«استیو مککیوری» یکی از مشهورترین عکاسان معاصر جهان و اهل امریکا، با عکسهایی از افغانستان و زندگی افغانستانیها به شهرت جهانی دست یافت. او در سال 1950 در ایالت فلادلفیای امریکا به دنیا آمد. در دانشگاه پنسلوانیا سینما خواند. بعد از آن کارش، برای یک مجلهی خبری عکاسی میکرد. با گذشت اندک زمانی، متوجه شد که علاقهی شدیدی به عکاسی دارد. او عاشق سفر کردن بود. بالاخره سفارشی از طرف یک روزنامه دریافت میکند تا از جنگهای افغانستان عکس تهیه کند. در اول دههی 1980 به هندوستان، بعد پاکستان و از آنجا به افغانستان سفر میکند. او در جریان دیدار از پاکستان، از کمپ مهاجران افغانستانی دیدار میکند. از مهاجران در مورد فرهنگ و زندگی مردم افغانستان اطلاعات دریافت میکند. وقتی وارد افغانستان میشود، آشنایی خوبی با افغانستان دارد. او عکسهایی از افغانستان میگیرد که معرف افغانستان در جهان میشوند. اکنون در کابل نمایشگاهی از عکسهای او توسط بنیاد آرمانشهر و مرکز معلومات افغانستان برگزار شده است.
«برای ثبت در تاریخ؛ نگاه استیو مککیوری به افغانستان»
ظاهرا من از آخرین کسانی هستم که وارد تالار نمایشگاه «مرکز مطالعات افغانستان» میشوم. خانمی که برای پذیرایی از مهمانان دم دروازه ایستاده است، به من گوشزد میکند که دیر رسیدم و در تالار صندلی خالی یافت نمیشود. من هم مجبورم تا آخر محفل سر پا ایستاد شوم و بهخوبی همهجا را نگاه کنم و عکس بگیرم. در هیچیک از برنامههای فرهنگی تا این حد شلوغ نبوده است. چیدمان وسایل در تالار و تزیین تالار خارج از ذهن یک انسان افغانستانی است. حتما دست یک انسان غربی در این کار دخیل بوده است. در اینجا قرار است در مورد «نگاه استیو مککیوری به افغانستان» و وضعیت عکاسی در شرایط فعلی افغانستان صحبت شود. قرار است در این نشست فرهنگی احمدضیا رفعت، استاد دانشکدهی ژورنالیزم دانشگاه کابل، مسعود حسینی، عکاس مشهور افغانستان و خانم صحرا کریمی، فیلمساز و استاد دانشگاه سخنرانی کنند.
احمدضیا رفعت در مورد ارزش عکس و نگاههای عکاس به سوژهها صحبت میکند. از نگاه او، همیشه عکسهایی گرفته میشوند که بیشتر از یک کتاب یا یک داستان بلند به مخاطب آگاهی میدهند. عکاسی یکی از شیوههای بسیار مدرن برای بیان پدیدهها و حادثههاست. یکی از عنصرهای بسیار مهم در اطلاعرسانی و انتقال پیام است. یکی دیگر از ویژگیهای عکس، تأثیر روانی آن بر آدمی است. علتش ارتباط مستقیم با مغز از طریق نگاه است. وقتیاین کار صورت گیرد، تأثیر بر ناخودآگاه انسان میگذارد. او با تأکید بر موارد ذکر شده، پنج عامل اثرگذار در عکاسی را به بررسی میگیرد و میگوید: «طبیعت سوژه، بنیش عکاس، طرز تلقی عکاس، کارهای فنی و بیننده/ مخاطب، عوامل تأثیرگذار بر عکس اند.» او در مورد عکسهای استیو مککیوری و محفلی که برای گشایش نمایشگاه گرفته شده، میگوید که اهمیت اینطور نشستها، آشنایی با تاریخ، آشنایی با عکس و شناخت عکاسی که به سطح جهانی کار کرده است، میباشد.
