اشاره: دکتر عبدالله شفایی، عضو پیشین کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی افغانستان است. او متولد ۱۳۵۱ در ولایت ارزگان است و در رشته حقوق تا مقطع دکترا تحصیل کرده است. آقای شفایی تا اکنون چندین کتاب از جمله «احوال شخصیه شیعیان افغانستان»، «شرح قانون احوال شخصیه اهل تشیع در دو جلد (نویسندگان: شفایی و دیگران)»، «رهنمود ماکس پلان برای حقوق اموال و ملکیت در افغانستان» و «رهنمود ماکس پلانک برای حقوق فامیل شیعیان افغانستان» نوشته است. علاوه بر عضویت در کمیسیون نظارت بر تطبیق قانون اساسی، او مشاور حقوقی و پارلمانی معاون دوم رییسجمهور افغانستان بوده است. دکتر شفایی در حال حاضر در دانشگاه تورین ایتالیا بهحیث محقق کار میکند. روزنامه اطلاعات روز برای بررسی امکانهای حقوقی برای جلوگیری از نسلکشی هزارهها در افغانستان با ایشان گفتوگو کرده است.
اطلاعات روز: تصور بعضی از افراد از نسلکشی این است که ما وقتی میتوانیم یک کشتار را نسلکشی بدانیم که تمام یا اکثریت اعضای یک مجموعهی انسانی کشته و نابود شده باشند. آیا این برداشت درست از نسلکشی است؟
شفایی: این برداشت از نسلکشی درست نیست. متأسفانه این افراد از حقوق بینالملل بیاطلاع اند. چندین سند مهم بینالمللی در مورد نسلکشی وجود دارد که یکی از آنها کنوانسیون منع و مجازات نسلکشی است که در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسیده است و دیگری اساسنامهی دادگاه بینالمللی جزایی است که در سال ۱۹۹۸ در رُم به تصویب رسید. براساس این دو سند بینالمللی و رویهی قضایی بینالمللی که در محکمهی جزایی یوگسلاوی و رواندا بهوجود آمده است: جرم نسلکشی مثل هر جرم دیگر دارای عنصر مادی و عنصر معنوی و عنصر قانونی است. طبق اساسنامهی رُم و نیز کنوانسیون ژنوساید، آنچه مهم است قصد نابودکردن تمام يا قسمتی از يک گروه ملی، قومی، نژادی يا مذهبی است. اين قصد، نیت ارتکاب ژنوساید شمرده میشود. به اصطلاح حقوقی جرم نسلکشی از نوع جرم مقید به نتیجه، یعنی نابودی کامل یک قوم نیست، بلکه از نوع جرم مطلق است که شروع آن نیز جرم نسلکشی میباشد. از این روی تعهد کشورها به جلوگیری و مجازات عاملان آن نیز از نوع تعهد به فعل است نه تعهد به نتیجه. به این معنا که تعهد به پیشگیری از نسلکشی یک تعهد مستقل از مجازات مرتکبان نسلکشی میباشد.
در جرم نسلکشی آنچه مهم است، قصد نابودی بخش یا تمام یک گروه قومی، نژادی یا مذهبی است. این قصد لازم نیست که خود مجرمان اظهار بکنند. انجام دهها حمله به مراکز تجمع بهشمول مسجد، شفاخانه، ورزشگاه، مکتب، مرکز آموزشی و وسایل نقلیهی یک قوم و پیروان یک مذهب، قرینه بر این است که مجرمان قصد نابودی آنها را دارند. براساس اسناد بینالمللی، کشورها متعهدند که از نسلکشی پیشگیری نمایند، به محض آشکار شدن علایم و نشانههای آن، بیتفاوت نبوده و برای جلوگیری از آن اقدام نمایند. مفهوم پیشگیری آن است که قبل از گسترده شدن جنایت نسلکشی علیه قومی، تمام دولتهای عضو کنوانسیون نسلکشی و سازمان ملل متحد متعهدند به اینکه از وقوع فاجعه نسلکشی جلوگیری نمایند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ یک قطعنامه صادر نمود و کشورهای جهان تعهد نمودند که در صورت بروز نشانههای نسلکشی نسبت به آن بیتفاوت نبوده و برای جلوگیری از وقوع آن اقدام کنند.
