تقلب و حماقت در افغانستان

منبع: فارین پالیسی

نویسنده: کریس میسن

برگردان: حمید مهدوی

کریس میسن، یک افسر بازنشسته‌ی خدمات خارجی وزارت خارجه‌ی امریکا با تجربه‌ی طولانی در افغانستان است. وی در زمینه‌ی تاریخ آسیای مرکزی از دانشگاه جورج واشنگتن دکترا دارد.

دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که به تاریخ 14 ماه جون برگزارشد به شکل گسترده با تقلب همراه بود و به دنبال آن تفتیش آرا «رضایت بخش نبود»، چیزی که نتیجه‌ی تقلب سازمان‌دهی شده توسط حکومت است و تعداد رای جعلی از دو میلیون فراتر می‌رود و به طور کامل اراده‌ی مردم افغانستان را از بین برده است.

این نتیجه‌ی گزارش اتحادیه‌ی اروپا است که در یک نشست مطبوعاتی نشر شد و در مورد تفتیش دقیق و بی‌طرفانه‌ی تمام آرای انتخابات افغانستان توضیح داد. نظر به گفته‌های منابعی در کابل که این گزارش را دیده‌اند، گزارش مذکور در هفته‌ی گذشته تکمیل شده بود اما فشار سیاسی منجر به ویرایش بیش‌تر و مانع نشر آن شد.

نکته‌ی کلیدی این است: اشرف غنی برنده‌ی انتخابات نیست. نظر به گفته‌های منابعی که از این تحلیل مرکز تحلیل ایالات متحده برای نیروهای دریایی باخبرند، این مرکز در ماه جولای نتیجه‌گیری کرد که باتوجه به تحلیل‌های جمعیت شناسی و پراگندگی اولیه‌ی 32 تا 46 درصد آرا در دور اول، از نظر ریاضی امکان ندارد اشرف غنی انتخابات را ببرد. نظر به گفته‌ی منابعی که این گزارش خصوصی را بررسی کرده اند، کارشناسان ارشد تجزیه و تحلیل آمار در ایالات متحده پس از استفاده از تمام مدل های شناخته شده‌ی کمپیوتری رای دهی در انتخابات، به این نتیجه رسیدند که پیروزی غنی از لحاظ علمی ناممکن است. به عبارت ساده، از لحاظ ریاضیکی بدون شک عبدالله برنده است.

تقلبی که این بار بر مردم افغانستان تحمیل شد، در مقیاس یک حماسه است. در انتخابات2009، پس از دور نخست انتخابات که به طور گسترده با تقلب همراه بود، عبدالله از رفتن به دور دوم در برابر رییس جمهور کرزی خود داری کرد و با نوید روشنی مبنی بر این که شانس مناسبی برای برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری 2014 دارد، از روند انتخابات کنار کشید. در جریان مبارزات انتخاباتی 2014، او به سختی توانست از ترور نجات یابد. این طالبان نبودند که می‌خواستند او را بکشند، هیچ گروه ضد حکومتی مسئولیت آن را برعهده نگرفتند.

در شب 14 جون 2014، پس از این که تمام محلات رای گیری بسته شدند، ناظران اتحادیه‌ی اروپا برآورد کردند که تعداد رای دهنده گان افغانِ که در انتخابات شرکت کرده‌اند از شش میلیون رای دهنده تجاوز نمی‌کند. در طی چند ساعت، مقام‌های کمیسیون مستقل انتخابات که دست نشانده‌ی کرزی اند تعداد را به هشت میلیون رای بالا بردند و دو میلیون رای دیگر، همه به نفع غنی، را بر مجموع آرا افزودند. گزارش اتحادیه‌ی اروپا اشاره می‌کند که «روش‌های تفتیش آرا، تحت فشار سیاسی و شکل متناقض و با عجله به کار رفته‌اند». ضیاالحق امرخیل، رییس دارلانشای کمیسیون مستقل انتخابات، پس از این که ضبط صدایش در حال دسیسه برای پر کردن صندوق‌های رای‌گیری به شکل قانونی در جنوب کشور نشر شد، از مقامش استعفا داد. غنی در ابتدا ادعا کرد که هرگز با امرخیل دیدار نکرده است اما تیم انتخاباتی عبدالله عبدالله اعلام کرد ویدیویی از ملاقات غنی و امرخیل در خانه‌ی یکی از حامیان غنی در کابل را در اختیار دارد. مردم افغانستان به نوبت خود، بیش‌تر از هر زمان دیگر سرخورده‌تر از پندار دموکراسی اند.

