نویسندگان: استیو کول و آدام انتوس
در ۲۲ جنوری، محب تلفنی با سالیوان صحبت کرد. سالیوان گفت که دولت جدید به دنبال حفظ دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی افغانستان از جمله «دموکراسی، حقوق زنان و حقوق اقلیتها» بود. اگر طالبان در «مذاکرات معنادار و صادقانه» در دوحه شرکت نکنند، «عواقب انتخاب خود را متحمل خواهند شد». وی افزود که منظور او «شدتبخشیدن به جنگ نیست، بلکه بررسی شرایط از منظری دقیقتر است.»
سالیوان بررسی سیاست بین سازمانی را در شورای امنیت ملی راهاندازی کرد: جلسات توجیهی و مناظرههایی که بایدن را بهعنوان مرجع تصمیمگیرنده نسبت به مسائل افغانستان مطلع کند. تعداد نیروهای امریکایی به ۲۵۰۰ تن کاهش یافته بود. میلر، فرمانده «حمایت قاطع»، قویا احساس میکرد که بایدن باید این نیروها را فراتر از موعد مقرر در خاک افغانستان نگه دارد و نسبت به اینکه در صورت خروج نیروهای امریکایی چه اتفاقی برای ارتش افغانستان میافتد، بدبین بود. بیشتر بحثها به این موضوع مربوط میشد که آیا ادامه تلاش برای دستیابی به توافق بین طالبان و جمهوری اسلامی منطقی است، و اگر چنین است، تا چه مدت.
مایلی، رییس ستاد مشترک ارتش و آستین، وزیر دفاع، در جریان بررسی سیاستها به بایدن گفتند: «آقای رییسجمهور، ما برای همیشه ماندنی نیستیم.» اما توصیهشان این بود که حضور نیروهای امریکایی تا یک سال تمدید شود، به این امید که طالبان را تحت فشار قرار دهند تا مذاکرات تقسیم قدرت را جدیتر بگیرند. مشخص نبود که چرا تمدید کوتاهمدت استقرار نیروهای امریکایی ممکن بود بتواند مذاکراتی را که بارها و بارها از پیشرفت باز مانده بود را تسهیل کند. مقامات کاخ سفید سناریوی پنتاگون را صرفا راه دیگری برای توصیه به ماندن نیروها به مدت نامحدود تلقی کردند. اگر طالبان به ناتو حمله میکرد، بایدن مجبور بود نیروهای بیشتری را اعزام کند یا تحت فشار دستور عقبنشینی بدهد. پیشنهادات پنتاگون کنار گذاشته شد و بحث به این سمت رفت که در صورت خروج ایالات متحده از این کشور چه اتفاقی خواهد افتاد.
در همین حال، در هتل شرق دوحه، در گفتوگوهای بین نمایندگان طالبان و تیم کابل شواهد چندانی مبنی بر امکان هرگونه پیشرفت دیپلماتیک دیده نمیشد. نمایندگان غنی در این تفرجگاه زندگی میکردند و وابستگان معدودی در قطر داشتند. سرابی، نماینده کابل، به یاد میآورد فرستادگان طالبان که در دوحه صاحب خانه و خانواده و کسبوکار بودند، عموما «هر دو یا سه روز» در استراحتگاه حاضر میشدند و سپس فقط شبها. «مدیریت زمان خوب نبود.» در اوایل ماه جنوری، هیأتهای طالبان حتا طبق برنامه برای گفتوگو حاضر نمیشدند.
در این زمان، بسیاری از نمایندگان کابل اندک اعتمادی را که به خلیلزاد داشتند، از دست داده بودند. سرابی او را به «جانبداری از طالبان» متهم کرد. او گفت که «بسیار واضح» است که خلیلزاد بهعنوان بخشی از ترتیبات انتقالی و تقسیم قدرت «میخواهد طالبان رییس دولت باشند»، و میخواهد که غنی قدرت را ترک کند. خلیلزاد معتقد بود که برای تشکیل یک دولت انتقالی غنی باید قدرت را کنار بگذارد، اما گفت که او «هیچوقت، هرگز» از اینکه رهبری از میان طالبان در رأس امور قرار بگیرد، حمایت نمیکند. او تا حدودی دلیل این بنبست را سرسختی سیاسی غنی میدانست. بعدها، خلیلزاد گفت که بزرگترین اشتباه او این بود که نتوانست فشار بیشتری بر غنی وارد و او را وادار به سازش کند.
در اوایل سال ۲۰۲۱، خلیلزاد و بلینکن به یک راهحل رسیدند. آنها قصد گرفتند یک پروسه صلح «شتابزده» را آغاز کنند که مذاکرات دوحه را کنار گذاشته و مستقیما به توافق نهایی تقسیم قدرت بین جمهوری اسلامی و طالبان جهش کند. خلیلزاد به نوشتن پیشنویس هشت صفحهای به اصطلاح «توافقنامه صلح افغانستان» کمک کرد که به طرز شگفتانگیزی جاهطلبانه بود: در آن یک قانون اساسی جدید، دولتی انتقالی با پارلمانی گسترده که بتواند بسیاری از اعضای طالبان را در خود جای دهد، دادگاههایی با ساختار جدید، نهاد جدید، شورای عالی فقه اسلامی، و آتشبس ملی گنجانده شده بود؛ وی ابراز امیدواری کرد که طالبان و جمهوری اسلامی با شرکت در نشست صلح در ترکیه موافقت کنند.