براین اساس، اینکه در نسلکشی تمام یا بخش اعظم یک قوم باید کشته شود تا نسلکشی صدق کند، درست نیست. همچنین یک اشتباه دیگر هم برخی میکنند که میگویند: نسبت به هزارهها از فلان قوم بیشتر کشته شده است، پس این هم مصداق نسلکشی است. پاسخ این است که اگر از فلان قوم افراد بیشتری کشته شدهاند، بهخاطر تعلق به قومیت یا مذهب شان نبوده است. بهعنوان مثال اگر پشتون کشته شده، بهخاطر پشتون بودن یا بهخاطر پیروی از مذهب حنفی نبوده است. بنابراین، اینگونه کشتارها مصداق نسلکشی نیست، هرچند ممکن است مصداق جنایت علیه بشریت یا جنایت جنگی باشد.
اطلاعات روز: آیا نسلکشی صرفا بر کشتار افراد یک گروه انسانی یا اتنیکی دلالت میکند یا رفتارها و اعمال دیگری نیز میتواند در کنار کشتار در تعریف نسلکشی شامل شود؟ مثلا اگر نهادهای اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، و ارتباطی یک گروه انسانی مورد حملات هدفمند به قصد نابودی آن نهادها قرار بگیرند و مقصود از نابود کردن این نهادها تخریب ارکان حیاتی آن مجموعهی انسانی باشد، آیا چنین رفتاری را میتوان در چارچوب نسلکشی تعریف کرد؟
شفایی: مطابق ماده دوم کنوانسیون منع و مجازات ژنوساید و ماده ششم اساسنامهی رُم، منظور از ژنوساید هريک از اعمال زير است که به قصد نابودکردن تمام يا قسمتی از يک گروه ملی، قومی، نژادی يا مذهبی ارتکاب میيابد:
۱. قتل اعضای يک گروه؛
۲. ايراد صدمهی شديد جسمی يا روانی به اعضای يک گروه؛
۳. تحمیل عمدی شرايط زيستی به يک گروه بهگونهای که منجر به نابودی فیزيکی کلی يا جزئی آن گروه میشود؛
۴. تحمیل اقداماتی به منظور جلوگیری از تولید نسل در يک گروه؛
۵. انتقال اجباری کودکان يک گروه به گروه دیگر.
چنانچه ملاحظه میشود، براساس کنوانسیون تنها کشتن مصداق نسلکشی نیست بلکه هر یک از پنج مورد ذکر شده مصداق نسلکشی میباشد. همانطور که گفتیم در جرم نسلکشی مهم نابود کردن همه یا بخشی از یک مجموعهی انسانی است. حمله به نهادهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی یک قوم علاوه براینکه موجب کشتار افراد آن قوم و صدمهی جسمی و روانی به گروه میشود، شرایط زیستی و زندگی را برای اعضای آن گروه دشوار میسازد.
بنابراین، علاوه بر کشتار، اقدامات هدفمند دیگری که به قصد نابودی و حذف یک قوم صورت میگیرد نیز از مصادیق این جنایت بینالمللی است.
اطلاعات روز: در قوانین افغانستان ماده یا بندهایی وجود دارند که جنایاتی چون نسلکشی در آنها تعریف و برای مرتکبین آن مجازاتهای قانونی پیشبینی شده باشد؟
شفایی: تجربهی بینالمللی در زمینهی نسلکشی دریافته است که رويكرد پيشگيرانه امر ضروری برای مبارزه با نسلكشی است، هرچند كافی نيست. همانطور که گفتم در سال ۲۰۰۵ مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامهای را صادر کرد که براساس آن تمام کشورهای عضو سازمان مکلف اند نسبت به جلوگیری از نسلکشی متعهد باشند. لازمهی این تعهد آن است که هرکشوری ملزم است که در قوانین داخلی خود این جرم سنگین را جرمانگاری کرده و برای آن مجازات تعیین نماید. افغانستان نیز براساس این تعهد بینالمللی در کد جزای خود جرم نسلکشی را از جرم جنایت علیه بشریت و جرم جنگی تفکیک نمود و برای آن مجازات تعیین کرد. ماده ۳۳۳ کد جزایی مقرر نموده است: شخص زمانی مرتکب جرم نسلکشی میشود که یکی از اعمال ذیل را عمداً و به منظور نابود ساختن تمام یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام دهد:
۱. قتل اعضای گروه؛
۲. وارد کردن صدمهی شدید جسمی یا روانی به اعضای گروه؛
۳. قراردادن عمدی یک گروه در معرض وضعیت زندگی نامناسبی که منتهی به زوال قوای جسمی کلی یا جزئی آن شود؛
۴. اقداماتی که به منظور جلوگیری از توالد و تناسل یک گروه صورت گیرد؛
۵. انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر.
چنانچه ملاحظه میشود مادهی ۳۳۳ کد جزا همان مصادیقی که در مادهی دوم کنوانسیون و مادهی ششم اساسنامهی رُم ذکره شده را عینا یادآور شده است.
همچنین در مادهی ۳۳۴ کد جزا در مورد مجازات جرم نسلکشی گفته است: «(۱) مرتکب جرم نسلکشی مندرج مادهی ۳۳۳ این قانون به حبس دوام درجه دو محکوم میگردد. (۲) هرگاه جرم نسلکشی مندرج فقره (۱) این ماده منجر به قتل گردد، مرتکب به اعدام محکوم میگردد».
حبس درجه دو مطابق مادهی ۱۴۷ کد جزا حبس بین ۱۶ تا ۲۰ سال است. جرایم ضد بشری و جنایت جنگی در مواد بعدی کد جزا جرمانگاری شده است. از لحاظ مجازات، مجازات تعیین شده برای نسلکشی سبکتر از مجازات برای جرم ضد بشری و جنایت جنگی است. چرا که در جرم نسلکشی اعدام و حبس درجه دو تعیین شده است اما در دو جرم دیگر علاوه بر اعدام، حبس درجه دو، حبس درجه یک (بین ۲۰ تا ۳۰ سال) نیز تعیین گردیده است. بنابراین، از لحاظ مجازات جرم نسلکشی سنگینتر از جرایم دیگر نیست. منتها از لحاظ حساسیت و اهمیت جرم نسلکشی عکسالعمل ملی و بینالمللی وسیعتری را میطلبد.
اطلاعات روز: قوانین بینالمللی در مورد نسلکشی چه میگویند؟ آیا در قوانین بینالمللی الزامی وجود دارد که هرگاه در یکی از کشورها نسلکشی رخ دهد، تمام اعضای ملل متحد باید در برابر آن اقدام کنند؟
شفایی: کنوانسیون منع و مجازات ژنوساید، اساسنامهی رُم و نیز اسناد دیگر نه تنها سازمان ملل و کشورهای عضو آن را ملزم میکند که در برابر جرم نسلکشی عکسالعمل نشان دهند، بلکه با تمام توان زمینهها و بسترهای نسلکشی را نیز شناسایی و علاجی کنند تا چنین فاجعهای رخ ندهد. براساس قواعد بینالملل، این جرم خطیرترین جرم به حساب میآید، قواعد مربوط به آن نیز از جمله قواعد آمره و الزامی بینالمللی محسوب میشود. قوانین بینالمللی در این زمینه مسئولیت حمایت را پیشبینی کرده است. مسئولیت حمایت سه بخش دارد: مسئولیت پیشگیرانه از نسلکشی، مسئولیت برای واکنش در نسلکشی در حال وقوع و مسئولیت برای اقدام پس از نسلکشی.
نخست؛ دولتها وظیفه دارند كه از ملت خود در برابر نسلكشی حمايت و از وقوع آن پيشگيری نمایند. براین اساس از رژیم طالبان میخواهیم که اگر خود عامل جنایت نیستند، از مردم هزاره در برابر نسلکشی حمایت کرده و از گسترش آن جلوگیری نماید. اگر خود قادر به انجام این کار نیستند، باید از جامعه جهانی و محکمه بینالمللی یاری بخواهند.
دوم، جامعه بينالمللی نيز وظیفه دارند برای عمل به اين مسئوليت، به دولتها كمک كند و طبق منشور ملل متحد از طريق سازمان ملل با ابزارهای مناسب ديپلماسی، بشردوستانه و مسالمتآميز، برای حمايت از مردم در برابر نسلكشی كمک نماید. همانطور که پیشتر گفتیم، دولتها متعهدند در صورت كارساز نبودن روشهای مسالمتآميز و كوتاهی آشكار مقامات ملی از حمايت از ملت خود در مقابل جرم نسلکشی، از طريق شورای امنيت هرگونه اقدام جمعی را طبق منشور و با همكاری سازمانهای ذیربط منطقهای انجام دهند. این تعهد در سال ۲۰۰۵ در مجمع ملل متحد به تصویب رسید.
