نویسنده: علیسجاد مولایی
سقوط جمهوریت در ۱۵ اگوست و رویکارآمدن طالبان پس از ۲۰ سال پیکارجویی و خشونت، دوباره صفحه تاریک دیگری را در تاریخ روابط خارجی افغانستان رقم زد. بررسی اجمالی کارکرد روابط خارجی طالبان در یک سال گذشته نشان میدهد که طالبان نتوانستهاند دستاورد چشمگیری در این عرصه داشته باشند. به عقیده ناظران، این یک سال گذشته یک فرصت برای طالبان بود که نتوانستند از آن استفاده بهینه کنند. در یک سال گذشته طالبان نتوانستهاند انتظارات جامعه بینالمللی را برآورده کنند و همین امر سبب شده است که طالبان در انزوای بیشتر قرار گرفته و فشارهای بینالمللی روی این گروه افزایش یابد. این انزوا تبعات سنگین مالی و انسانی برای شهروندان افغانستان داشته است. در این نوشته تلاش میشود که روابط خارجی طالبان را در هفت محور مورد بررسی قرار بدهیم.
۱- شناسایی بینالمللی
مهمترین هدف که طالبان برای سیاست خارجی خودشان تعریف کرده بودند، شناسایی و رسمیت پیدا کردن در سطح بینالملل بود. این گروه برای رسیدن به این مهم تلاشهای فراوانی کردند که چارهساز و راهگشا نبود. در کنار طالبان، بعضی از کشورهای منطقه نیز برای طالبان لابیگری کردند تا این گروه مورد شناسایی بینالمللی قرار بگیرد که ثمرهای نداشت. آنچه مانع رسیدن طالبان به هدف شده است، عدم تغییر در کاردکرد و ماهیت این گروه است. لابیگران طالبان در چند سال اخیر و بهویژه پس از توافق دوحه، این روایت را تقویت میکردند که طالبان تغییر کردهاند و آماده هستند تا خود را با قواعد و هنجارهای بینالمللی وفق بدهند. اما گذشت زمان خلاف این روایت را ثابت کرد و باعث شد تا این روایت نتواند در شناسایی طالبان کمک کند.
طالبان برخلاف تمام هنجارهای بینالمللی، در ۱۵ اگوست با استفاده از زور قدرت را در کابل بدست گرفتند. از همان روز تاکنون مکاتب دختران را بستهاند، محدودیتهای شدید روی پوشش و رفتوآمد زنان وضع نموده و رفتن به محل کار را برای زنان ممنوع کردهاند. سانسور و محدودیتهای شدید روی رسانههای آزاد وضع کرده و در مواردی هم کارکنان رسانهای را لتوکوب کردهاند.
طالبان تلاشی و جستوجوی خودسرانه خانههای افرادی ملکی را آغاز کردهاند. برخلاف وعدهیشان به عفو عمومی پابند نبودهاند و در موارد زیاد کارمندان و افسران نظامی اسبق را کشته و یا بازداشت کردهاند. طالبان تمامی اعتراضات مسالمتآمیز زنان را سرکوب کرده و در پنجشیر، اندراب و بلخاب دست به جنایات جنگی زدهاند. این همه بیانگر این موضوع است که طالبان متعهد به هنجارهای بینالمللی نیستند و این موضوع سبب شده است که روند شناسایی این گروه به بنبست بخورد.
۲- تلاش برای احراز کرسی سازمان ملل
دومین هدف طالبان، تصاحب کرسی دایمی افغانستان در سازمان ملل بود. طالبان برای این کرسی سهیل شاهین، سخنگوی دفتر سیاسی این گروه در قطر را پیشنهاد کرده بودند. سهیل شاهین برای این پست در دهه ۹۰ میلادی نیز نامزد بود که در آن زمان هم نتوانست این کرسی را احراز کند. تلاش طالبان زمانی اوج گرفت که نماینده دایمی افغانستان، غلاممحمد اسحاقزی، از سمتش کنارهگیری کرد. طالبان با فشار روی جامعه بینالمللی و تبلیغات گستردهای لابیگران این گروه خواهان بدست گرفتن این کرسی شدند. اما با رفتن اسحاقزی، معاون نمایندگی افغانستان، نصیراحمد فایق کرسی را احراز کرد و اجازه نداد که طالبان این کرسی را تصاحب کنند. فایق با انتشار سندی بیان کرد که حتا توطئه داخلی در این مورد وجود داشته تا این کرسی به طالبان داده شود ولی او اجازه چنین کاری را برای آنها نداده و توطئه داخلی را خنثا کرده است.
