محمد امین حبیبیتبار، دانشجوی مطالعات سیاست و امنیت بینالملل
حمله تهاجمی پوتین به اوکراین حاشیههای زیادی برای تحلیل و بررسی آن باز کرده است و تحلیل و تبیین این تراژدی تاریخی بعد از جنگ سرد، از چشماندازهای مختلفی صورت گرفته است و خواهد گرفت. سه مسئلهی مهم در رابطه به این بحران وجود دارد: یکی، برایند منفی پسا بحران متوجه کدام بازیگر در این محیط است؛ دوم، سناریوهای محتمل برای حل این بحران کدام است و در نهایت مسئله خیلی مهم که در دو روز اخیر داغ است، تهدید هستهای پوتین و در نهایت این سوال را خلق میکند که آیا جنگ هستهای در حال وقوع است؟ پرداختن به این سه مسئله مهم، از مهمترین دغدغههای دانشجویان و پژوهشگران سیاست و امنیت بینالملل است. من تلاش میکنم در این نوشته به دو سناریوی محتمل برای حل این بحران و در نهایت پاسخ به سوال وقوع جنگ هستهای که بهنظر من به دلایل مختلف منتفی است، بپردازم.
یک هفته است که از بحران حاد میان اوکراین و روسیه میگذرد و تمام تلاشهای رهبران جهان و منطقه برای حل و مهار این بحران نتیجهای بهدنبال نداشته است و درگیری نظامی میان نیروهای روسی و اوکراین به معنی واقعی آن در جریان است که تلفات انسانی و اقتصادی هر دو طرف، به تراژدی این بحران میافزاید. منازعه کییف و مسکو ریشهی تاریخی و فرهنگی دارد که به استقلال این کشور و فروپاشی جماهیر شوروی سابق برمیگردد و این منازعات تاریخی با نزدیکی کییف به کشورهای غربی و امریکا به مرور زمان و گمانههای عضویت اوکراین به ناتو، حادتر شده که در نهایت به حمله نظامی مسکو در این کشور منتج شد. اما بحث مهم، دو سناریوی محتمل است که برای حل این بحران وجود دارد و گزینش هر دو سناریو بستگی به ابتکار و عقلانیت پوتین، بازیگر اصلی در این منازعه، دارد.
سناریوی نخست: تداوم جنگ تا اشغال کامل اوکراین. در این سناریو یحتمل پوتین تا اشغال کامل اوکراین به جنگ ادامه میدهد و از آنجا که اوکراین یک مسئله حیثیتی برای مسکو شده است و برخلاف انتظارات شخص پوتین مبنی بر تصرف زودهنگام اوکراین، یک هفته از حمله نظامی به این کشور برمیگردد اما هنوز نیروهای دفاعی و شهروندان کییف بهرغم تلفات و خسارات قابل توجهی، از سرزمین خود دفاع میکنند و این باعث اعصاب خرابی دیکتاتور مسکو شده است. اعزام نیروهای نظامی بیشتر بهسوی کییف و تلاش نظامیان مسکو برای اشغال کامل مرکز اوکراین، سناریوی نخست را تقویت میکند.
پوتین و مشاورین سیاسی و نظامی او به این نتیجه رسیدهاند که تمام تحریمها اقتصادی و تلاش غربیها برای به انزوا بردن روسیه وضع و تطبیق شده است و اکنون باید تصمیم نهایی را گرفت و اشغال کامل اوکراین تنها دستاورد مقطعی است که خسارات مسکو را تلطیف میکند نه جبران؛ لذا سعی پوتین برای اشغال نهایی اوکراین است تا وجههی نظامی جهانی او لطمه نبیند و کشوری که شریک استراتژیک غربیها است اشغال کند و این تصمیم، به هر قیمتی که تمام شده است و یا تمام شود، پوتین اتخاذ خواهد کرد.
سناریوی دوم: آتشبس و حل دیپلماتیک بحران. در آخرین روزهای جنگ و بمباران اهداف نظامی توسط نیروهای مسکو، گفتوگوهای دیپلماتیک با وساطت کشورهای منطقه آغاز شده است و تا کنون چند روز از مذاکرات گذشته و آجندای مهم در این دو دور گفتوگوها، آتشبس و در نهایت حل دیپلماتیک این بحران بود. شرایط مسکو برای پایاندادن به این بحران، برای مقامات کییف قابل قبول نیست و این شرایط در واقع، با بقای سیاسی اوکراین و همچنان هزینههای که تا کنون پرداخته است منافات دارد. معمولا مذاکرات و رایزنیهای دیپلماتیک زمانی جوابگو است که شرایط برای مهار بحران متقارن باشد و درخواستها و شرایط طرفهای منازعه با اهداف راهبردی آنها تناقض نداشته باشد. من فکر میکنم که این سناریو به نفع هر دو طرف است و با یک انتخاب عقلانی از تداوم بحران جلوگیری میشود و هزینههای طرفهای منازعه تقلیل مییابد. حتا در صورت اشغال کامل اوکراین که با توجه به مقاومت مردم در کنار نیروهای دفاعی این کشور و همکاریهای اقتصادی و نظامی جامعه جهانی با کییف، بعید میدانم اتفاق افتد، در نهایت تمام پیامدهای منفی این بحران متوجه اقتصاد متزلزل مسکو خواهد بود؛ جبران تحریمها و انزوای سیاسی که تا کنون متوجه مسکو شده است، به چندین دهه زمان نیاز دارد.
این سناریو از آن جهت محتمل است که حجم بلند تهاجم نظامی روسیه برای اشغال کامل اوکراین، نتیجهی جز ویرانی شهرهای اوکراین نداده است و هنوز نیروهای روسی موفق به اشغال کییف نشده است. این دو سناریو تنها گزینههای موجود برای حل این بحران است و پوتین اگر بخواهد بیشتر بهلحاظ اقتصادی و سیاسی متضرر نشود، گزینه دوم را انتخاب میکند و در نهایت شرایط پوتین برای عدم عضویت اوکراین به ناتو از سوی مقامات کییف مورد قبول واقع خواهد شد و اما اصرار پوتین برای اشغال کامل اوکراین در صورت امکان، پیامدهای غیر قابل جبران را برای او و مردم روسیه تحمیل خواهد کرد و در کنار این، افکار عمومی جامعه جهانی و حتا شهروندان روسیه پوتین را طرد خواهند کرد.
آیا جنگ هستهای در حال وقوع است؟
واقعیت امر این است که فلسفهی وجودی قدرت هستهای برای بازدارندگی است تا وقوع جنگ و استفاده از آن و این مسئله شواهد تاریخی در تحولات بینالملل دارد؛ بنابراین جنگ هستهای کاملا منتفی است. کشورهای که از قدرت اتمی برخوردارند متوجه پیامدها و عواقب جنگ هستهای هستند و میدانند که وقوع این جنگ به معنی پایان جهان است بهشمول قدرتهای هستهای. به همین جهت است که جنگ هستهای منتفی است و این سلاح فقط برای بازدارندگی استفاده میشود و از آنجا که اوکراین یک قدرت اتمی نیست، احتمال جنگ هستهای را به پایینترین سطح آن تقلیل میدهد.
بحران موشکی کوبا یکی از نمونههای است که قدرتهای اتمی با بررسی پیامدهای آن برای جهان و منطقه، تن به مذاکره و حل دیپماتیک بحران پیشآمده دادند و در نهایت فرضیه عدم وقوع جنگ هستهای را تقویت کردند. اکنون نیز پوتین میداند که جنگ هستهای نهتنها برای اوکراین و غرب خطرناک است، بلکه بقای روسیه را نیز تهدید میکند، مسئلهای که عامل تهاجم روسیه به اوکراین بود. بهرغم تمام دیکتاتوریها و اعمال غیر قابل پیشبینی پوتین، اما آغاز این جنگ قطعا منتفی است و با اهداف پوتین برای بقای خود و مسکو منافات دارد.
در نتیجه، انتخاب سناریوهای مطرحشده برای پایان این بحران، بیشتر به ابتکار عاقلانه پوتین برمیگردد و او برای جبران حداقل پیامدهای ناگوار این تهاجم، گزینه دوم را برمیگزیند و به حل دیپلماتیک این بحران توجه میکند. من فکر میکنم عاقلانهترین تصمیم برای طرفهای منازعه، همین سناریوی دوم است و مسئله وقوع جنگ هستهای منتفی است و این مسئله با بقای دولتهای بزرگ جهانی منافات دارد و بهرغم احتمال آن بهدلیل رفتار پوتین، منتفی است.