با این وصف سازمان ملل متحد و جامعه جهانی متأسفانه به این تعهد خود به خوبی عمل نکردهاند. این سازمان در مواردی كه خطر نسلكشی قريبالوقوع و يا در جريان بوده، بهخاطر عدم اقدام به موقع کوتاهی کرده است. نوعاً اقدامات سازمان ملل متحد بر مجازات عاملان جنایت نسلکشی و دلجویی از قربانیان و بازماندگان نسلکشی متمرکز یافته است. در قضیهی رواندا و یوگسلاوی سازمان ملل زمانی وارد قضیه شد که صدها هزار نفر براثر نسلکشی از بین رفته بودند، محکمه جزایی بینالمللی بهصورت وسیع عاملان جنایت نسلکشی را تحت تعقیب قرارداد و محکوم کرد.
در شرایط فعلی اقدام سیاسی، اقتصادی، حقوقی و حتا نظامی برای جلوگیری از نسلکشی مورد بررسی قرار گیرد. کشورها از ارسال ناظران حقوق بشری، هیأت حقیقتیاب، تهدید، انزوای سیاسی، قطع کمکهای بینالملل، محدودیت بیشتر بر مسافرت و قطع منابع مالی و سیاست شرمندهسازی طالبان بهعنوان گروهی که چنین در قبال این جنایت مسئولیت دارند، صورت دهند.
اطلاعات روز: معمولا بین آغاز سیاست نسلکشی و اینکه این کارزار چقدر به اهداف خود دست مییابد، تفاوت است. به این معنا که ممکن است سیاست نسلکشی در یک کشور شروع شود اما نتواند به اهداف خود دست یابد. به نظر شما این خطر که کارزار نسلکشی در برابر هزارهها در افغانستان واقعا به هدف خود یعنی حذف هزاره برسد، در چه حد است؟
شفایی: پاسخ این پرسش به چند عامل بستگی دارد: نخست: هزارهها که قربانی این جنایت اند، چگونه میتوانند با منطق نخست داعیهی حقخواهی خویش را در افغانستان بر قاعده وسیعتری بنیاد نهند و سایر اقوام محروم و مظلوم هموطن را با خود همراه سازند. همچنین تا چه اندازه بتوانند با استدلال دادخواهی خویش را به سازمان ملل متحد و جامعه بینالمللی برسانند و توجه و حمایت بینالمللی را کسب کنند تا گروه حاکم را تحت فشار بگذارند که دست از نسلکشی بردارند. این امر مستلزم انسجام و اتحاد همدلی هزاره و تلاش بیشتر و مداوم است.
دوم: جامعه جهانی و سازمان ملل متحد: اگر جامعه جهانی براساس مقررات بینالمللی به وظیفه خویش عمل کند، مطمئنا عاملان نسلکشی به اهداف خود نخواهند رسید. اما اگر در عمل برخورد سیاسی و گزینشی کنند، متأسفانه آینده افغانستان نه تنها برای هزارهها بلکه برای منطقه و جهان خطرناک و مبهم خواهد بود.
اطلاعات روز: به نظر شما چه انگیزههایی سبب میشوند که هزارههای افغانستان آماج حملات نسلکشانه قرار بگیرند؟
شفایی: جنایت نسلکشی از تنفر شدید نسبت به گروههای ملی، قومی و مذهبی نشأت میگیرد که تبعیض، فقدان حاکمیت قانون، نابردباری و تعصب و قبیلهگرایی آتش آن را شعلهورتر میسازد. تنفر افراطگرایان مذهبی و رهبران قبیلهگرا از هزارهها عوامل مختلف میتواند داشته باشد. یکی از این عوامل روحیهی مقاومت و تسلیمناپذیری هزارهها است که همواره در برابر تبعیض، انحصار و ستم ایستادهاند. ملیگرایان قومی، همواره هزارهها را مانع بزرگ برای اعمال سلطهی قومی و حکومت قبیلهای دانسته و با تکیه بر تفاوت مذهبی تلاش میکنند به تنفر نسبت به هزارهها رنگ و بوی مذهبی بدهند. افراطگرایان مذهبی در طول تاریخ آلت دست سردمداران قبیله قرار گرفته و با استفاده از اهرم تکفیر هزارهها همواره بر تنور تنفر از هزارهها دمیدهاند. رهبران تمامیتخواه قبیلهای، سیاست حذف فیزیکی و فرهنگی هزارهها که ۱۳۰ سال قبل آغاز شده را همچنان ادامه دهند. امروز ملیگرایی پشتونیسم با افراطیت مذهبی در افغانستان درهم آمیخته و هزارههراسی و تنفر از هزاره را به طبقات پایین جامعه و جوانان بیسواد پشتون تزریق میکنند و از آنان بهعنوان هیزم سوخت این نسلکشی استفاده میکنند.
عامل دومی که موجب تنفر شدید افراطیها نسبت به هزارهها گردید این است که هزارهها در بیست سال گذشته تلاش درخور تحسینی برای نهادینهسازی مردمسالاری، حقوق بشر، حقوق زنان و بنای افغانستان جدید نمودند. هزارهها با روی آوردن به تحصیل، تعلیم، شرکت در انتخابات و پرهیز از خشونت تلاش کردند در تحکیم نظام جمهوری سهم بگیرند. طالبان بهعنوان گروهی که بیست سال با نظام جمهوری و جامعه جهانی در جنگ بود، تلاش و کوشش هزارهها را برای نهادینهسازی ارزشهای جدید، حقوق بشر و حقوق زنان نشانهی همکاری با دشمن دانسته و بعد از سقوط دولت برای انتقامگیری و حذف هزاره از سپهر قدرت و صحنه اجتماع از هیچ اقدامی فروگذار نکردهاند. بخشی از نفرت طالبان و گروههای افراطی از هزارهها از سهم و تلاش هزارهها برای ساختن افغانستان مدرن و آباد است که از نظر آنان جرم بوده و مستحق حذف و نسلکشی اند.
اگر روزی در افغانستان حاکمان بر رفتارعادلانه با شهروندان، پاسخگو بودن، حمايت از حقوق بشر، ارتقاء و بهبود توسعه اقتصادی، اجتماعی و توزيع عادلانه منابع ملی روی آورند و حکومتی مردمسالار و مدرن شکل بگیرد، تنفر و زمینه نسلكشی هم از بین میرود.
اطلاعات روز: افغانستان چه درسهایی میتواند از تجربههای کشورهای دیگری بیاموزد که در آنها نسلکشی رخ داده است؟
شفایی: متأسفانه نسلکشیهای گسترده و وحشتناکی در جهان اتفاق افتاده است که هر کدام بستر اجتماعی و سیاسی خاص خود را داشته است. تجربهی کشورهای مختلف نشان داده است که نسلکشی جز بدنامی تاریخی و شرمساری برای عاملان آن و بدبختی و رنج برای قربانیان دستآوردی نداشته است.
گروه حاکم اگر صداقت دارد باید از سیاست انکار دست بردارد و در پی حل اساسی مشکل برآید. بدون شک تشکیل حکومت فراگیر و مبتنی بر خواست و رأی مردم و پرهیز از خشونت و تبعیض نسبت به شهروندان در از بین بردن زمینههای نسلکشی مفید و مؤثر است. حاکمان اگر خود در نسلکشی هزارهها دست ندارند، براساس مسئولیت بینالمللی خود در جلوگیری از نسلکشی، اقدامات عملی مؤثر و پیشگیرانه انجام دهند. در صورتی که خود قادر به جلوگیری نیستند، از جامعه جهانی و قدرتهای منطقهای بخواهند یاریشان کنند.
از سوی دیگر مردم افغانستان به این واقعیت پی ببرند که نسلکشی بدترین جنایت است که صلح و امنیت داخلی و بینالمللی را تهدید میکند و وجدان بشریت را متأثر میسازد. نسلکشی جنایتی است که اگر در افغانستان ادامه پیدا کند، هیچکسی روی خوش نخواهد دید، چرا که این جنایت وحشتناک مثل آتشی است که در خانهای افتاده، دامن همه را میگیرد و هیچکس از عوارض و پیامدهای آن مصون نخواهد بود. براین اساس همهی اقوام و مردم افغانستان با همدلی و اتحاد در برابر آن اقدام نمایند و هزارهها را در این عرصه تنها نگذارند. اقوام دیگر به هزارهها نه بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان سرمایهی انسانی و اجتماعی که ظرفیت خوبی برای بنای افغانستان مدرن و مردمسالار دارند بنگرند. اگر این دیدگاه در جامعه افغانستان عمومیت پیدا کند، بدون شک نفرتپراکنی در برابر هزارهها ناکام خواهد ماند و زمینهی نسلکشی نیز از بین خواهد رفت.
هزارهها بهعنوان قربانی جنایت نسلکشی هم از تلاش برای دادخواهی در سطح ملی و بینالمللی دست بر ندارند. بیش از پیش روی ظرفیتهای ملی و بینالمللی برای جلوگیری از نسلکشی آشنا گردند و بهصورت متحد و هماهنگ و با برنامهریزی اقدام نمایند. یکی از این ظرفیتهایی که روی آن باید زیاد تمرکز کرد، طرح دعوای نسلکشی هزارهها در محکمه بینالمللی جزایی است.