۳- پولهای منجمدشدهی بانک مرکزی
سومین هدف طالبان در سیاست خارجیشان آزادسازی پولهای منجمدشده بانک مرکزی بود. این پولها پس از رویکارآمدن طالبان با استفاده از زور، توسط ایالات متحده منجمد شده است. طالبان و دفتر سیاسیشان در قطر و کشورهای همسو با گروه تلاش کردهاند تا این پولها آزاد شوند که نتیجه نداشت.
ایالات متحده در قبال آزادسازی این پولها خواستار نرمش و تغییر در عملکرد این گروه است. ایالات متحده بهشدت نگران وضعیت حقوق بشری در افغانستان است و از طالبان چندین بار خواسته است تا حقوق زنان را به رسمیت بشناسند و درب مکاتب و دفاتر را برای زنان باز کنند. عدم نرمش از سوی طالبان در این موارد سبب شده است که این پولها تاهنوز منجمدشده باقی بمانند.
دفتر سیاسی طالبان در قطر با تامس ویست، نماینده ایالات متحده برای افغانستان چندین بار در مورد این پولها گفتوگو کردهاند که بینتیجه پایان یافته است. ایالات متحده هنوز نگران حضور سایر گروههای تروریستی در افغانستان است و با کشتهشدن ایمن الظواهری، مرد شمارهیک القاعده در قلب کابل این نگرانی شدت یافته است.
طالبان برخلاف تعهد شان در دوحه، روابط شان با القاعده را ادامه دادهاند که این موضوع سبب شده است تا روند شناسایی این گروه و آزادسازی پولهای بانک مرکزی طولانیتر شود. با در نظر داشت وضعیت فعلی و عدم نرمش طالبان در مقابل خواستههای بینالمللی بعید به نظر میرسد که طالبان بتوانند به این اهداف نایل شوند.
۴- تصاحب سفارتخانهها
تنها مورد موفق طالبان در یک سال اخیر تصاحب بخشی کوچک از سفارتخانههای افغانستان بوده است. طالبان در یک سال گذشته توانستهاند که سفارتهای افغانستان در ایران، پاکستان، روسیه، ازبیکستان و ترکمنستان را تصاحب کنند. البته این بدان معنا نیست که طالبان از سوی این کشورها به رسمیت شناخته شدهاند. خیلی از این کشورها از جمله حامیان منطقهای طالبان هستند و با این کار تلاش میکنند برای طالبان وجهه بینالمللی تراش کنند.
۵- تنشهای مرزی
برخلاف آنچه از طالبان انتظار میرفت که این گروه باید در منطقه برای تنشزدایی تلاش کنند ولی این گروه چندینبار با نیروهای مرزی کشورهای همسایه افغانستان درگیر شدهاند. این موضوع زنگ خطری برای کشورهای منطقه است. از سویی، حضور گروههای تروریستی در زیر چتر طالبان و قاچاق مواد مخدر از سوی این گروه، سببِ برانگیختهشدن نگرانی بیشتر کشورهای منطقه شده است.
طالبان نتوانستهاند که در یک سال گذشته اعتماد و مشروعیت بینالمللی کسب کنند و از سوی دیگر، مشروعیت این گروه را دو گروه رقیب دیگر بهشدت تهدید میکند. گروه اول، «جبهه مقاومت» به رهبری احمد مسعود است که سدی شده برای به رسمیت شناخته شدن این گروه. «جبهه مقاومت» در بخشهای از پنجشیر و بغلان فعال است و بعضی اوقات درگیریهای شدید میان دو طرف رخ میدهد. گروه دوم، جنبش خودجوش زنان افغانستان است که هم در داخل و هم در خارج طالبان را به چالش کشیدهاند. ظهور این دو گروه در محیط بینالمللی و سیاستهای اشتباه طالبان در کنار عدم پابندی به هنجارهای بینالمللی سبب شده است تا این گروه در محیط بینالملل در انزوای شدید قرار بگیرد. حتا این گروه نتوانسته بهتر از دفعه قبل عمل کند؛ در دهه ۹۰ میلادی این گروه از سوی چند کشور به رسمیت شناخته شده بود ولی اکنون هیچ کشور حاضر نیست که این گروه را به رسمیت بشناسد.