در ۲۲ مارچ، بلینکن با وزرای امور خارجه ناتو ملاقات کرد و آنها تأکید کردند که ایالات متحده باید برای ایجاد راهحل سیاسی در افغانستان بیشتر تلاش کند. بلینکن با بایدن تماس گرفت و گفت که میخواهد بررسی کند که آیا خروج نیروها میتواند تا بعد از نشست سران در ترکیه به تعویق بیفتد، آنهم در صورتیکه طالبان هنوز با شرکت در آن موافقت نکرده بودند. بلینکن استدلال کرد که این اقدام به متحدان ناتو نشان میدهد که ایالات متحده وضعیت را سنجیده، اما همچنین به معنای نقض توافق دوحه است.
خلیلزاد با طالبان ملاقات کرد و گفت که اگر آنها می خواهند افغانستان از کمکها و به رسمیت شناختن در سطح بینالملل برخوردار شود، باید تأخیر در خروج ایالات متحده را بپذیرند تا توافقنامه تقسیم قدرت در ترکیه مورد مذاکره قرار گیرد. وقتی مذاکرهکنندگان طالبان دیدند که امریکاییها در مورد نقض توافق دوحه صحبت میکنند، مستقیما تهدید تجدید حملات علیه نیروهای ایالات متحده و ناتو را مطرح نکردند. اما طبق گفتههای یکی ازمقامات وزارت امور خارجه آنها به وضوح گفتند که «اتفاقات بدی رخ خواهد داد».
در پنجم اپریل، جان فاینر، معاون مشاور امنیت ملی بایدن، با محب تماس گرفت و گفت بعید است که ایالات متحده قبل از اول ماه می از افغانستان خارج شود. اما هر گونه تمدید، به گفته او، «برای مدت محدودی» خواهد بود. کاخ سفید همچنان امیدوار بود که گفتوگو با طالبان روند انتقال را تسهیل کند. فاینر گفت: «دولت افغانستان باید یکصدا باشد، از روند صلح «بدون ابهام» حمایت کند و «نگرش سازنده و آگاهانه» در قبال گفتوگو با طالبان اتخاذ کند.» محب این خبر را با غنی به اشتراک گذاشت: دوران امریکا در افغانستان بهزودی به پایان خواهد رسید.
غنی و محب هر دو تصور میکردند که بایدن عقبنشینی را برای پس از فصل جنگ تابستانی برنامهریزی کند، زمانی که برف زمستانی احتمالا تحرک طالبان را محدود میکند. ۹ روز بعد، زمانی که بایدن تصمیم خود را اعلام کرد، در مورد توافق دولت ترمپ با طالبان گفت: «شاید اگر خودم بودم چنین توافقی را امضا نمیکردم»، اما دستور خروج کامل را تا ۱۱ سپتامبر صادر کرد. غنی با انتشار بیانیهای در توییتر به تصمیم بایدن احترام گذاشت. وی نوشت: «نیروهای پرافتخار امنیتی و دفاعی افغانستان کاملا توانایی دفاع از مردم و کشور خود را دارند.» طی چند روز، طالبان به صراحت اعلام کردند که در نشست صلح خلیلزاد در ترکیه شرکت نخواهند کرد. تلاش دیپلماتیک چندین ساله ایالات متحده برای میانجیگری صلح بین طالبان و جمهوری اسلامی شکست خورده بود.
برای سالها، طالبان در مناطق مختلف روستایی دولت سایه را اداره میکردند، اما هرگز موفق به فتح و دراختیار گرفتن هیچکدام از شهرهای بزرگ افغانستان نشده بودند. عملیات هوایی ابتدا در انحصار ناتو و بعدا نیروی هوایی افغانستان بود. طالبان هیچ هواپیمای جنگی و موشک ضدهوایی موثر در ارتفاع بالا نداشتند، اگرچه میتوانستند چرخبالها و هواپیماهایی که در ارتفاع پایین پرواز میکردند را با سلاحهای کوچکتر سرنگون کنند. هر زمان که طالبان برای یک حمله بزرگ جمع میشدند، یا در موارد معدودی که به طور موقت شهری را تصرف میکردند، در برابر حملات هوایی ویرانگر آسیب پذیر بودند. پس از سال ۲۰۱۸، زمانی که میلر فرماندهی «حمایت قاطع» را بر عهده گرفت، نیروهای غنی را تشویق کرد تا مأموریتهای نیروهای ویژه با پشتیبانی نیروی هوایی را مضاعف کنند. تا سال ۲۰۲۱، نیروی هوایی افغانستان دارای هشت هزار پرسنل و بیش از صد و هشتاد هواپیما بود.
