پائولو فریره، نظریهپرداز تعلیموتربیت انتقادی، بین سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۶۸کتاب معروف «آموزش ستمدیدگان» را در تبعید نوشت. او در این کتاب گفت «رهایی از شر ستم فقط از راه آموزش میسر است و ستمدیدگان، در صورتی که آموزش نبینند، حتا اگر تمامی امکانات عالم را در اختیار داشته باشند، به وضعیتِ ستمدیدگی برمیگردند.» کمی بعدتر از آن، کسی دیگر به نام آگوستو باول در برازیل، که دیدن بدبختیها و پریشانیهای مردم ستمدیده و بینوا روح و روانش را اذیت میکرد روشی را بهنام «تئاتر ستمدیدگان» بهوجود آورد. باول میخواست از این طریق به مردمان ستمدیده یاد بدهد چگونه وضعیت را تغییر دهند. آدمهایی که نه دستشان به آسمان بند است و نه جای پایی در زمین دارند، «تئاتر ستمدیدگان» را تریبونی برای فریاد بیچارگیهایشان میدانند.
هزاران کیلومتر دورتر از کشوری که آگوستو باول «تئاتر ستمدیدگان» را در آن راهانداری کرد، در قلب یکی از ناامنترین کشورهای جهان، یک گروه کوچک و پرکار از این روش استفاده میکند تا به ستمدیدگان سرزمینشان «امید» و «آرامش» هدیه کند: «سازمان حقوق بشر و دموکراسی افغانستان (AHRDO)». این نهاد از این روش برای روحیهبخشی و تقویت قربانیان جنگ استفاده میکند. سلیم رجبی، مدیر ارشد برنامههای این سازمان میگوید «از روش «تئاتر ستمدیدگان» برای بازیها و تمریناتی استفاده میشود که به خانواده قربانی کمک میکند چگونه آرامش پیدا کنند و چگونه قدرتمند شوند: «این روش امید را به خانوادههای ناامید بر میگرداند.»
سازمان کوچک با کار بزرگ
سازمان دموکراسی و حقوق بشر افغانستان در سال ۲۰۰۸ میلادی بنیانگذاری شد. در معرفینامه این سازمان آمده است «این سازمان به هدف بهبود حقوق برابر شهروندان افغانستان، مشارکت در توسعه دموکراتیک کشور، ارتقای فهم و تطابق با حقوق بینالمللی بشردوستانه در منازعات مسلحانه، طرح ابتکارات هنری و فرهنگی بهمنظور تأمین صلح و ارتباط میان قومی و گروهی، گردآوری و بسط یادآوری جمعی میلیونها قربانی جنگ به مثابه پادزهر فرهنگ دیرپای معافیت و خصیصه عمیقا ریشهدار جنگ و خشونت در کشور ایجاد شد.»
زمانیکه این سازمان در سال ۲۰۰۸ میلادی ایجاد شد، بیشتر ورکشاپهایی برگزار میکرد که مقطعی بود و کسی هم از آن باخبر نمیشد. به مرور این سازمان ساحه فعالیتش را گسترش داد و تبدیل به یکی از مهمترین آدرسهایی شد که در حوزه قربانیان جنگ کار میکند.
مسنولان این نهاد میگوید سازمان حقوقبشر و دموکراسی افغانستان در پی برقراری ارتباط نزدیک و «حضوری» با طبقه محروم و به حاشیه راندهشده جامعه است. در شناسهی این سازمان نوشته شده است: «توانمندساختن گروههای به حاشیه راندهشده و آسیبپذیر مانند قربانیان جنگ.»
شبکه ملی قربانیان جنگ
بعد از حمله نظامی امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی تصور عموم بر این بود که افغانستان از حضور تروریستها کاملا پاک شده و امنیت در این کشور برقرار خواهد شد. اما بعد از چند سال گروههای تروریستی، و در رأس آن طالبان، دوباره از گوشهوکنار افغانستان قد کشیدند و کشور را بار دیگر به میدان تاختوتاز جنگجویان داخلی و نیروهای بینالمللی تبدیل کردند. دو طرف جنگ عموما کسانیاند که یا برایشان میگویند از «وطن دفاع کنید» و یا میگویند «کشور را از چنگ کفار بیرون بکشید». اینها افرادیاند که از بازیهای سیاسی و پشتپرده سر درنمیآورند. ارتشهای جنگی در افغانستان هر روز کشته میشوند و کشته میدهند.
جنگ افغانستان هر روز قربانی بیشتری میگیرد، بدون آنکه دادخواهیِ در این مورد صورت بگیرد روزبهروز به آمار قربانیها افزوده میشود. حالا که گفتوگوهای صلح در جریان است اما قربانیان جنگ افغانستان غایب اصلی این گفتوگوها است. همه از جنگ متضرر شدهاند، اما در رأس آن خانواده قربانیان جنگ قرار دارند.
بهتازگی سازمان AHRDO «شبکه ملی قربانیان جنگ» را ایجاد کرد. این شبکه با خانوادههای قربانیان، از سراسر کشور، ارتباط نزدیک و حضوری برقرار کردهاند. حسین سرآمد، مدیر ارتباطات و دادخواهی این سازمان، میگوید «شبکه ملی قربانیان جنگ تلاش دارد تا در محور بحثهای صلح، قربانیها باشند. هیچکس دیگر حق تصمیمگیری درباره سرنوشت قربانیها و اینکه دیگران بخشیده شوند یا نه، ندارند. ما از این طریق به دنبال این هستیم که قربانیها درد مشترکشان را پیدا کنند و خواستها و نگرانیهایشان درباره پروسه صلح را بیان کنند.»
آقای سرآمد در مورد روند شکلگیری این شبکه میگوید «شبکه ملی قربانیان جنگ حاصل برنامهای است که در طول سال جاری در هشت حوزه کشور تطبیق کردیم که برنامههای ما تحت نام صلح قربانیمحور برگزار میشد. ما در این سمینارها برنامههای آموزشی و جلسات مشورتی داشتیم که طی ده روز در هر حوزه برگزار شد. در این سمینارها مشخصا مسائل و مفاهیم مربوط به جرایم بینالمللی در افغانستان مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در کنار آن، تجارب کشورهای که مثل افغانستان جنگ داخلی را پشتسر گذاشته و حالا به صلح پایدار دست پیدا کردهاند نیز در این سمینارها بررسی شده.»
از آنجایی که کار این سازمان بیشتر متمرکز بر خواست خود قربانیان است بیشترین تلاش صورت میگیرد به قربانیها فرصت داده شود خواستها و سوالاتشان را مطرح کنند. آقای سرآمد در این مورد میگوید «در جلسات مشورتی دو سوال پرسیده میشد؛ اول، چه نگرانیها از پروسه صلح دارند و چه نواقصی در آن میبینند، دوم؛ چه انتظارات و خواستهها از پروسه صلح دارند.» سازمان حقوقبشر و دموکراسی افغانستان خواستهای قربانیان را از سراسر کشور جمعآوری کرده و بعد از بررسی و سازماندهی این خواستها، شبکه ملی قربانیان جنگ را ایجاد کرد.
صندوق خاطرات قربانیان
شاید اغراقآمیز بهنظر نرسد اگر افغانستان را خانهی قربانیان جنگ در سطح منطقه بدانیم. چهار دهه جنگ و ویرانی بلایی را بر سر مردم افغانستان آورده است که از تصور خارج است. تاریخ چهار دهه اخیر افغانستان تاریخ ویرانی، فقر، بیخانمانی، خشونت و کشتار است. اگرچند آمار خیلی دقیق از تمام قربانیهای این چهار دهه وجود ندارد، اما احتمالا نزدیک به نیمی از خانوادههای ساکن در این کشور قربانی دادهاند.
قربانیان جنگ در افغانستان عموما به فراموشی سپرده شدهاند. بخشی از این کار به این برمیگردد که دولت و نهادهای مسئول و جدی در این مورد وجود ندارد، بخشی دیگر هم به این برمیگردد که افغانستان آنقدر قربانی جنگی زیاد دارد که آمار از دست همه در رفته است. مطلقا یک روز هم وجود ندارد که کسی در افغانستان به گلوله بسته نشود، در کام انتحاری بلعیده نشود و خانوادهای داغدار نگردد. برای همین فراموششدن این قربانیان هم به چیزی عادی تبدیل شده است.
سازمان حقوق بشر و دموکراسی افغانستان بخشی از کارش را به جمعآوری اشیای باقی مانده از قربانیان جنگ اختصاص داده است. محدودیت و قانون خاص برای جمعآوری این اشیا وجود ندارد و از یک قطعه عکس گرفته تا دفترچه خاطرات، لباس، قلم، عینک، کتاب، تذکره و کفش را شامل میشود. حین بازدید از موزیم قربانیان جنگ یک قطعه شعر توجهم را جلب کرد: «خستهام دنیا چه کردی با دلم/ دل مگر کافی نبود ویرانه کردی منزلم/ میخورم هر لحظه هر دم لطمه از شبهای تو/ جسم بیروح و دل خون و تن غمپرورم». همراه این قطعه شعر یک عدد عینک شکسته نیز وجود داشت. مسئولان سازمان میگویند این کار نوعی مبارزه علیه فراموشی و ایجاد همدلی با خانواده قربانیان است. صندوق خاطرات صندوق آرزوهاست، آرزوهایی که به بار ننشستند و مثل گلی در باد پرپر شدند.