مسعود حسینی، عکاس معروف از دیگر سخنرانان این محفل بود. او با توجه به تجربهای که از عکاسی دارد و موفقیتهایی نیز در این زمینه داشته است، وضعیت عکاسی در افغانستان را به بررسی میگیرد. از نظر حسینی، افغانستان سرزمین سوژههاست، مخصوصا برای عکاسی، اما عکاس خوب ندارد. این تعریف تا سه سال پیش وجود داشت، اما کم کم تغییر کرده است.
عکاسی از قلمرو سلطنتی در افغانستان آغاز شد. وقتی عکاسی از از دارالسلطنه بیرون شد، دیگر مورد توجه قرار نگرفت. با ورود سربازان خارجی به افغانستان، گروههایی از خبرنگاران و عکاسان وارد افغانستان شدند. جوانانی که از حکومتهای قبلی خسته بودند، با کمک همین خارجیها دوباره رو آوردند به بخشهای مختلف هنری، از جمله عکس، که در این زمینه پیشرفتهای بسیار خوبی داشتیم. کمی طول کشید که تصویرهایی از افغانستان توسط عکاسان افغانستانی گرفته شده، به جهان معرفی شدند. حسینی میگوید: «حالا بسیاری از عکاسان ما استادان این بخش هستند؛ در کشورهای خارجی یا همسایه برای تدریس میروند». به باور او، قبلا غربیها افغانستان را از چشم مککیوری میدیدند و حالا از چشم یک افغانستانی میتوانند ببینند و این موفقیت بزرگی است. مککیوری از سوژههای مختلف عکس گرفته است و تلاش کرده که افغانستان را به عنوان یک سرزمین معرفی کند و مردم افغانستان را به عنوان یک ملت، که مثل خیلی از ملتهای دیگر زندگی و فرهنگ خود را دارند. مردمی که فقیر دارند، سرمایهدار نیز دارند. رهبران در قصرها هستند و جانبازان در حال جنگ.
حسینی از دولتمردان افغانستان و مردم افغانستان گلایه دارد. او میگوید: «در بسیاری از بخشهای افغانستان، رفتار بهتری با عکاسان خارجی دارند و در بسیاری موارد، عکاسان داخلی را از عکس گرفتن منع میکنند. در این قسمت دولت و دولتمردان ما باید تلاش کنند و حکومتیها بیشتر به عکاسان افغانستان کمک کنند تا اینها بتوانند با خیال راحت عکسبرداری کنند».
خانم صحرا کریمی در مورد فرصتها و مشکلات عکاسی در افغانستان صحبت میکند. او با اشاره به تابلوهای عکاسی مککیوری میگوید، همهی انسانها گاهی فرصتهایی را مییابند که دریچهی دنیا را به روی آنان باز میکند و مککیوری یکی از آن افراد موفق است.
خانم کریمی در ادامهی صحبتهایش میگوید: «فراموش نکنیم که انسان غربی در جستوجوی یک معنویت گمشده است. بسیاری از آنها مدام تلاش میکنند آن معنویت گمشده را در شرق جستوجو کنند. مک کیوری یکی از آنهاست». مککیوری در افغانستان، پاکستان و هندوستان زندگی و فعالیت کرده است و بهخوبی روح زندگی شرقی را درک کرده است؛ در حالی که مردم افغانستان و بهویژه نسل جدید مدام تلاش میکنند به عناصر زندگی غربی و سرمایهداری دست پیدا کنند. به باور کریمی، مککیوری بهدنبال رنگ، نور، شور و نشاط میگردد که در شرق و بهخصوص در افغانستان آن را کشف میکند. به همین خاطر، نگاههای او و سوژههای عکاسیاش، متفاوت اند.
خانم کریمی با اشاره به عکس بچههای هزاره که با چشمان متحیر به یک شوارلیت امریکایی سوارند، میگوید که دیدن این عکس سوالهای زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. «آنها را به کجا میبرند؟ میبرند تا جنگ را به آنها یاد بدهند یا برای کشتن میبرند، یا شاید هم در حال فرار از یک معرکه باشند؟» به باور کریمی، به همین خاطر مککیوری از «مکث در یک نگاه» گذر کرده است. عکسهای او برای یک لحظه نیستند، بلکه برای دیروز، امروز و برای تاریخ فردا اند. عکسهای او منحصربهفردند و مخاطبانش غربیهایی هستند که رویدادهای افغانستان را دنبال میکنند؛ در حالی که برای ما چندان مهم نیست.
مککیوری برای غربیها عکس میگیرد و میخواهد افغانستان را برای آنها معرفی کند. پیش از آن تصویری از افغانستان وجود نداشت؛ اندک تصاویری که دیده میشدند، از جنگ و خشونت بودند؛ اما مککیوری با چیدمان از زندگی عادی مردم افغانستان، خواست زندگی افغانستانیها را به آنها معرفی کند. به همین خاطر، فقر ما، چادر کهنهی ما و کفش پارهی ما سوژههای ناب برای یک عکاس خارجی اند. بازار ما و کاروبار ما همه برای آنها جالب اند؛ اما برای خود ما چندان جلب توجه نمیکنند؛ چون هر روز با آنها سروکار داریم و دیگر عادی شدهاند.
محفل افتتاحیهی نمایشگاه عکس مککیوری با خوشحالی پایان یافت. حاضران با حرص و ولع تمام به دیدن عکسها رفتند. شاید نگاههای آنان نسبت به عکس با صحبتهای مهمانان تغییر کرده باشند. اسحاق انیس، دانشجوی دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه کابل که علاقهی شدید به عکاسی دارد، میگوید که قبل از این با آثار مککیوری روبهرو شده است؛ اما با عکاسش آشنایی نداشته است. او حالا که با دقت تمام به عکسها خیره میشود، میگوید: «در یک کلام، نگاه او به افغانستان و سوژهها، ناب است.»
سه تصویر از افغانستان در مجلات جهانی
تصویر اول: وقتی نادرشاه هدف حملهی مسلحانهی «خالق هزاره» قرار گرفت و در حال افتادن به زمین بود، زیرِ نورِ دوربین یک عکاس افغانی جان باخت. بعدها عکس او در «اخبار مصور لندن» با هیاهوی زیادی به چاپ رسید. این روزنامه نوشته است که قبل از این هیچ عکسی از صحنهی جان باختن حتا یک شاه در این روزنامه به چاپ نرسیده است. گذشته از اینکه این تصویر افغانستان را چگونه به غربیها معرفی کرد و آیا از «خالق هزاره» چه پیامی را برای مردم انتقال داد یا نداد، مهم این است که این عکس هیاهویی را در غرب به ارمغان آورد.
تصویر دوم: تصویر دوم از یک دختر پشتون، با موهای ژولیده، لباس سنتی افغانی و چشمان سبزگون است که برای افغانها ممکن خیلی جذاب نباشد؛ اما برای غربیها این عکس و این چهره مهم بود. او با چاپ این عکس دختر افغان در مجلهی انجمن جغرافیای ملی به شهرت جهانی میرسد؛ تصویری که عنوان عکس فراموشناشدنی را به خود اختصاص داد. چهرهی دختر افغانستانی را مشهورترین عکس روی جلد تمام مجلات رنگی آن زمان ساخت. این عکس در سال 1985 گرفته شده است. هویت این دختر زیبای افغانستانی تا پانزده سال پنهان بود، تا اینکه «مککیوری» نام شربت گل را به همه معرفی کرد. مککیوری مدال طلای مسابقهی عکاسی «رابرت کاپا» را به عنوان خبریترین عکس از آن خود کرد.
تصویر سوم: تصویر دختری است که در حادثهای در سال 2011 در میان کشتهشدگان ایستاده است و فریاد میکشد. این عکس توسط مسعود حسینی، عکاس افغان گرفته شده است و جایزهی بهترین عکس خبری «پولیترز» را به خود اختصاص داد. مسعود حسینی که با گرفتن این عکس شهرت خود را بهدست آورده است، از دستآوردش برای افغانستان، با افتخار یاد میکند.