پس از اعلام بایدن، میلر خروج سربازان امریکایی از کشور را آغاز کرد. در همین حین، پیمانکاران بینالمللی که تعمیر و نگهداری چرخبالها و هواپیماهای جنگنده افغانستان را به عهده داشتند نیز کشور را ترک کردند. میلر گفت: «اگر شرکتها از سوی نیروهای ایالات متحده یا ناتو حمایت کامل دریافت نکنند، تمایلی به ادامهی حضور افرادشان ندارند.»
در ماه می گذشته، یاسین ضیا، رییس ستاد ارتش و سرپرست وزارت دفاع، متوجه شد که فرماندهی مرکزی، ستاد فرماندهی ایالات متحده در جنگ افغانستان، تلاش خواهد کرد تا «تعمیر و نگهداری از راه دور» هواپیما را از طریق ویدیو، بر روی آیپد و با استفاده از متخصصان در قطر فراهم کند. ضیاء به یاد میآورد: «آنها گفتند مکانیک ما جلوی زوم مینشیند و شخص قطری او را راهنمایی میکند که این کار را انجام دهد یا آن کار را انجام ندهد.» فرماندهی مرکزی همچنین قصد داشت یک مرکز تعمیر هواپیما در امارات متحده عربی، در حدود هزار مایلی افغانستان، باز کند، اما چرخبالهای افغان نمیتوانستند تا آن فاصله پرواز کنند و هواپیماهای افغان مجبور به عبور از حریم هوایی پاکستان بودند که نیاز به مذاکرات پیچیده با ارتش پاکستان داشت. یکی از مقامات ارشد وزارت امور خارجه در این زمینه گفت که تا جولای «خواهید دید که هیچ چیزی برای حفظ پرواز هواپیماهای افغان در آنجا وجود نخواهد داشت.» به گفته یکی از مقامات ارشد وزارت دفاع، مشکل اساسی، جدا از تعمیر و نگهداری، این بود که «ما در حال ترک بودیم». کل ارتش افغانستان براساس سیستمها و تخصصهای ایالات متحده طراحی شده بود، و زمانی که این امکان از میان برداشته شد، نیروهای افغان از هم گسیختند.
در سالهای اخیر، ارتش افغانستان دهها پایگاه را به ارث برده بود. به گفته صالح، معاون اول رییسجمهور، این پایگاهها «قابل دفاع بودند، اما تأمین تجهیزات آنها آسان نبود». این مشکل بهویژه زمانی که طالبان مناطق بیشتری را تصرف کردند و شاهراهها را بستند، شدیدتر شد. بهار آن سال، صالح در ایمیلی نوشت: «روزهایی بود که از این [پایگاههای] محاصره شده، هزاران پیام در واتساپ یا تلفنم دریافت میکردم که درخواست کمک داشتند». بسیاری از سربازان سرگردان در شبکههای اجتماعی از ناامیدیهایشان قصه کردند. صالح گفت: «نرخ فرار از خدمت به دلیل گرسنگی، تشنگی، کمبود وسایل نقلیه، نبود تدارکات و پشتیبانی هوایی به ۷۰۰ نفر در روز افزایش یافت.»
در اوایل ماه جولای، غنی و مشاورانش از واشنگتن بازگشتند، آنها سعی کرده بودند تظاهر به صلابت و خوشبینی کنند. اما محب به یاد میآورد که «ما کاملا ناامید بودیم.» براساس برآوردهای مجله لانگ وار، زمانی که خروج نیروهای ایالات متحده آغاز شد، طالبان حدود هشتاد منطقه اداری از حدود چهارصد منطقه اداری افغانستان را تحت کنترل داشتند. تا ۱۰ جولای، طالبان بیش از ۲۰۰ منطقه را تحت کنترل درآوردند. آنها به سرعت گذرگاههای مرزی منتهی به ایران و پاکستان را تصرف کرده و درآمد پرسود گمرکی را در اختیار گرفتند. سپس شهرهای بزرگ را محاصره کردند و نواحی جدید نزدیک به کابل را فتح کردند. محب گفت: «ما نمیتوانستیم جریان آن را کنترل کنیم و در مورد اینکه امریکاییها چه کاری از دستشان برمیآید، هیچ اطمینانی نداشتیم». «و فروپاشی خیلی سریع شروع شد.»
در ۲۳ جولای، بایدن با غنی تماس گرفت. او گفت: «نیازی نمیبینم که بگویم از نظر من، کل جهان و بخشهایی از افغانستان بر این باورند که وضعیت مبارزه با طالبان خوب پیش نمیرود». جنرالهای امریکایی تلاش میکردند غنی را متقاعد به طراحی طرح نظامی جدید کنند که نیروی هوایی را بر دفاع از مراکز عمده جمعیتی مانند کابل متمرکز کند. بایدن پیشنهاد کرد که غنی هفته بعد با سیاستمداران مشهور افغانستان از جمله عبدالله، دوستم، کرزی و محمد محقق، رهبر اقلیت هزاره افغانستان، کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند. بایدن در نظر داشت که «همه شما در کنار بسمالله خان، وزیر دفاع، بایستید و از این استراتژی جدید برای دفاع از کابل و شهرهای بزرگ حمایت کنید».
