وضعیت اسفبار موسیقی در افغانستان هنر موسیقی باید مسلکی باشد، نه آماتوری

عزیز سیرت، آهنگ‌ساز و آوازخوان

یکی از پیامد‌های سه دهه جنگ‌‌ داخلی در افغانستان، به حاشیه رفتن هنر موسیقی بود. وقوع جنگ‌های داخلی باعث شد که هنر موسیقی به فراموشی سپرده شود و تمام هنرمندانی که در این بخش فعالیت داشتند، مجبور به فرار و ترک وطن شدند.

گرچه این هنرمندان در دنیای غرب و عالم مهاجرت، از فعالیت‌های هنری فاصله نگرفتند و کم و بیش به فعالیت‌های هنری‌شان ادامه دادند؛ اما این فعالیت‌ها آن‌قدر چشم‌گیر نبود که بشود پرونده‌‌ای روی آن را باز کرد. البته این امر، زاده‌ی برخی علت‌ها بود؛ از جمله این‌که اوضاع نابه‌سامان اقتصادی‌ گریبان‌گیر‌ هنرمندان، روی تمام فعالیت‌های آن‌ها تأثیر گذاشت و در نتیجه آن‌ها هرگز به چنان فرصتی دست نیافتند که دل‌شان می‌خواستند.

با این حال و پس از سقوط طالبان، یک‌بار دیگر فرصتی پیش آمد و در این دوره بود که فضای نسبتاً بازتری برای فعالیت هنری و ادبی به‌وجود آمد. در کنار این، ایجاد رسانه‌های خصوصی باعث شد چیزی را که مردم در این سه دهه‌ی آخر گم کرده بودند، دوباره پیدا کنند و این مایه‌ی یک‌سری علاقه‌مندی‌ها شد. رسانه‌ها (رسانه‌های تصویری و صوتی) تلاش کردند که برای سرگرمی و ایجاد علاقه برای مخاطبان‌شان، دست به یک سری تولیدات هنری بزنند و آن را نشر نمایند. در همین راستا، تعداد زیادی از جوانان که سال‌ها گم‌نام و دور از نظر بودند، از این فرصت و فضا استفاده کردند و انگار جمعیت کثیری با انگیزه‌های مختلف، به هنر موسیقی روی آوردند. البته می‌توان گفت که یکی از علت‌ها این بود که این جوانان از فرصت‌ها و امکانات کاری و شغلی چندانی بهره‌مند نشدند و این خود انگیزه‌ای شد که آن‌ها به هنر موسیقی رو آورند. در خلال چنین اوضاعی، عدم فعالیت‌های هنرمندان مسلکی، فضای مناسب را در اختیار مبتدی‌ها که اکثراً با مبانی هنر موسیقی آشنایی نداشتند، گذاشت و از سویی، این کار زمینه‌ی خوبی شد برای تجارت هنری بعضی از رسانه‌های خصوصی.

ایجاد برنامه‌ی «ستاره‌ی افغان» توسط یکی از رسانه‌های خصوصی، بازار گرم تجارت هنر و جلب و جذب بسیاری از جوانان علاقه‌مند به  هنر موسیقی شد. این برنامه چندین سال است که هنرمند تولید می‌کند و در ظاهر، معرف خوبی برای جوانان شده است. اما سوال این‌جاست که چقدر باید توقع داشت که این برنامه خالی‌گاه هنر موسیقی را در افغانستان پر کند و کاری کند که باعث رشد هنر موسیقی شود؟ پاسخ کاملاً روشن است. مشاهدات و مطالعات ما از این برنامه، هیچ نویدی برای رشد هنر موسیقی نمی‌دهند؛ زیرا حقیقتاً این برنامه یک برنامه‌ی کاملاً تجارتی است که هنر موسیقی را وسیله قرار داده تا از طریق جذب تبلیغات، اهداف تجارتی خویش را پیش ببرد.

بنابراین، اگر وضعیت به همین روال ادامه پیدا کند، شاهد یک آشفتگی در هنر موسیقی خواهیم بود. آشفتگی‌ای که رگه‌هایی از آن را اکنون نیز می‌توان به‌درستی مشاهده کرد. نکات منفی این برنامه‌ها یکی این است که ذهنیت‌ها را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود یک خودباوری کاذبانه در اذهان تعدادی شکل بگیرد و این خود باعث می‌شود که هنرجویان هنر موسیقی را به‌طور مسلکی فرانگیرند. جوانانی که یک‌شبه هنرمند می‌شوند، بعد از ختم این روند، در یک سردرگمی کامل به‌سر می‌برند و ناگزیر برای ثبت یک آهنگ، مبلغ زیادی را پرداخت می‌کنند.

به هرحال، از رسانه‌هایی که در بخش توسعه‌ی هنر موسیقی فعالیت می‌کنند، توقع می‌رود گام‌های مثبت، حساب شده و ارزنده را در این راستا بردارند. قدم‌هایی که به رشد و بالندگی هنر اصیل موسیقی منجر شوند، نه صرفاً تبلیغات و یا استفاده‌ی ابزاری از موسیقی. کشور ما سابقه‌ی خوبی در عرصه‌ی موسیقی دارد و فکر می‌کنم، جامعه‌ی ما باید این ظرفیت را داشته باشد که با احیای یک دوره‌ی طلایی هنر موسیقی، قدم‌های بزرگ و مهمی را در راستای پویایی هنر موسیقی بردارد.

در همین راستا، توقع می‌رود که دولت با ایجاد مراکز بزرگ‌تر آموزش هنر موسیقی، افراد و استعدادهای جوان را در آن مراکز آموزشی جلب و جذب کند. هنرمندان آماتور، نمی‌توانند تحولی بنیادی را در هنر موسیقی ایجاد کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *