زنان افغان در کجای فرآیند صلح ایستاده‌اند؟

زنان افغان در کجای فرآیند صلح ایستاده‌اند؟

راضیه دانش

صلـح یکـی از مهـم‌ترین و پرکاربـردترین واژه‌های عصـر حاضر است. در کنار بازیگـران بـزرگ و قدرت‌منـد، بازیگران غیردولتـی و در بخش‌های پایین‌تـر طیف‌هـای مختلـف ملت‌هـا نقـش مهمـی را می‌تواننـد در برقـراری صلـح بازی کنند. زنـان یکـی از مهمتریـن گروه‌هایی هسـتند کـه هـم مـورد تخاصـم در جنگ‌ها بوده اند و هم تلاش‌هایی در راستای برقـراری صلـح انجام داده اند. با توجـه به اهمیت ایـن مسـئله، بررسی نقش زنان افغان در فرایند صلح افغانستان و نوعیت مشارکت آنان از جملـه انگیـزه‌های اصلـی این نوشتار اسـت.

بررسی‌ها نشان داده که درگیری‌های نظامی، تروریسم و رفتارهای خشونت‌آمیز، زنان را بیشتر از بیش مورد آسیب قرار داده. نقض حقوق انسانی زنان و کودکان در جریان جنگ‌ها و درگیری‌های نظامی نیز به طور آشکار بنیان‌های سلامت و امنیت جامعه بشری را مورد تهدید قرار می‌دهد. روند مهاجرت‌های ناشی از مخاصمات مسلحانه نیز بر مصائب زنان در مناطق درگیر افزوده است. بنابراین،  زنان  نخستین گروهی هستند که با فروپاشی زیرساخت‌های اجتماعی و سیاسی آسیب می‌بینند. از سویی دیگر با توجه به اهمیت این موضوع، ضروری است تا در زمان استقرار صلح، نقش و جایگاهی درخور توجه برای زنان در حوزه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در فرآیند صلح  در نظر گرفته شود. از همین‌رو تلاش‌های گسترده‌ای در این راستا صورت گرفته است.

گسترش فرهنگ صلح و حمایت از زنان

سال ۲۰۰۰ سال بین‌المللی فرهنگ صلح و سال ۲۰۰۱ سال گفت‌وگوی تمدن‌ها نامیده شده بود تا زمینه تلاش‌های جهانی برای مبارزه با مشکلات جهان ، به ویژه زنان، فراهم آید. به طور مثال در متن اقدامات یونسکو نیز همواره اجرای برنامه‌های گسترش تساوی و عدالت در میان زنان و مردان جایگاه مهمی داشته است. به همین دلیل تأمین منابع مالی لازم برای حضور فزاینده زنان در عرصه‌های تصمیم‌گیری سیاسی-اقتصادی، تلاش‌ها برای افزایش آگاهی در مورد ضرورت حمایت از قربانیان جنگ‌ها و پایان دادن به خشونت علیه زنان در جریان آن، بررسی و بازبینی عوامل جنسیتی مربوط به فرهنگ صلح، حمایت از زنان در رسانه‌ها و فضای مجازی، تشکیل و گسترش شبکه‌های زنان، آموزش و ارتقای آگاهی و مهارت‌های آنان به منظور ارتقای خودباوری و بهبود فرصت‌های زندگی و شغلی دختران در میان این برنامه‌ها قرار داشت. هم‌راستا با این برنامه‌ها نهادها، دفاتر و نهادهای زیادی در جهت بهبود و ارتقای وضعیت زندگی زنان فعالیت کرده اند. قابل یادآوری است که در سال‌های پسین، نهادهای دیگری نیز چه در سکتور خصوصی و چه در ساختار تشکیلاتی دولت نیز تنها برای تمرکز و فعالیت درین بخش‌ها ایجاد شده و آغاز به فعالیت کرده اند.

زنان در مذاکرات

پس از سقوط طالبان در ۲۰۰۱ دولت افغانستان وارد گفت‌وگوهای زیادی با هدف ایجاد صلح با این گروه شد و توافق‌های جزئی با بعضی عناصر آن را نیز به دست آورد. بسیاری از این مذاکرات به دلایل سیاسی، رسیدن به بست‌ها، عدم برقراری ارتباطات درست و یا کارشکنی‌ها متوقف شدند. در سال ۲۰۲۰ تلاش‌های پیش از مذاکره به پیشرفت‌هایی دست یافت. پس از ۹ دور مذاکره، طالبان و ایالات متحده امریکا در ۲۹ فبروری سال ۲۰۲۰ توافق‌نامه‌ای را امضا کردند که زمینه مذاکرات را در داخل افغانستان فراهم آورد. مذاکرات بین‌الافغانی در ابتدا قرار بود در مارچ ۲۰۲۰ آغاز شود اما با افزایش خشونت و اختلاف نظر بر سر تبادل زندانیان به تأخیر افتاد. در ماه سپتامبر، مذاکرات رسمی صلح بین جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان در دوحه قطر آغاز شد که تاکنون نیز ادامه دارد.

در این میان، زنان افغان از ابتدا تا انتها هر لحظه از مذاکرات را با دقت مشاهده و هر بند از توافق‌نامه‌ها را موشکافانه بررسی کردند. مسئله بر سر حذف یا حضور آنان بود. نگرانی آنان از این بود که مذاکره‌کنندگان جهت خاتمه دادن به این جنگ‌فرسایشی و دست‌یابی به صلح با طالبان، حقوق‌زنان را به غنیمت به جانب مقابل واگذار کنند. زنان و دختران از زمان سقوط طالبان که با تفاسیر بنیادگرایانه از اسلام زنان را شهروندان درجه دوم محسوب می کردند، پیشرفت‌های قابل توجهی داشته اند. درحالی که تحت حاکمیت طالبان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، زنان افغان از تحصیل و کار، و در یک کلام حضور در جامعه، منع شده بودند. پس از سقوط طالبان زنان از فرصت‌های زیادی برای تحصیل و مشارکت در زندگی سیاسی و اقتصادی برخوردار شدند، گرچه همچنان با محدودیت‌هایی در دسترسی به عدالت، مواجهه با خشونت و آزار و اذیت روبرو بوده و با آنان مقابله می‌کنند.

شورای روابط خارجی Council on Foreign Relations یک سازمان مستقل، اتاق فکر و ناشری است که جهت بررسی بیشتر و بهتر روابط بین الملل و سیاست‌های خارجی کشورهای جهان مخصوصاَ ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۲۱ تأسیس شد. این نهاد هیچ موضعی در قبال مسائل سیاسی ندارد اما همواره تحقیقات و تحلیل های موثری درین باره ارائه کرده است. در یک مقاله این نهاد به نام مشارکت زنان در فرایندهای صلح درباره مشارکت زنان افغان دراین روندها چنین آمده است: «زنان فقط در پانزده دور از شصت‌وهفت دور گفت‌وگو، شامل مذاکرات رسمی و غیررسمی، جلسات تحقیقی و مشاوره‌های بین المللی، بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۲۰ به شکل رسمی شرکت کردند، که ۲۲ درصد را تشکیل می‌دهد. در مذاکرات صلح جولای ۲۰۱۹ نیز از هفتادویک نماینده یازده نفر زن بودند، که ۱۵ درصد را تشکیل می‌دهد. در مذاکرات صلح سپتامبر ۲۰۲۰ ، چهار زن در تیم مذاکره ۲۱ نفره دولت افغانستان حضور داشتند، که ۱۰ درصد را تشکیل می‌دهد.» در حالی که هیچ‌گاه در جانب مقابل، هیچ زنی حضور نداشته است؛ به طور مثال در تیم بیست‌ویک نفره طالبان در مذاکرات قطر. این حضور جزئی و کم‌رنگ نشان‌دهنده این است‌که به‌طور کلی دست‌آوردهای اجتماعی و سیاسی زنان افغان به فرصت‌های محدودی برای حضور آنان در روند صلح تبدیل شده است.

تأثیرات مشارکت زنان

مقاله مذکور همچنان اشاره کرده است که زنان در شورای عالی صلح و شوراهای صلح ولایتی تلاش کرده اند تا در راستای حمایت از ادغام مجدد جنگ‌جویان سابق، تسهیل آزادی گروگان‌ها و مقابله با روایت‌های افراطی تأثیرگذار باشند. در طول روند صلح نیز، زنان در جامعه مدنی دولت افغانستان، طالبان و همه طرف‌های دیگر را تحت فشار قرار داده اند تا از حقوق و فرصت‌های زنان افغان در هر توافق‌نامه محافظت کنند. فراتر از نقش‌های رسمی، زنان در جامعه مدنی تلاش کرده اند تا از طریق مشاوره مستقیم با دولت افغانستان و غیرمستقیم با طالبان، تغییری در روند صلح بیاورند. آنان همچنین در نهادهای تأسیس شده توسط دولت، مانند شورای عالی صلح افغانستان (با حضور داشت ۲۶ درصد زنان) و شوراهای صلح ولایتی (۲۰ درصد اعضای زن) تلاش کرده اند تا حمایت عمومی از این روند را افزایش دهند. به عنوان مثالی دیگر، اعضای زن شورای عالی صلح، در سال ۲۰۱۴، با وجود شرایط خطرناک، یک کمپاین سراسری را در تمام سی‌وچهار ولایت کشور رهبری کردند تا آگاهی عمومی از روند کار را افزایش دهند. سازمان دهندگان زن، بیست‌وپنج هزار امضا از زنان و دختران را برای حمایت از روند صلح جمع‌آوری کردند، که آن را به حامد کرزی رئیس جمهور وقت، رهبران طالبان و سازمان ملل تحویل دادند. اما مسئله اینجاست که فعاليت‌های غيررسمی زنان برای صلح به ندرت در فرآیندهای رسمی صلح منعکس می‌شوند. زنان اغلب از فرآیندهای رسمی صلح کنار گذاشته می‌شوند چون تصميم گيرنده، رهبران نظامی، یا جنگ‌جو نيستند. گاهی نیز به این دلیل دور نگه‌داشته می‌شوند چون تصور می‌شود از مهارت‌های لازم جهت اشتراک در روند صلح و فرایندهای بعدی آن برخوردار نيستند. به همین دلیل است که فرآیندهای صلح ابعاد مختلف دیدگاه‌های جنسيتی را در نظر نمی‌گيرند  و در نتیجه نگرانی‌های اصلی زنان نیز به میز مذاکره راه نمی‌یابند.

چه باید کرد؟

نباید فراموش کرد که بدون مشارکت زنان و دختران و گنجاندن چشم‌اندازهای جنسیتی در فرآیندهای رسمی و غیررسمی صلح، صلح‌پایدار ایجاد نخواهد شد. گرچه دولت افغانستان و بازیگران بین‌المللی متعهد شده اند كه از نمایندگی زنان در روند صلح حمایت كنند. وعده‌ها سپردند، و نیز پالیسی‌سازی‌ها بوجود آمد اما به دلیل نبود اراده سیاسی و بودجه، پیشرفت‌ها تاکنون محدود بوده است. به‌طور نمونه قطع‌نامه ۱۳۲۵ شورای امنیت هنوز روی کاغذ مانده و پیشرفت کندی داشته است. تا زمانی‌که استراتژی روشنی در مورد چگونگی عملی کردن این قطعنامه تدوین نشده باشد، پیش‌رفت چشم‌گیر در نمایندگی زنان در ایجاد صلح کم و چشم‌اندازهای صلح‌پایدار کم‌رنگ خواهد ماند. ضروری می‌نماید که انرژی و حضور فعالانه ی زنان در دیگر عرصه‌ها باید به مشارکت و نفوذ بیشتر در فرآیندهای رسمی تبدیل شود. درحالی‌که درک هنجارها و رسوم‌جنسیتی در یک جامعه می‌تواند اطلاعات مهمی برای مذاکره کنندگان و دیگر نهادهای درگیر فراهم کند اما سازمان‌های‌بین‌المللی همواره تجربه و دخالت غیر رسمی در فرآیندهای صلح را به رسمیت نشناخته و مورد استفاده قرار نداده اند. گروه‌های مذاکره‌کننده تقریباً فقط بر احزاب سیاسی و سایر فعالان سیاسی رسمی متمرکز هستند.

ناگفته پیداست شیوه‌های سنتی اغلب وزن بیشتری نسبت به قانون اساسی یک کشور دارند. اگرچه قوانین کشورها برای به رسمیت شناختن برابری جنسیتی مهم است، اما در عمل  اجرای آن را تضمین نمی‌کنند. سازوکارهای سنتی/مذهبی معمولاً وزن بیشتری نسبت به قانون اساسی کشور دارند، حتی در مکان‌هایی که قانون از زنان خواسته است که در مجامع تصمیم‌گیری نقش بیشتری داشته باشند، این حضور اجرا نمی‌شود. به همین دلیل مشارکت گروه‌های بی‌شماری از نهادهای دولتی، غیردولتی و بین‌المللی در عرصه‌های رسمی و غیررسمی ضروری است و تنها نباید به وزارت امور صلح و یا یک تیم مذاکره کننده اکتفا کرد.

از سوی دیگر ناگفته نباید گذاشت که حضور مذاکره‌کنندگان زن تضمین‌کننده این نیست که مسائل برابری جنسیتی در دستور کار صلح قرار داده خواهند شد. تمام فعالان در فرآیندهای رسمی صلح – مرد یا زن – جهت کار مؤثر برای بهبود وضعیت زنان در توافق‌نامه‌های آتی و رفع نگرانی‌های زنان باید آگاهی و ظرفیت لازم را داشته باشند. به همین جهت ضروری است توافق‌نامه‌های صلح به اهمیت برابری جنسیتی به صراحت بپردازند. به طور مثال به مواردی مانند حقوق بشر و خشونت های جنسی با داشتن آگاهی کافی به طور واضح پرداخته شود.

نهایتاً این‌که منظور از شمولیت نیز تنها ارتقای مشارکت زنان در محیط‌های رسمی نیست، بلکه شناخت جایگاه آن‌ها در تأثیرگذاری است. حضور زنان در عرصه‌های یاد شده باید مؤثر و مفید باشد. هدف برابری جنسیتی و ارتقای نقش زنان در فرایند صلح تنها زیاد کردن تعداد زنان  و به اصطلاح اضافه کردن سیاهی لشکر نباید باشد.

در دنیایی که از درگیری، افراط‌گرایی و آوارگی بسیار رنج کشیده است، نمی‌توانیم تنها به تک موج‌هایی از امید برآمده از اقدامات عاجل و نظر به موقعیت افراد اتکاء کنیم. ما به تمام توان و شجاعت سیاسی رهبران جامعه در هر سطح و اقدام مشترک تمامی آنان نیاز داریم. سالگردهایی همچون روز جهانی صلح و یا کمپاین ۱۶ روزه محو خشونت علیه زنان، بیش از هر چیزی باید فراتر از گذر سال‌ها به شمار آیند. باید فرصتی برای سیاست‌گذاران باشند تا از شعارگفتن‌ها فراتر رفته و گفته‌های‌شان را عملی کنند تا از این طریق بتوان به صلح سراسری در کشور دست یافت.