بایدن ادامه داد: «من یک نظامی نیستم، بنابراین به شما نمیگویم که یک طرح دقیقا چگونه باید باشد»، اما اگر غنی با این ایده موافقت کرد، «نه تنها از ارتش ایالات متحده کمک بیشتری دریافت خواهید کرد، بلکه باورها را نیز تغییر خواهید داد.» بایدن افزود: «اگر بدانیم این طرح چیست و چه میکنیم، به پشتیبانی هوایی نزدیک ادامه خواهیم داد».
غنی گفت که کنفرانس مطبوعاتی را برگزار خواهد کرد، اما نیروهایش برای انجام حملات هوایی بر طالبان به هواپیماهای امریکایی بیشتری نیاز دارند: «آنچه بسیار مهم است، پشتیبانی نزدیک هوایی است».
بایدن در پاسخ گفت: «ببینید، پشتیبانی هوایی نزدیک تنها در صورتی کارآمد است که استراتژی نظامی روی زمین باشد که از آن حمایت صورت بگیرد.» او گفت که از یکی از جنرالهای ارشدش میخواهد که فورا برای هماهنگی برنامههای نظامی با غنی تماس بگیرد.
دو روز بعد، پنتاگون اعلام کرد که حملات هوایی شدیدی را علیه طالبان آغاز کرده که در «هفتههای آینده» ادامه خواهد یافت. غنی با رهبران سیاسی ظاهر شد و برای گردهمایی نیروهای مسلح به ولایات و پایگاههای نظامی سفر کرد. در ۲ آگست، زمانی که او استراتژی نظامی جدید دولت خود را به پارلمان ارائه کرد، دولت بایدن را مورد انتقاد قرار داد. وی گفت: دلیل وضعیت فعلی ما این است که این تصمیم بهطور ناگهانی گرفته شده است. با این حال، او پیشبینی کرد که دولتش «طی شش ماه» همه چیز را تحت کنترل خواهد داشت.
غنی تصمیم گرفت برای شرکت در مراسم تحلیف ابراهیم رییسی، رییسجمهور جدید ایران در پنج آگست به تهران سفر کند. چند سالی بود که غنی در حال مذاکره برای یک توافقنامه امنیتی و اقتصادی با ایران بود. قبل از رفتن، با بلینکن صحبت کرد. آنها ده یا پانزده دقیقه اول را صرف بررسی پیامدهای احتمالی توافق بین کابل و تهران برای سیاست خارجی ایالات متحده کردند. بلینکن به غنی هشدار داد: «اگر قوانین ایالات متحده نقض شود، حمایت ما را به خطر میاندازد.» در این بحث فرض بر دوام موجودیت جمهوری اسلامی بود.
زمانی که بحث به جنگ رسید، غنی در مورد اشتباهات امریکا به ویژه پیگیری طولانی مذاکرات با طالبان صحبت کرد. او به بلینکن گفت که مذاکرهکنندگان غنی در دوحه به او اطلاع داده بودند که «تنها چیزی که طالبان میخواهند پیروزی نظامی است. با احترام فراوان، همکاران بینالمللی ما خوانش درستی از نیات و شخصیت طالبان نداشتهاند… موضع فعلی طالبان «تسلیم، تسلیم، تسلیم» است … آیا همکاران و کارمندان شما نظر دیگری دارند؟»
بلینکن گفت که ممکن است هنوز غنی راهی داشته باشد که «بدون به خطر انداختن خود» به یک توافق دست یابد. خلیلزاد روی پیشنهاد جدیدی کار میکرد: آتشبس یک ماهه در ازای آزادی سه هزار اسیر از هر دو طرف. غنی این موضوع را صریحا رد کرد. اگر او هزاران زندانی دیگر طالبان را آزاد کند، «کشور از هم میپاشد… نیروهای امنیتی ما دیگر هرگز نخواهند جنگید.»
در ۶ آگست، طالبان مرکز ولایت نیمروز، زرنج را تصرف کردند؛ اولین مرکز ولایتی که سقوط کرد. روز بعد، سفارت ایالات متحده از همه شهروندان امریکایی خواست تا افغانستان را ترک کنند. دفتر غنی به انتشار گزارشهایی در رسانههای اجتماعی مبنی بر پیشرفت فرایند نوسازی افغانستان ادامه داد. بیانیههای مطبوعاتی چیزی بیش از یک تظاهر غیرواقعی بود. اکبر، رییس کمیسیون حقوق بشر، گفت: «شاید این یک مکانیسم مقابلهای بود، اما تظاهر به عادی بودن «صرفا به جهان موازی به شباهت داشت». در ۱۰ آگست، صفحه رسمی فیسبوک غنی، پروژههای زیربنایی جدید، از جمله پروژهای در شهر شمالی قندوز، جایی که دیگر پرچم طالبان در آن برافراشته بود، اعلام کرد.
