«بحران در افغانستان، تنها و مهمترین عامل خارجی بیثباتی فزاینده در آسیای مرکزی است»
احمد رشید – روزنامه نگار نویسنده کتاب طالبان، نفت و بازی بزرگ در آسیای مرکزی
پیروزی نظامی طالبان و سقوط دولت همسو و وابسته به غرب در افغانستان، چشمانداز امنیت در منطقهی آسیای مرکزی دچار دگرگونی شگرفی شده است. کشورهای پنجگانهی آسیای مرکزی با موج تازهای از مهاجرت، چالشهای بشردوستانه، قاچاق مواد مخدر، ناامنی و بیثباتی سیاسی روبهرو شدهاند.
حال در این شرایط پرآشوب کارگذاران امنیتی و سیاستورزان خارجی کشورهای آسیای مرکزی به دنبال پاسخگویی واضح به این پرسشها در حوزه امنیت و سیاست خارجی در قبال افغانستان هستند:
قدرتگیری طالبان در افغانستان چه تأثیری بر امنیت در آسیای مرکزی خواهد داشت؟ واکنش دولتهای آسیای مرکزی در قبال طالبان چگونه خواهد بود؟ سرنوشت پروژههای اتصال منطقهای چه خواهد شد؟ آینده بنیادگرایی در آسیای مرکزی به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
درهمتنیدگی مسایل امنیتی و اقتصادی میان افغانستان و آسیای مرکزی باعث شده تا این کشورها از ناحیهی افغانستان احساس خطر کنند. بهدلیل قرابت جغرافیایی افغانستان به این کشورها، تهدید از ناحیه افغانستان به سمت آسیاسی مرکزی بسیاری جدی است. چرا که ناامنی در افغانستان به معنای ناامنی گسترده در تمام منطقه است. وجود گروههای رادیکال اسلامی در آسیای مرکزی و روابط نزدیک این گروهها با طالبان سبب شده است که این کشورها دربارهی قدرتگیری طالبان در افغانستان در مورد سیاستشان در قبال افغانستان تجدید نظر کنند.
قدرتگیری مجدد طالبان در افغانستان نباید برای کشورهای آسیای مرکزی غافلگیرکننده میبود، چرا که در سالهای اخیر نارضایتیهای داخلی از اشرف غنی رییسجمهور فراری افغانستان به اوج خود رسیده بود. فساد سیاسی و مالی در اوج بود و این عوامل سبب شد تا زمینه برای قدرتیابی طالبان در افغانستان هموار گردد. این در حالی است که دولتهای آسیایی مرکزی نیز بحرانهای فوق یعنی مشروعیت مردمی، فساد گستردهی سیاسی و اقتصادی در قبال مردمش دست و پنجه نرم میکنند.
خلاء امنیتیای که بعد از خروج نیروهای امنیتی خارجی در منطقه ایجاد شده نیز نگرانکننده است، این مساله باعث میشود که قدرتهای منطقهای نظیر چین، روسیه و ایران نقش آفرینی بیشتر در منطقه داشته باشند. اما هیچ کدام به تنهایی نمیتواند نقش ایالات متحده را در منطقه بازی کنند.
در دورهی حکومت قبلی طالبان، حرکت اسلامی اوزبیکستان از خاک افغانستان برای اهداف فراملی خود استفاده میکرد. طاهر یولداش، رهبر فقید این گروه، امیر طالبان برای آسیای مرکزی و از نفوذ زیادی میان تندروان اوزبیک برخوردار بود. پس از ۲۰۰۱ بیشتر این پیکارجویان جذب سایر گروهها شدند و در این اواخر بیشتر این نیروها جذب دولت اسلامی شاخهی خراسان گردیدند. برعکس حرکت اسلامی ازوبیکستان، که دنبال تغییر رژیم در اوزبیکستان است، دولت اسلامی بیشتر دنبال احیای خلافت در کشورهای آسیای مرکزی، جنوبی و بخشی از چین است. در حال حاضر هم تعداد قابل ملاحظهای از پیکارجویان آسیای مرکزی در افغانستان حضور دارند. هرچند طالبان وعده دادهاند که به هیچ گروه تروریستی در داخل خاک افغانستان اجازه فعالیت را نمیدهند. اما دیده شود آیا طالبان واقعا به این حرف خود عمل میکنند یا هم از اقدامات آنها چشمپوشی خواهند کرد؟
هنوز هم جواب دادن به این سوال زودهنگام است. در هرصورت، پیروزی طالبان شور و شوق گروههای بنیادگرا در آسیای مرکزی را افزایش خواهد داد.
ارتباط برقرار کردن با طالبان
در میان کشورهای آسیای مرکزی، ترکمنستان و اوزبیکستان مشتاقتر اند تا با طالبان رابطه برقرار کنند. اوزبیکستان هم مانند افغانستان یک کشور محاط به خشکی است و روی زیرساختهای حمل و نقل به بازارهای جهانی سرمایهگذاری عظیم کرده است و میخواهند از این پروژه بلندپروازانه خود محافظت کند. ترکمنستان نیز پروژههای بزرگ منطقهای دارد. لوله انتقال گاز به هند و پاکستان و برق به افغانستان و پاکستان از جمله پروژههای بزرگ منطقهای ترکمنستان هستند. ترکمنستان مشتاقترین کشور در میان جمهوریهای پنجگانه است. تاجیکستان شناسایی طالبان منوط به شکلگیری یک دولت فراگیری کرده است که باید تمام اقوام افغانستان در آن حضور داشته باشند.
چین و روسیه دو ابرقدرت خارجی آسیای مرکزی هستند که شدیدا در تحولات این منطقه دخیل هستند و سعی دارند تا از این فرصت برای توازن قوا علیه ایالات متحده در منطقه استفاده کنند. در چند روز اخیر وانگ یی وزیر خارجهی چین و ضمیر کابلوف نماینده ویژهی روسیه برای افغانستان نیز وارد کابل شدند. آمدن این دو بهصورت واضح بیانگر این موضوع است که چین و روسیه تمایل دارند که در تحولات منطقه بیشتر نقشآفرینی کنند.
تهدید طالبان برای آسیای مرکزی
در میان کشورهای آسیای مرکزی، دو کشور اوزبیکستان و تاجیکستان آسیبپذیرترین دولت در مقابل فعالیت گروههای بنیادگرا هستند. حتا در زمانی که ایالات متحده بر افغانستان کنترل داشت و خبر از آمدن طالبان نبود. فعالیتهای جسته و گریخته بنیادگرایانه در منطقه دیده میشد. در نوامبر ۲۰۱۹ پیکارجوبان دولت اسلامی بر نوار مرزی تاجیکستان و اوزبیکستان حمله کردند و یک سال قبل آن نیز این گروه چهار نفر بایسکلران خارجی را کشته بودند. دولت تاجیکستان در پیوند به این حملات، بنیادگرایانی را که از افغانستان وارد تاجیکستان شده بودند متهم کرد. این افراطیها ربطی به افراطیهای افغانستان ندارند، بلکه افراطیهای محلی خود تاجیکستان بودند که تحت تأثیر عقاید سلفی و سختگیرانهای اسلامی هستند. تاجیکستان در دهه نود یکبار طعم جنگ را چشیده است و به همین دلیل شاید نگران رشد بنیادگرایی در منطقه باشد. اوزبیکستان پس از وفات اسلام کریموف و با روی کار آمدن شوکت میرزایوف قواعد سختگیرانه علیه ترویج اسلام برای اطفال زیر سن در اوزبیکستان منعطفتر کرد. همین موضوع باعث شده است که تا اندازه زیادی بنیادگرایی و اسلام رادیکال دوباره در منطقه آسیای مرکزی اوج بگیرد.
اسلام سیاسی که طالبان و گروههای افراطی آن را ترویج میکنند، یک تهدید جدی برای گفتمان سکولاریسم دولتهای آسیای مرکزی است. این دولتها همه سکولار هستند و اسلام برایشان در حوزه عمومی معنا ندارد. رابطهی سخت میان رهبران آسیای مرکزی و اسلام باعث شده است که اسلامگرایان در مقابل دولت از ابزار سخت و نرم استفاده کنند. آسیای مرکزی تا قبل از ادغام این منطقه با شوروی یکی از مراکز اصلی جهان اسلام بود و همین موضوع سبب شده که اسلام جزو از فرهنگ منطقه باشد. در ۲۰ سال که حکومتهای مرکزی، اسلامگرایان را بهشدت سرکوب کردند بیشتر این اسلامگرایان سر از افغانستان و خاورمیانه برآوردند. براساس آمارها بیش ۵ هزار پیکارجو از کشورهای آسیای مرکزی در صفوف داعش حضور داشتند/ دارند که اکثریت از تاجیکستان و اوربیکستان هستند.
دولتهای اوزبیکستان و تاجیکستان تلاش دارند مانع هر نوع اجماع زیر نام اسلام شوند، چون چنین اجماع میتواند گفتمان سکولار این کشورها را به چالش بکشد. گفتمان اسلام سیاسی یک رقیب جدی برای گفتمان فعلی این دولتها است. در قزاقستان و قرقیزستان هراس آنچنانی از طالبان وجود ندارد، ولی هراس اصلی این دولتها از سلولهای زیرزمینی اسلامگرایان افراطی است که امنیت ملی این کشورها را بهشدت تهدید میکند. از سوی دیگر تهدید داعش/ دولت اسلامی در حال افزایش است، گزارشها حاکی از این است که داعش از میان نیروهای ناراضی طالبان عضوگیری میکند و تلاش دارد که از شکاف میان حرکت اسلامی اوزبیکستان و طالبان نیز استفاده کند و نیروی بیشتر جذب کند.
عمدهترین دلیل برای نگرانی کشورهای آسیای مرکزی سرایت بنیادگرایی به این منطقه از طریق افغانستان است، قدرتگیری طالبان میتواند گروههای بنیادگرا در آسیای مرکزی را نیز تشویق و ترغیب کنند تا از راه پیکارجویی و مبارزه مسلحانه قدرت بگیرند. سرایت این الگو میتواند آسیای مرکزی را به محل آیدهال برای تروریستان منطقهای و فرامنطقهای مبدل کند. آسیای مرکزی پوتانسیل تبدیلشدن به منطقه آشوبناک را دارد، حکومتهای مستبد و رانتی، اسلام سرکوبشده، سابقهی تاریخی و نفت و گاز همه و همه میتوانند منحیث تسریعکننده این روند عمل کنند.
مکانیسمهای دفاعی کشورهای آسیای مرکزی
در اصل، سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) باید از قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان که اعضای کامل این نهاد هستند، همراه با ارمنستان، بلاروس و روسیه محافظت کند. افغانستان ناظر رسمی سازمان پیمان امنیت جمعی است، هرچند وضعیت آن در حال حاضر زیر سوال است. با این حال، از سه کشور آسیای مرکزی هممرز با افغانستان، تاجیکستان، اوزبیکستان و ترکمنستان – تنها تاجیکستان عضو CSTO است. علاوه بر این، CSTO هرگز در یک عملیات رزمی واقعی شرکت نکرده است. این سازمان بر مهار تهدیدهای مرتبط با افغانستان مانند تروریسم فراملی و قاچاق مواد مخدر تمرکز کرده است.
تاجیکستان
از آنجایی که روس قدرت نظامی برتر در سازمان است و اعضا نیز به قدرت نظامی مسکو در صورت بروز تهدید تکیه میکنند. تاجیکستان بیشترین تعداد سربازان روسی را در خاک خود دارد. این نیروهای با پیشرفتهترین تجهیزات روسی مسلح هستند. روسیه و تاجیکستان در ماه اپریل سال قبل سامانه دفاعی مشترک را فعال کردند که توسط آن میتوانند تمام فعالیتهای هوایی در قلمرو هوایی تاجیکستان را بررسی و نظارت کنند. در اگوست سال قبل روسیه و تاجیکستان رزمایش مشترک نظامی را در نوارهای مرزی این کشور با افغانستان اجرا کردند تا هشدار باشد برای گروههای رقیب. در کنفرانس اضطراری این سازمان در اگوست سال قبل تاجیکستان روی امنیت مرزهای جنوبی تاکید کرد و نقاط مرزی را شدیدا آسیبپذیر خواند.