جواد زاولستانی، مسئول اجرایی این سازمان میگوید «نمایشگاه صندوق خاطرات قربانیان جنگ در سال ۲۰۱۱ شروع به کار کرد. ایدهی ایجاد صندوق این است که به قربانیها احترام گذاشته شده و فرصت پیدا شود تا خانواده قربانیان دردها و رنجهایشان را در فضای عمومی بیان کنند. اینکار باعث میشود بحث و گفتوگو درباره پیامدهای جنگ شکل بگیرد.» زاولستانی علاوه میکند «تلاش برای مستندسازی و حقیقتیابی قضایای مربوط به سالها جنگ و خشونت در افغانستان بخشهای اساسی این کار را شکل میدهد و ما تلاش میکنیم توسط ابتکارات فرهنگی حداقل در برابر فرهنگ معافیتطلبی ایستاد شویم و پرسش خلق کنیم. تاریخ افغانستان نباید قربانیها را فراموش کند. روایت باید قربانیمحور باشد.» مسأله مهم در این بخش کار به باور زاولستانی این است که به راهاندازی نمایش صندوق قربانیان باعث میشود فاصلهها از میان برداشته شود و نقطههای اشتراک برجسته گردد. زیرا بخش زیادی مردم افغانستان قربانی جنگاند و باید متحد باشند.
صلحسازی از پایین به بالا
بیشتر از دو سال است که گفتوگوهای صلح با طالبان جریان دارد، اما هنوز نتیجهی عملی به دست نیامده است. وضعیت نهتنها بهبود نیافته بلکه به میزان خشونتها و کشتار هر روز افزوده میشود. در گفتوگوهای صلح «قربانیان» جنگ از غایبان اصلی این پروسه بوده است. بهنظر میرسد در گفتوگوهای صلح بیش از آنکه به چیزی بهنام «مردم» و «قربانی» توجه شود بر سر معاملات و منافع سیاسی توجه میشود. سازمان حقوق بشر و دموکراسی افغانستان با شعار صلحسازی از پایین به بالا تلاش میکند برای قربانیان جنگ در این پروسه جایگاهی خلق کند.
جواد زاولستانی میگوید «پروسه صلح روی بحثها و منافع سیاسی تمرکز داشت. تلاش ما این است که چطور محتوای صلح یک محتوای عادلانه و منصفانه و قربانیمحور باشد. از جمله، حمایت از قربانیها ادامه پیدا کند و البته این بستگی به حمایت دیگران دارند.» زاولستانی میافزاید «ما تلاش میکنیم قربانیان مستقلانه و مستقیمانه در پروسه صلح شرکت کنند.» این سازمان برای نایلآمدن به این کار تا بهحال طرحهای مختلف به طرفهای گفتوگو ارائه کرده و تلاش میکند حقوق قربانیها نباید زیر پا شود و اعتراف به پوزشخواهی، ترمیم قربانیها و غرامت و بازسازی اجتماعی در اینجا جای بگیرد. جنایاتی که تا بهحال صورت گرفته است بههیچوجه نباید نادیده گرفته شود.
از طرف دیگر، افغانستان کشوری است که ملیتهای گوناگون، با فرهنگ و سنتهای متفاوت از همدیگر، در آن زندگی میکنند. این کار خودبهخود باعث تشتت و پراکندگی شده است. بنا به پایین بودن سطح آگاهی، و همچنان نبود تسلیهات سفر و گشتوگذار، کتلههای قومی از هم دور نگه داشته شده و همدیگر را به چشم «بیگانه» و «دیگری» میبینند.
این سازمان برنامهای را تحت عنوان «حل منازعه قومی، یا صلحسازی از پایین به بالا» اجرا کرده است. زاولستانی میگوید «از ۲۰۱۵ به بعد این کار را شروع کردیم. هدف ما این بود که درک درست، روابط سالم میان قربانیها بهوجود آمده و در عینحال یک مکانیزم ایجاد شود که اینها بتوانند با همدیگر تعامل کنند. شبکه ملی قربانیان و شبکه ملی تفاهم و گفتوگو میان گروههای قومی نمونههای از این تلاشها است.» زاولستانی اضافه میکند اقوام افغانستان «عموما براساس یک سلسله پیشداوریها و برچسپها همدیگرشان را میشناسند. درحالیکه این یک درک اشتباه است و باعث برقراری روابط ناسالم و حتا ترویج خشونت میشود.»