه کاری‌ام به‌عنوان روان‌شناس در حوزه خشونت علیه زنان و همچنین تجزیه و تحلیل روایت‌های زنان از تجارب خشونت خانگی آنان، زنانی که در معرض خشونت بوده‌اند هرکدام با توجه به نوع خشونتی که علیه‌شان اعمال شده، خشونت را تعریف می‌کردند. همین‌طور در میان زنانی که قربانی چند نوع خشونت خانگی بودند، آنان خشونت‌هایی را که بر روح و روان زن تأثیر می‌گذارد سخت‌تر و آزاردهنده‌تر توصیف کردند و پس از بیان تجارب‌شان از خشونت، از نظر احساسی کاملا آشفته می‌شدند.

عکس: از شبکه‌های اجتماعی
عکس: از شبکه‌های اجتماعی

استراتژی‌های زنان برای مقابله با خشونت

گاهی اوقات آشنایی کوتاه‌مدت زوجین پیش از جشن عروسی که اغلب از چند روز تا چند ماه است و یا سال‌های اول زندگی مشترک زوجین منجر به خشونت می‌شود. به‌دلیل آن‌که زن و مرد پس از تشکیل خانواده، رفتارهای یکدیگر را به‌دلیل تفاوت جهان معنایی و نداشتن آشنایی و شناخت کافی زوجین از یکدیگر، به گونه‌ی متفاوت تعبیر کرده و معنا می‌دهند، منجر به خشونت می‌شود. همچنین تفکر مردسالارانه عامل دیگر بروز خشونت است که بیشتر به‌صورت دید تربیتی داشتن در کتک‌زدن همسر توجیه می‌شود و با ارجح‌دانستن فرزند پسر، مطابق میل خود عمل‌کردن و اجبار زن به اطاعت نمود یافته است.

در جامعه ما زنان خشونت‌دیده برای حفظ آبرو، چهره بیرونی خود و ایجاد روحیه متناسب با موقعیت موجود، معمولا در صدد مدیریت احساسات خود برمی‌آیند و تلاش می‌کنند تا احساسات خود را با استراتژی‌های فعالانه یا منفعلانه مدیریت کنند. مدیریتی که در مواردی با تصمیم به پنهان‌کردن خشونت اعمال‌شده، کوتاه‌آمدن و تحمل‌کردن به‌صورت منفعلانه و در مواردی به شکل انجام‌ندادن خواسته‌های مرد، قهر زن و ترک خانه و… به‌صورت فعالانه اتخاذ می‌شود. پیامد چنین وضعیتی، تغییرات احساسی است که از علاقه به همسر در آغاز زندگی مشترک شروع و به احساس تنفر یا انزجار پس از دریافت و مشاهده خشونت می‌رسد.

شرم و حیای زنانه و امکان بازتولید خشونت مردانه

خشونت در بستر خانواده و تحقیرهای مداوم همسر، پیامدهای روانی و رفتاری مشخصی برای زن مانند افسردگی، اضطراب، پرخاشگری و آسیب‌های روانی و جسمی به دنبال دارد. همچنین زنان با تحمل خشونت در زندگی احساس بد نسبت به جنسیت خود و احساس بی‌ارزشی پیدا می‌کنند و فرزندان در بستر چنین خانواده‌ای در معرض مشکلات رفتاری، عاطفی، تحصیلی قرار می‌گیرند و از مراقبت‌های بهداشتی و تربیتی سالم محروم می‌مانند. همچنین امکان دارد که در جامعه مورد سوءاستفاده قرار بگیرند. بنابراین خشونت خانگی، علاوه بر زنان، بر روی کودکان نیز آسیب‌های جدی و غیرقابل جبران می‌گذارد.

خشونت خانگی در طول سده‌ها و قرن‌ها وجود داشته و همچنان به‌عنوان یکی معضلات جوامع انسانی در نظر گرفته می‌شود. باید توجه داشته باشیم خشونت خانگی در یک محیط خصوصی (خانواده) و در خصوصی‌ترین روابط زن و مرد تجلی می‌یابد، مسأله‌ای بسیار حساس محسوب است. در حال حاضر، زنان یا دخترانی وجود دارند که در موقعیت خشونت‌بار زندگی می‌کنند، اما به‌دلیل هنجارهای جامعه، عرف و رعایت‌کردن به اصطلاح شرم و حیای ناشی از خواست جامعه از بیان بعضی از مسائل عاجزند. اگرچه این شرم برای رعایت حیا در روابط عمومی و در سطح جامعه تأثیرگذار است، اما چون زن را موظف به پنهان‌کاری می‌کند، همچنان او را در موقعیت خشونت‌بار نگه می‌دارد و با توجه به مواردی که در مورد موقعیت‌های خشونت‌زا بیان شد سلامت روان و جسمی زنان را با خطر و آسیب‌های جدی روبه‌رو می‌کند. بنابراین، توجه به موضوع خشونت خانگی، به جهت تبعات زیانبار آن برای کیان خانواده از اهمیت بسیاری برخوردار است و برای مقابله با آن آگاهی‌دهی در میان مردان و زنان امری ضروری است.

دیدگاه‌های شما
  1. با درود و روز به خیر

    خانم حسینی ارجمند به مسله خیلی با اهمیت در چرخه خشونت خانگی و تداوم آن اشاره کرده اند. برحق شمرده اند فاکتور های اثر گذار در این دایره شیطانی را. من هم مهتقدم که نقش اساسی را در کنار قوانینی و موسساتی که از زنان حمایت کنند، خود زنان به عهده دارند. زنان هرگاه خشونت را پنهان نکننددر برابرآن به اعتراض نمایند، نیمه با اهمیت راه در مبارزه را طی کرده اند
    زرینه زابل

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *