چشم و دو کلیه تنها داشتههای قابل مصرف از زندگیاش برای نجات فرزندانش است. رستم باشندهی دایکندی به تازگی بنا بر وضع بد اقتصادی کلیهاش را به حراج گذاشته است. او میگوید که شاید با پول آن بتواند فرزندانش را تا یک سال دیگر زنده نگهدارد.
با شیوع ویروس کرونا در سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ خورشیدی، تغییر اقلیم و خشکسالی و فروپاشی حکومت محمداشرف غنی به دست طالبان، اقتصاد افغانستان بیشتر از پیش دچار بحران شده و فقر بهصورت بیپیشنهای در کشور افزایش یافته است.
گسترش فقر سبب شده است که شماری زیادی از شهروندان راه مهاجرت را به پیش گیرند، اما شماری که پای گریز و دست ستیزی با اوضاع ندارند، به فروختن اشیای خانه، فروش اعضای بدن و فروش فرزندانشان رو آوردهاند.
رستم یکی از افرادی است که به فروش اعضای بدنش رو آورده است.
روزنهی امیدی که مسدود شد
اسمش رستم است، اما نه با بخت و تخت رستم. در حوت سال ۱۳۹۳ درحالی که کوههای اطراف قریهاش پوشیده از برف بود، رنگ زندگی برای او و خانوادهاش بهدلیل بیکاری و زمستان سرد در دایکندی، سیاه بود. آن زمان چهار سال از ازدواجش میگذشت و او پدر دو پسر (چهار ساله و دو ساله) بود. بیکاری مشکلات اقتصادی او را بیشتر کرده بود.
از این رو، او برای نجات از وضع موجود درحالی که فرزندانش هنوز کوچک بودند، تصمیم به ترک افغانستان گرفت تا بتواند کاری برای بهبود زندگی تازه تشکیلش و برای آیندهی فرزندانش انجام دهد.
نزدیکترین کشور به لحاظ زبانی و فرهنگی برایش ایران بود. رستم میگوید: «ما صاحب زندگی نشدیم. فکر کردم اگر ایران بروم و در آنجا کار کنم و برای خانه پول بفرستم، زندگی آنان بهتر خواهد شد، اما نشد.»
او میگوید که زندگی در افغانستان برخلاف گفتهها دست تقدیر و دست انتخاب آدمها نیست، بلکه متأثر از تحول سیاسی است. زندگی او نیز بهدست طالبان در میانهی یک تحول سیاسی رقم خوردهاست: «آدم بیجای و پای روزش را با غریبکاری میگذراند. هشت سال پیش از خاطر بیکاری میخواستم ایران بروم که کار کنم و زندگی کمی بهتر شود، اما موتر به مین [ماین] برابر شد [برخورد کرد].»

عکس ارسالی به اطلاعات روز
زجرکشی
در این حادثه رستم و دو همسفرش سلامتشان را از دست دادند و دو همسفر دیگر زندگیشان را. او اضافه میکند که بهدلیل آن حادثه حتا اقتصاد قومشان به کلی ضعیف شده است: «وقتی موتر ما د مین برابر شد [با ماین برخورد کرد]، برادرایم مره برای تداویی به خارج از افغانستان بردند، بسیار تداویی کردند و پول خرج کردند. آن پول تنها از خودشان نبود. پولهای کمکی از قوم و پولهای قرض بود.»
این در حالی است که طبق گفتههای محمدشفیق یوسفی رئیس بخش مینپاکی وزارت دولت در امور رسیدگی به حوادث، در هر ماه به طور متوسط ۱۲۰ نفر در افغانستان در اثر انفجار مینها و مواد انفجاری کشته و زخمی میشوند.
به هر حال تداویها برای درمان جراحت ماین، برای رستم کارساز نبوده است و در نهایت داکتران پی میبرند که دیگر او هرگز سلامتش را بهدست نمیآورد. براساس دریافتهای پزشکی رستم در حادثهی انفجار ماین کنارجادهای، ۸۰ درصد از سلامتش را از دست داده و از قفس سینه به پایین فلج شده است.
رستم میگوید: «بعد از آن حادثه من هر روز میمیرم، چون حتا نمیتوانم کار خودم را انجام دهم.» رستم سال گذشته با خانوادهاش برای بهترشدن زندگی به شهر نیلی، مرکز دایکندی نقل مکان کرد، اما این بار نیز چرخ زندگی برخلاف انتظارش چرخید.
او توضیح میدهد که سالها در ولسوالی ناوهمیش با کمکهای مردمی زندگی میکرده است، اما با تغییرات اقلیمی این ولسوالی دچار خشکسالی شده و کمکهای مردمی نیز برای او قطع شده است: «مردم تا داشتند به ما کمک کردند، اما با خشکسالی خودشان نیازمند به کمک شدهاند.»
دایکندی در مرکز افغانستان از سال ۱۳۹۶ خورشیدی به این طرف دچار خشکسالی شده است. در دو سال اخیر خشکسالی شدیدتر شده و به بحران در این ولایت تبدیل شده است. بنا بر گفتهی منابع از دایکندی، در حال حاضر در بسیاری از مناطق این ولایت مردم برای تأمین آب آشامیدنی با مشکل مواجه شدهاند.
به گفتهی عبدالواحد فیروزی، رییس پیشین زراعت دایکندی، تنها ولسوالیهای کجران، پاتو و کیتی پنجدرصد برداشت داشته است.
پیشتر (در ۲۲ اسد سال روان) اکبر رستمی، سخنگوی وزارت زراعت، آبیاری و مالداری نیز گفته بود که دایکندی از جمع ولایتهایی است که به شدت دچار خشکسالی شده است. بنا بر گفتهی منابع، گسترش خشکسالی سبب افزایش فقر در بین مردم این ولایت شده است.
فروش اعضای بدن

رستم با خانوادهاش سال گذشته ولسوالی ناومش را به مقصد نیلی، مرکز دایکندی ترک کرد تا شاید در مرکز مورد حمایت ادارهی محلی قرار گیرد.
او با کمک مردم ثبت ریاست شهدا و معلولین ادارهی محلی در دایکندی شد و قرار بود که امسال بتواند از کمک مالی دولت استفاده کند، اما میگوید که با سقوط دولت این امید خوش نیز از آنان گرفته شده است: «پارسال ثبت ریاست شهدا و معلولین شدم و قرار بود که سر از امسال یک مقدار کمک دریافت کنم که دولت سقوط کرد.»
رستم میگوید که اکنون که همهی مردم دایکندی برای تأمین یک وعده غذا با مشکل مواجه اند، چارهی ندارد: «خدا مرگم بدهد. رفتم که گدایی کنم، اما مردم هم ندارند. چاره نمانده است.»
او با شنیدن اینکه در این اواخر بیماری کلیه در بین مردم افزایش یافته و به طبع آن خرید و فروش کلیه رونق گرفته است، دیروز اعلام فروش کلیهاش را در فیسبوک نوشته است تا شاید خریداری برای آن پیدا شود: «تا زندهام نمیتوانم ببینم که فرزندانم از گرسنگی رنج بکشند. کلیهام سالم است. اگر فروخته شود تا یک سال شاید مخارج را تأمین کند و شاید بعد آن زندگی بهتر شد و فرزندانم نیز تا آن زمان بزرگتر میشوند.»
فرزند بزرگ رستم دوازه ساله و فرزند کوچکترش اکنون ده ساله است. آنان یکی صنف شش و دیگر صنف چهارم مکتب است. برای این دو پسربچه نیز کاری دستگیر نمیشود تا بتوانند اندکی از رنج پدر و مادر بکاهند.
اگر داد که میخوریم

رستم با خانوادهاش تنها افراد سر دچار با فقر شدید نیست. طیبه با خانوادهاش نیز در وضع مشابه به رستم قرار دارد.
طیبه ۳۵ ساله است، او به درخواست خانوادهاش بیست سال پیش با پسر کاکایش که معلول مادرزاد و نابیناست ازدواج کرد. او اکنون مادر دو دختر و دو پسر نابینا است و میگوید که نابینایی فرزندانش ارثی است و درمانی ندارد: «داکترا گفتند که مشکل آنان بهخاطر ازدواج خانوادگی ما است و درمان ندارد.»
طیبه اضافه میکند که خودش توان کار را ندارد؛ زیرا تمام وقت باید به این پنج نفر کمک کند و از همین رو این خانواده نیز به امید دریافت کمکهای دولتی به مرکز دایکندی نقل مکان کرده، اما با سقوط حکومت اکنون برایشان ادامهی زندگی ناممکن شده است.
طبیه میگوید: «از قریه به اینجه [اینجا] آمدیم تا شاید دولت کمک کند، اما دولت سقوط کرد.»
این خانواده در یک خانهی کرایی در میدان سر نیلی زندگی میکند. طیبه میگوید که اگر مردم برای آنان کمک کرد، نان میخورند، اما در نبود کمک گرسنه میخوابند مثل روزهای این هفته.
در همین حال، بلال کریمی، دستیار ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان میگوید که آنان در تلاشند تا تمامی شهروندان کشور زندگی مرفه داشته باشند. کریمی گفت که افراد دارای معلولیت در محراق توجه ویژه قرار دارند. او تأکید کرد که کمکهای خارجی و کمکهای داخلی در یک روند گسترده و عمومی به افراد نیازمند و کسانی که در جنگهای بیست سال گذشته و یا بیشتر از آن آسیب دیدهاند، توزیع میشود و منحصر به قشر، گروه و یا جهتهای خاص نمیشود. دستیار ذبیحالله مجاهد افزود که به افراد دارای معلولیت که استعداد کار را دارند، زمینهی کار فراهم خواهد شد.
کارمند دولت
میزان گرسنگی با سقوط حکومت بهدست طالبان حتا در میان کارمندان دولتی نیز افزایش یافته است. زحل امروز طی یک یادداشت فیسبوکی خواهان کمک از مردم شده است. او در صحبت با روزنامه اطلاعات روز تصریح کرد که پدر و برادرش با سقوط حکومت بدون دریافت معاش کارشان را از دست دادهاند و اکنون نیز در هراس از پیگرد طالب زندگی میکنند و این سبب شده است که زندگی آنان نیز با مشکل شدید مالی مواجه شود.
زحل میگوید: «پیش از آمدن طالب من معلم بودم و درس میدادم، اما با سقوط حکومت کارم را از دست دادم. پدر و برادرم هم بیکاراند و ما در خانهی کرایی زندگی میکنیم.»
او اضافه میکند که اکنون نه تنها برای پرداخت کرایهی خانه در کابل با مشکل مواجه است، بلکه برای تأمین مواد غذایی با مشکل مواجه اند.
به دنبال سقوط حکومت محمد اشرف غنی بهدست طالبان در ۲۴ اسد سال روان، میزان فقر و بیکاری در کشور بهصورت چشمگیری افزایش یافته است. اخیرا نهادهای جامعه جهانی نیز از افزایش میزان فقر در افغانستان هشدار دادهاند. کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد در تازهترین گزارش خود گفته است که میلیونها شهروند این کشور به کمکهای فوری بشردوستانه نیازمند هستند. این نهاد هشدار داده است که اگر به مشکل فقر رسیدگی نشود، ممکن است که فاجعه بشری در زمستان پیشرو در افغانستان رخ دهد.
این هشداری در حالی است که پیشتر برنامه توسعه و بازسازی این سازمان گفته بود که میزان فقر در افغانستان تا مرز ۹۷ درصد خواهد رسید.