در این افتضاح، دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان، پیوسته از تصمیم‌های کمیسیون مستقل انتخابات پشتیبانی کرد. شش دیپلمات خارجی‌ای که من در کابل با آن‌ها صحبت کردم، به شکل خصوصی می‌پذیرند که یوناما به شکل واضح به غنی علاقه داشت. تفتیش صد درصد آرا توسط یوناما، کاملا یک اسم بی مسمی بود. به هیچ صورت «تمام آرا» تفتیش نشده بودند و صرف صندوق‌های پر رای دهی در نظر گرفته شده بودند. هر طرف صرف توانستند صندوق‌های پر را به چالش بکشند و اکثریت مطلق این چالش‌ها توسط کمیسیون مستقل انتخابات، که دست نشانده‌ی کرزی است، رد شدند. نظر به گفته‌های چندین منبعی که بر این روند نظارت داشتند، در جریان روند تفتیش، کم‌تر از یک درصد اوراق رای دهی واقعی لمس شده بود. ناظران عبدالله روند تفتیش را «ساختگی» خواندند. یک مقام امریکایی که در جمع ناظران ارشد تفتیش آرا بود، به نیویارک تایمز گفت: «تفتیش نتوانست به تقلب سازمان‌دهی شده در جریان دور دوم انتخابات دست یابد». وی افزود: «این سخت است چرا که ما در گزارش نهایی، آن را خواهیم گفت». این در حالی است که هیچ شکایتی از طرف تیم انتخاباتی اشرف غنی در مورد تصمیم‌های کمیسیون مستقل انتخابات و یوناما وجود نداشت.

هیچ‌گاه جایگاه بلند اخلاقی این گونه واضح نبوده است. با این حال، ایالات متحده به جای حمایت از اراده‌ی اکثریت مردم افغانستان، راه آسان مصلحت و یافتن راه‌حل‌های مصلحتی موقت را انتخاب کرد. دیپلمات‌ها به جای حمایت از دموکراسی، در ظرف چند هفته یا ماه، پست عجیب و غریب و غیر قانونی رییس اجرایی را ایجاد کردند و با این کار شان قوطی دموکراسی را با لگد به طرف پایین جاده زدند و «حکومت وحدت ملی» غیر قابل اعمال را تحمیل کردند. با این حال، از بسیاری جهات حکومت وحدت ملی بدترین نتیجه‌ی ممکن است. در بهترین حالت، این یک تفکر جادویی است. تاریخ معاصر افغانستان متاسفانه انباشته از نمونه‌های حکومت وحدت ملی است که به شکل مصیبت باری ناکام بوده اند و در تعدادی از این حکومت‌ها، همین بازیگرانی را که امروز در صحنه اند، دست داشتند. در میان آخرین آن‌ها، پیمان‌های اسلام آباد و پیشاور اند که در آن عبدالله، عبدالرشید دوستم (معاون اشرف غنی)، محمد عطا (رهبر تاجک) و تعداد زیادی در دو تیم انتخاباتی، شامل بودند. (غنی خودش تمام سی سال گذشته را دور از وحشت افغانستان و در ایالات متحده، لبنان و اروپا گذرانده است).

این راه گیج کننده و غیر اصول در حالی دنبال شد که رهبران ارشد ایالات متحده می‌دانند که افغانستان فاقد زیربنای اجتماعی لازم برای موثر بودن این گونه توافق‌نامه‌ها است. در واقع، تمام حکومت‌های وحدت ملی در افغانستان تا کنون نتیجه‌ای جز ترور، جنگ داخلی و هرج و مرج نداشته اند.

مشکل اصلی در این‌جا غنی است که به باور خودش می‌تواند به تنهایی افغانستان را نجات دهد. اگر غنی مرد محترمی می‌بود، پس از آشکار شدن تقلب گسترده به نام او، باید بخاطر منافع افغانستان از روند رقابت در انتخابات ریاست جمهوری خودش را کنار می کشید. وقتی این اتفاق نیافتاد، ایالات متحده باید بر نشر گزارش اصلی انتخاباتی اتحادیه اروپا و حمایت از ریاست جمهوری عبدالله، تاکید می کرد. عبدالله، صرف‌نظر از این‌که به عنوان یک رهبر، چه کاستی‌هایی دارد – و هیچ کسی نخواهد گفت که او کامل است – برنده‌ی بر حق بود. ایالات متحده در سال 2002 دموکراسی غربی را بر مردم افغانستان تحمیل کرد و پس از آن سه بار علیه آن اقدام کرد: در لویه جرگه‌ی اضطراری در سال 2002 برای جلوگیری از بازگشت ظاهر شاه و به دنبال آن پذیرفتن نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال های 2009 و 2014.