اوزبیکستان
اوزبیکستان هرچند سال ۲۰۱۲ از پیمان امنیت دستهجمعی خارج شده است و تا اکنون دوباره نپیوسته است. در اپریل سال گذشته روسیه و اوزبیکستان پیمان امنیتی بلندمدتی را امضا کردند. پس از استیلای طالبان در افغانستان نیروهای روسی و اوزبیک رزمایشی مشترک در شهر مرزی ترمذ اجرا کردند. سپس اوزبیکستان در رزمایش مشترک با تاجیکستان و روسیه در خاک تاجیکستان نیز اشتراک کرد. این مساله به خوبی نگرانی کشورهای آسیای مرکزی را از قوتگیری گروههای افراطی در منطقه نشان میدهد.
ترکمنستان
ترکمنستان عضو پیمان امنیت دستهجمعی و پیمان شانگهای نیست و تلاش فراوان ورزیده در مباحث از روسیه و چین دوری جسته باشد. عشقآباد به تحویل دادن سفارت افغانستان به طالبان، تلاش دارد تهدید طالبان را از دیگری دفع کند. در ماه قبل یک درگیری میان نیروهای ترکمنستانی و طالبان رخ داد که با واسطت دو طرف حل شد. ترکمنستان نگران پروژه تاپی است که گاز این کشور را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال میدهد. ترکمنستان تلاش دارد که کار این پروژه دوباره از سر گرفته شود.
قزاقستان
دومین عضو بزرگ پیمان امنیت دست جمعی در مقابل تغییرات در افغانستان آسیبپذیری کمتر دارد، هم بهدلیل اقتصاد قوی و صنعتی، ارتش مجهز و هم دوری جغرافیایی از افغانستان. آستانه، از جمله کشورهای حامی کابل بود و با فروپاشی جمهوریت اکنون تمایل جدی برای دخیل شدن در بازی افغانستان ندارد. قزاقستان بهعنوان دومین قدرت بزرگ پیمان امنیت دسته جمعی تلاش دارد که نقش خود را منحیث یک قدرت منطقهای بازی کند.
قرغیزستان
قرغیزستان بهعنوان کوچکترین کشور آسیای مرکزی که ارتش کوچک و دولت ضعیف دارد. از لحاظ امنیتی بهشدت وابسته به روسیه است. روسیه دو پایگاه بزرگ در این کشور دارد که از آن میتواند برای اوضاع منطقه و افغانستان نظارت داشته باشد.
جمعبندی آنچه تا اینجای کار معلوم شده این است که دولتهای آسیای مرکزی برخلاف دههی نود دوست دارند با طالبان وارد تعامل شوند و پروژههای اقتصادیشان را از سر بگیرند. اوزبیکستان و ترکمنستان مایل هستند که پروژههای انتقال برق و گاز به جنوب آسیا را از سر بگیرند. دو دهه جنگ اجازه نداد که زیرساختهای حمل و نقل در افغانستان توسعه یابند. این کشورها بهشدت تلاش دارند که به بازارهای آسیای جنوبی برسند و با هند و پاکستان روابط اقتصادی داشته باشند. اما این کشورها نگرانیهای خاص خودشان را نیز دارند؛ هراس از گسترش بنیادگرایی، مهاجرت و قاچاق مواد مخدر امنیت این کشورها را به مخاطره میاندازد. هرچند طالبان وعده دادند که از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری استفاده نخواهد شد. خروج ناتو از منطقه زمینه برای نقشآفرینی روسیه و چین در قالب پیمانهای امنیتی دستهجمعی و شانگهای فراهم میکند.