زمانی که طالبان افغانستان را در اواسط دهه ۱۹۹۰ تصرف کردند، گاهی اوقات شهرهای افغانستان را با کمترین جنگ تصرف کردند و تسلیمی دشمنان را بدون اقدامات تلافیجویانه فوری پذیرفتند. تغییر سریع و بدون خونریزی قدرت الگویی درحال تکرار در جنگ داخلی افغانستان بود که حاکی از احساس خویشاوندی جنگجویان، حتا با وجود خشونت بیرحمانهشان بود. تسلیم، آزادی مشروط، و آتشبس موقت محلی، در کنار قتلهای انتقامجویانه و اعدامهای صحرایی اعمال شد. تابستان گذشته، بسمالله خان گزارش داد که طالبان به سربازان جمهوری اسلامی پس از تسلیم شدن و بازگشت به خانه، پول و یک نامه عبور میدهند تا مانع آزار و اذیت آنها شود. یک افسر ارشد نظامی بریتانیا گفت که در ماه آگست، «پول با سرعت زیادی در حال تغییر اوضاع بود و نیروهای امنیتی افغانستان توسط طالبان خریداری شدند».
برای هفتهها، ایالات متحده و متحدان اروپاییاش سعی کردند از تخلیه پرسنل خود یا افغانهایی که برای آنها کار میکردند، اجتناب کنند؛ از ترس اینکه این اقدام عجله برای خروج تلقی شود. اما در اوایل ماه آگست، ارتش بریتانیا یک دستگاه اطلاعاتی افغانستان که ارتباطات طالبان را رهگیری میکرد تخلیه کرد. در این زمان مراکز ولایات یکی پس از دیگری سرنگون میشدند. در ۱۲ اگست غزنی سقوط کرد. عصر همان روز، بلینکن و لوید آستین، وزیر دفاع بایدن، با غنی تماس گرفتند و به او اطلاع دادند که سه هزار نیروی امریکایی برای تصرف میدان هوایی کابل به آنجا پرواز خواهند کرد. این نیروها برای دفاع از کابل در برابر حمله طالبان فرستاده نشدند. مأموریت آنها حفاظت ازپرسنل امریکایی در حین عملیات تخلیه بود. روز بعد، طالبان شهرهای مهم قندهار و هرات را تصرف کردند. دوستم که در محاصره بود، و عطامحمد نور، یکی دیگر از رهبران قدرتمند و مستقل در شمال، کشور را به مقصد ازبکستان ترک کردند.
خلیلزاد و تیمش که هنوز امید به توافقی داشتند که شاید بتواند حمله طالبان به کابل را متوقف کند، از غنی خواستند تا هیأتی را به رهبری عبدالله و کرزی تعیین کند که به دوحه اعزام شده و با برادر و همکارانش روند انتقال نظاممند را ترتیب دهند. ایده این بود که غنی نتیجه مذاکرات این هیأت را هر چه که باشد – از جمله کنارهگیری خودش از مقام – بپذیرد. غنی گفت که حاضر است قدرت را کنار بگذارد، اما تنها در صورتی که انتخابات برای تعیین جانشین اصلی او برگزار شود. امریکاییها این را به شدت غیرواقعی خوانده و رد کردند. روز شنبه، ۱۴ آگست، در میان گزارشها مبنی بر حضور واحدهای طالبان در داخل کابل، غنی از خواسته خود صرف نظر کرد. اکنون او صرفا به انتقال نظاممند قدرت در سایهی تأیید لویه جرگه، امیدوار بود.
او به بلینکن گفت که آماده است هر آنچه که نمایندگان او و دولت بایدن با طالبان بر سر آن توافق کنند، بپذیرد. بلینکن از او خواست که «هیأت را در اسرع وقت به دوحه اعزام کند» تا به طالبان نشان دهد که این یک روند جدی است. برای پیشبرد این موضوع به آتش بس نیاز داریم.»
غنی گفت: «لطفا تا جایی که میتوانید روی روندی آبرومندانه تکیه کنید. او مصمم بود که هرگونه انتقال قدرت با تأیید پارلمان افغانستان صورت بگیرد. «لطفا به طالبان اطلاع دهید که این به معنای تسلیم نیست.»
بلینکن گفت: «[انتقال] آبرومندانه دقیقا همان چیزی است که ما نیز میخواهیم.»
غنی به او گفت که اگر طالبان این آخرین تلاش را برای ایجاد یک انتقال نظاممند رد کنند، یا با حسن نیت مذاکره نکنند، «من تا سرحد مرگ خواهم جنگید.» او هیأتی را که بلینکن خواسته بود، سیزده نفر به شمول پسر دوستم، کرزی، عبدالله و محب، منصوب کرد و اعلام کرد که آنها در مورد سرنوشت جمهوری اسلامی با طالبان گفتوگو خواهند کرد. غنی به محب گفت که با این تصمیم او احساس میکند که جمهوری اسلامی موجودیت خود را از دست داده است.
غنی در کتاب «کشورهای شکستخورده جهان» که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، نوشت: «شبکههای شرور جنایت، خشونت و مواد مخدر از جمعیتهای محروم و قلمرو پرهرجومرج تغذیه میکنند». این مشکل «در قلب یک بحران سیستمیک در سراسر جهان» قرار دارد. افغانستان تا زمان تهاجم شوروی در سال ۱۹۷۹، فقیر، اما با ثبات و صلحآمیز بود، که باعث شعلهور شدن چهل و دو سال جنگ مداوم شد. جنگی که بیشتر آن ناشی از قدرتهای خارجی بود. پاکستان، عربستان سعودی و ایالات متحده از افراطگرایان افغان که در دهه هشتاد علیه اشغالگرانی شوروی مبارزه میکردند، حمایت مالی و تسلیحاتی کردند. پاکستان برای به قدرت رسیدن طالبان در اواسط دهه نود از آنها حمایت مالی و تسلیحاتی کرد. تهاجم به رهبری ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر به جنگسالاران فاسد در سراسر افغانستان به نام مبارزه با تروریسم قدرت داد و پس از سقوط طالبان، نتوانست از پاکستان برای تقویت احیای جنبش جلوگیری کند. تا زمانی که غنی به ریاستجمهوری رسید، شورشیان احیا شده از یک دهه پناهگاه و کمکهای پنهانی ارتش و سرویس اطلاعاتی پاکستان برخوردار بودند و به شدت زمینهی تزلزل جمهوری اسلامی در حکومت و دفاع از خود را مهیا کرده بودند. در ایالات متحده و اروپا، افکار عمومی در مورد جنگ متشنج شده بود که منجر به کاهش نیروها و کمکها شد. علیرغم تمام تلاشهای غنی برای تقویت دموکراسی جوان افغانستان، هرگز احتمال نمیرفت که او بتواند بر این تاریخ غلبه کند، به خصوص پس از سال ۲۰۱۷، زمانی که جمهوری اسلامی مجبور شد با تصمیمهای غیرمسئولانهی دونالد ترمپ کنار بیاید.
ارزیابی کامل آخرین تصمیم غنی به عنوان رییسجمهور، برای ترک کشورش دشوار است. در ماه آگست گذشته، سفیر پیشین افغانستان در تاجیکستان، غنی را به سرقت بیش از صد و پنجاه میلیون دالر در حین فرار از افغانستان متهم کرد، اگرچه این سفیر هیچ مدرکی برای اثبات ادعای خود ارائه نکرد. غنی این ادعاها را «کاملا و به طور مطلق دروغ» خواند. در ایالات متحده، بازرس ویژه برای بازسازی افغانستان تحقیقاتی را آغاز کرده است، اما این اتهامات همچنان یک راز باقی مانده است.
در اواخر جولای بود که غنی و محب برای اولین بار در مورد احتمال فرارشان صحبت کردند. یکی از اولویتهای غنی این بود که مجموعه کتابهایش را از خطر حذف کند. ترجیح او این بود که از پایتخت به شرق افغانستان عقبنشینی کند، جایی که متحدان سیاسی و نظامی داشت. محب فکر میکرد که اگر رفتن به خارج ضروری شود، تاجیکستان و ازبکستان محتملترین مقاصد اولیه بهنظر میرسند، زیرا میتوان با یکی از چهار چرخبال Mi-17 رییسجمهور افغانستان به هر دو کشور پرواز کرد. در ماه آگست، محب از قهار کوچای، رییس سرویس حفاظتی رییسجمهور افغانستان خواست تا یک طرح اضطراری در همین راستا تهیه کند. اما با ورود طالبان به حومه کابل و تسریع عملیات تخلیه متحدان امریکایی و افغان، محب نمیدانست که آیا او و غنی نیز در عملیات تخلیه واشنگتن شامل خواهند بود یا نه.
در روز چهاردهم، محب متوجه شد که یکی از همکارانش در کاخ ریاستجمهوری در لیست افغانهای در معرض خطر است که برای تخلیه به تأیید سفارت ایالات متحده رسیده. آن روز بعد از ظهر، محب تلفنی با یکی از اعضای وزارت امور خارجه صحبت کرد. در حین بحث در مورد گفتوگوهای صلح، محب مکث کرد و پرسید: «آیا برنامهای برای تخلیه ما، برای من و غنی وجود دارد؟» این مسئول درخواست کتبی خواست.
محب با اشارهی ضمنی به رییسجمهور غنی در پیامی نوشت: «میخواهم درخواست کنم که من و پیجی [پرزیدنت غنی] در طرح تخلیه شما در صورتی که حلوفصل سیاسی مؤثر واقع نشد، لحاظ شویم».
«دریافت شد.»
نامشخص بودن هویت دریافتکننده محب را ناآرام کرد. او به یاد آورد: «من فکر کردم، شرکای من ما را نجات نمیدهند.» او با یک مقام ارشد در امارات متحده عربی تماس گرفت و او به وی اطمینان داد که امارات متحده عربی غنی و دستیاران ارشد او را یاری خواهد داد. او گفت که پادشاهی یک هواپیمای اختصاصی را روز دوشنبه، شانزدهم آگست به کابل خواهد فرستاد و این هواپیما همراه با پیلوتهای آمادهی پرواز در میدان هوایی منتظر خواهد بود.
محب در یک گروه سیگنال عضو بود که برخی از مقامات ارشد اطلاعاتی و امنیتی کشور در آن شامل بودند. شب چهاردهم خبر بدی در گروه پخش شد. ننگرهار و چندین ولایت دیگر به دست طالبان افتاده بود. صبح روز یکشنبه، پانزدهم، محب ساعت ۹ صبح از اقامتگاه رسمیاش برای جلسه روزانه کارمندان، به دفتر غنی رفت. در آن لحظه، در گروه گزارش شد که اعضای طالبان به کابل رسیدهاند. افراد مسلح شاید طالبان محلی باشند که تصمیم به افشای خود گرفتهاند، شاید جنایتکارانی باشند که خود را به جای طالبان جا زدهاند، یا شاید پیشتازان گروهی متجاوز باشند. همچنین گزارشهای زیادی وجود داشت که پولیس، سربازان و نگهبانان کابل یونیفورمهای خود را در آورده و به خانههای خود میروند.
خلیلزاد به یاد میآورد که صبح آن روز در دوحه، با برادر در ریتز کارلتون ملاقات کرد. برادر در جریان گفتوگویشان «موافقت کرد که وارد کابل نخواهند شد» و به افرادی که به گفتهی برادر شامل «صدها» طالبانی بود که قبلا وارد پایتخت شده بودند، فرمان عقبنشینی خواهد داد. براساس امتیازات غنی در روز قبل، خلیلزاد امیدوار بود که بتواند آتشبس دو هفتهای برقرار کرده و انتقال نظاممند قدرت در کابل را ترتیب دهد که به تأیید یک «لویه جرگهی کوچک» برسد. خلیلزاد در واتساپ با عبدالسلام رحیمی، دستیار غنی در تماس بود و رحیمی را از این طرح مطلع کرد. رحیمی به غنی گفت که طالبان متعهد شدهاند که وارد کابل نشوند. با این حال، این براساس تضمینهای خلیلزاد و طالبان بود و غنی به هیچکدام اعتماد نداشت.
ارگ و سفارت ایالات متحده در به اصطلاح منطقه سبز کابل بودند که توسط دیوارهای دفاعی و محافظان مسلح محافظت میشد. «حمایت قاطع» خیابانها را از طریق یک برج دیدهبان مجهز به دوربینهای با وضوح بالا نظارت میکرد. حوالی ساعت نه صبح همان روز، راس ویلسون، کاردار ایالات متحده در کابل، بنابر گزارشهای مختلف به این نتیجه رسید که تعداد زیادی از نیروی پولیس و نگهبانان پستهای خود را رها کردهاند و شبکه امنیتی منطقه سبز در خیابانها عملا متلاشی شده است. او با واشنگتن مشورت کرد و دستور تخلیه فوری تمامی پرسنل امریکایی باقیمانده در محوطه سفارت را به میدانهوایی کابل داد. ویلسون به منظور جلوگیری از افشای اطلاعات به طالبان یا دولت اسلامی، به غنی اطلاع نداد که منطقه سبز دیگر امن نیست یا تصمیم دارد سفارت را تخلیه کند. مقامات وزارت دفاع فهرستی از جنرالها و مقامات بلندپایه دفاعی افغانستان را که در صورت لزوم از کشور خارج میشدند تهیه کرده بود، اما پنتاگون تخلیه احتمالی غنی را موضوعی مربوط به وزارت خارجه میدانست. به گفته مقامات دولتی، این موضوع هرگز به طور رسمی بررسی نشد.
۱۵ آگوست صبح گرمی بود. حدود ساعت یازده، محب به رییسجمهور و دیپلماتی از امارات متحده عربی پیوست. محل ملاقات در فضای باز بود، در چمنزاری در کنار دفتر رییسجمهور. همانطور که آنها در مورد طرح احتمالی تخلیه خود صحبت میکردند، میتوانستند انبوهی از چرخبالهای امریکایی شینوک و بلک هاوک را در افق ببینند که صدای موتورهایشان شبیه صدای طبلی بود که در دوردست نواخته میشد. سپس صدای تیراندازی را از جایی خارج از محوطه کاخ شنیدند. محافظان غنی او را به داخل بردند.
ظهر محب در کتابخانهی غنی به او پیوست. آنها توافق کردند که رولا، همسر غنی و کارمندان عادی در اسرع وقت به امارات متحده عربی بروند. رابطان اماراتی محب در یک هواپیمای مربوط به خطوط هوایی امارات که قرار بود ساعت چهار بعدازظهر کابل را ترک کند، به او چند صندلی دادند. غنی از محب خواست تا رولا را تا دبی اسکورت کند و سپس به تیم مذاکرهکننده در دوحه بپیوندد و مذاکرات با خلیلزاد و برادر در مورد تحویل کابل را نهایی کند.
حدود ساعت یک بامداد، محب پیامی دریافت کرد مبنی بر اینکه خلیل حقانی، یکی از رهبران گروه طالبان، میخواهد با او صحبت کند. او از یک شماره پاکستانی تماس گرفته بود. محب به یاد آورد که پیام حقانی اساسا «تسلیم» بود. او گفت که آنها میتوانند پس از صدور بیانیه مورد نظرشان با محب ملاقات کنند. وقتی محب پیشنهاد داد که ابتدا مذاکره کنند، حقانی حرف خود را تکرار کرد و تلفن را قطع کرد. محب با تام وست، معاون خلیلزاد در دوحه تماس گرفت تا او را از این تماس مطلع کند. وست به او گفت که به هیچ جلسهای نرود زیرا ممکن است یک تله باشد.
محب حدود ساعت دو به اقامتگاه غنی بازگشت. او رولا را با یک موترسایکل تا سکوی چرخبال پشت کاخ دلکشا همراهی کرد. آنها قرار بود به فرودگاه بینالمللی حامد کرزی رفته و از آنجا با هواپیمای امارات پرواز کنند. سه فروند از چرخبالهای Mi-17 رییسجمهور اکنون در ارگ بودند. چهارمی در میدان هوایی بود. او متوجه شد که پیلوتها چرخبالها را پر از سوخت کردهاند، زیرا میخواستند هر چه سریعتر مستقیما به تاجیکستان یا ازبکستان پرواز کنند، درست مثل سایر پیلوتهای نظامی افغان که در روزهای اخیر پناهنده شده بودند. پیلوتها نمیخواستند با رولا به میدان هوایی بروند، زیرا گزارشهایی دریافت کرده بودند که سربازان شورشی افغان چرخبالهایی را در آنجا توقیف یا زمینگیر کردهاند. کوچای، رییس گارد ریاستجمهوری به محب نزدیک شد.
او گفت: «اگر شما کشور را ترک کنید، جان رییسجمهور را به خطر خواهید انداخت.»
محب پرسید: «میخواهید بمانم؟»
«نه، من از شما میخواهم که رییسجمهور را با خود ببرید.»
محب مطمئن نبود که در صورت ورود طالبان به محوطه قصر، تمام محافظان غنی وفادار بمانند، و کوچای برایش واضح کرد او تجهیزات لازم برای محافظت از رییسجمهور را ندارد. محب به رولا کمک کرد تا سوار چرخبال رییسجمهور شود و از او خواست صبر کند. او با کوچای به محل اقامت برگشت.
غنی را دید که داخل ایستاده بود و دستش را گرفت. «آقای رییسجمهور، زمان رفتن فرا رسیده، باید برویم.»
غنی میخواست برای جمعآوری وسایل به طبقه بالا برود، اما محب نگران این بود که هر دقیقه تأخیر آنها را با تهدید شورش ناشی از وحشت محافظان مسلح مواجه کند. غنی بدون پاسپورتش سوار موتر شد.
در سکوی چرخبال، کارمندان و محافظان با هم بر سر اینکه چه کسی باید سوار شود، درگیر شده بودند و فریاد میزدند. پیلوتها گفتند که هر چرخبال فقط میتواند شش نفر را حمل کند. همراه با غنی، رولا، و محب، ۹ مقام دیگر و همچنین اعضای اطلاعاتی امنیتی غنی سوار شدند. دهها تن دیگر از کارمندان قصر ارگ، از جمله رحیمی که هنوز با خلیلزاد در مورد آتشبس صحبت میکرد و نمیدانست غنی یا محب کجا رفتهاند، جا ماندند.
حدود ساعت دو و نیم، پیلوتها چرخبالها را روشن کردند. سه فروند Mi-17 به آرامی از بالای باغهای قصر بلند شدند، به سمت شمال رفتند و بر فراز پشتبامهای کابل به سمت گذرگاه سالنگ و فراتر از آن به رودخانه آمودریا و ازبکستان پرواز کردند.
پایان.
(این اولین بخش از یک مجموعه دو قسمتی است.)
استیو کول، یکی از نویسندگان کادر، رییس دانشکده روزنامه نگاری در دانشگاه کلمبیا است. آخرین کتاب او «ادارهی اس: سازمان سیا و جنگهای مخفی امریکا در افغانستان و پاکستان.» نام دارد
آدام انتوس در سال ۲۰۱۸ نویسنده نیویورکر شد. او یکی از اعضای تیم واشنگتن پست بود که به خاطر گزارش ملی برنده جایزه پولیتزر شد.