در شرایط عمل‌گرا، انجام کار درست می‌توانست برای منافع استراتیژیگ درازمدت ایالات متحده در منطقه بسیار بهتر باشد. غنی نه تنها انتخابات ریاست جمهوری را باخت بلکه او در افغانستان هیچ پایه‌ی حمایت استراتیژیک ندارد. با پذیرفتن برآورد گروه ناظر کمیسیون اروپا و تحلیل مرکز ایالات متحده برای نیروهای دریایی مبنی بر این که شش میلیون رای مشروع به صندوق‌ها ریخته شده‌اند، تعداد افغان‌هایی که تقریبا همه پشتون اند و به غنی رای داده اند از 2.7 میلیون بیش نیست. با توجه به بهترین آمار موجود، پشتون‌ها تقریبا 42 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند و حدود 8.4 میلیون پشتون در سن رای دهی قرار دارند. این بدان معنا است که غنی، در بهترین حالت، حمایت 12 درصد جمعیت افغانستان را که درسن قانونی رای دهی قرار دارند، با خود دارد که تمام آن‌ها از عین گروه قومی‌ای که تمام طالبان را تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر، غنی در مقایسه با طالبان از حمایت کم‌تر برخوردار است. (سال گذشته آسیا فوندیشن دریافت که یک سوم افغان‌ها به گروه‌های مخالف مسلح دولت، در درجه اول به طالبان، علاقه دارند).

وقتی در ماه‌ها و سال‌های آینده همه چیز یک طرفه خواهد بود، ایالات متحده به گروهی از افغان‌ها ضرورت خواهد داشت تا نقش پیشمرگه‌های کردی در عراق امروز، را بازی کنند: یک گروه سازمان‌دهی شده و قابل اعتماد که نیروهای ما بتوانند با آن کار کند. در حالی که طالبان به شکل اجتناب ناپذیری کنترول نیم جنوبی کشور را پس از خروج نیروهای امریکایی به دست خواهند گرفت و در حالی که اردوی ملی افغانستان که تعداد نیروهای آن یک نهم تعداد نیروهای ارتش جمهوری ویتنام جنوبی است، باید از مساحت چهاربرابر دفاع کند و دیگر به حکومت وحدت ملی مانند ارتش جمهوری ویتنام جنوبی اعتقادی ندارد، ما ضرورت داریم تا امنیت قلمروی را برای راه‌اندازی عملیات علیه طالبان و به پرواز درآوردن هواپیماهای بدون سرنشین علیه پایگاه‌های تروریست‌ها در شمال پاکستان و جنوب افغانستان، تامین کنیم.

در سال 2001 در افغانستان، این گروه، اتحاد شمال عبدالله بود که نظر به گفته‌های تحلیل‌گران ارشد حکومت ایالات متحده که من با آن‌ها صحبت کردم، حمایت 55 درصد جمعیت افغانستان، کل وزارت دفاع و بیش از 85 درصد افسران ارتش ملی افغانستان را با خود دارد. پیشمرگه‌های افغان ما در آینده، قطعا حامیان پراکنده‌ی پشتون غنی در پاره‌های خطرناک و تقریبا غیر قابل دسترس جنوب افغانستان نخواهد بود. در پنج سال آینده، ایالات متحده بار دیگر به پایگاهی برای راه‌اندازی عملیات‌ها و به یک هم‌کار در افغانستان ضرورت خواهد داشت تا تروریستان را در جنوب آسیا و آسیای مرکزی در حاشیه نگه‌ دارد. همان‌طور که وینستون چرچیل یک بار گفته بود: «امریکا همیشه کار درست را انجام خواهد داد، البته پس از استفاده از تمام گزینه‌های دیگر». ما صرف می‌توانیم امیدوار باشیم که تا آن زمان با متحدان حیاتی مان کاملا بیگانه نشده باشیم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *