در باب همسویی امارت طالبان و دولت ایران

اخیرا در گزارش‌ها خواندیم که حکومت جمهوری اسلامی ایران سفارت افغانستان در تهران را در اختیار نمایندگان حکومت طالبان نهاده است. این حرکت دولت ایران برای بعضی مایه‌ی شگفتی شده است. اما حقیقت آن است که این اتفاق افتادنی بود. در این یادداشت منطق این رخداد توضیح می‌شود.

این جمله را بخوانید:

«اگر در یک کشور حکومتی سر کار باشد که دست به اعمال تروریستی بزند یا عملا از گروه‌های تروریستی دیگر حمایت کند، کشورهای متمدن جهان با آن حکومت روابط خود را قطع خواهند کرد.»

این جمله غلط است، چون دیده‌ایم که کشورهای متمدن جهان نه در گذشته روابط خود را با حکومت‌های تروریستی قطع کرده‌اند و نه حالا قطع می‌کنند و نه در آینده.

حکومت‌های جهان، حتا همان‌هایی که دموکراتیک خوانده می‌شوند و حقوق بشر ورد زبان‌شان است، براساس ارزش‌ها عمل نمی‌کنند؛ براساس منافع عمل می‌کنند. معنای این سخن این است که اگر ببینند منافع‌شان با حمایت از یک حکومت تروریستی تأمین می‌شود، در حمایت از آن حکومت یک لحظه هم درنگ نخواهند کرد. سؤالی که امروز حکومت‌های جهان در برابر رژیم‌های دیکتاتور یا حامی تروریسم می‌گذارند این است:

«برای ما چه دارید؟ ما اگر از شما حمایت کنیم به ما چه می‌رسد؟»

افغانستان امروز و حکومت فعلی‌اش در چنان موقعیتی هست؛ به این معنا که آزمونی که طالبان در برابر آن قرار دارند این نیست که تا کجا خود را با ارزش‌های این عصر هم‌آهنگ می‌توانند. آزمونی که طالبان پس می‌دهند این است که تا کجا در تأمین منافع حکومت‌های «مربوطه» کامیاب می‌شوند. این «مربوطه» مهم است؛ چرا که مسیر منافع همه‌ی حکومت‌ها از افغانستان نمی‌گذرد. برای حکومت افریقای جنوبی شاید چندان مهم نباشد که در افغانستان چه کسی حاکم است. اما برای امریکا، پاکستان، چین، روسیه، عربستان، ایران و شماری از کشورهای اروپایی مهم است.

طالبان در این دور حکومت خود توفیق بیشتری در تأمین ارتباط با کشورهای پیشرفته‌ی جهان داشته‌اند. تا اکنون هیچ دولت مهم دنیا اقدام معنادار و مؤثری علیه طالبان نکرده است. نه تنها این، اکثر این دولت‌ها کانال‌های ارتباطی پشت پرده‌ی خود با طالبان را پیوسته باز نگه داشته‌اند. در این میانه، دولت جمهوری اسلامی ایران نیز به‌عنوان یکی از حامیان مهم طالبان در منطقه ظاهر شده است.

تقابل امریکا و ایران در افغانستان

اکنون مسلم شده است که امریکا به هیچ روی قصد ندارد وارد نزاع حکومت‌برانداز دیگری با طالبان شود؛ حتا از نیروهای محلی‌ای که فکر مقاومت در سر دارند به‌صورت لفظی هم حمایت نمی‌کند. مدل رابطه‌ی امریکا با طالبان فعلا «همکاری مشروط» است. در این مدل، در مورد ضرورت بقای حکومت طالبان اطمینان داده می‌شود، اما توسعه‌ی روابط مشروط به تأمین بعضی شرایط دیگر می‌ماند. دولت ایران این را می‌داند و از سوء ظن شدید طالبان و نیروهای وفادار این گروه نسبت به نیات امریکا نیز مطلع است. به همین خاطر، می‌کوشد که روی این سوء ظن سرمایه‌گذاری کند و افغانستان تحت حاکمیت طالبان را به پایگاه مهمی برای «دشمنی با امریکا» تبدیل کند. اگر امریکا/اسرائیل وارد اقدامی قاطع برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران شوند، طبعا دوست دارند افغانستان در آن وضعیت دشمن ایران باشد نه دوستش. ایران به هر طریقی که بتواند افغانستان را در برابر امریکا در کنار خود نگه‌دارد، به نفعش هست.

ایران، افغانستان خیالی و افغانستان واقعی

یک وضعیت ایده‌آل برای دولت ایران این است: در افغانستان حکومتی برقرار باشد که هم ضد امریکایی باشد و هم از لحاظ فرهنگی و دینی تنش کم‌تری با دولت ایران داشته باشد. اما روشن است که چنان حکومتی در افغانستان برقرار نیست و به‌زودی سر کار نیز نخواهد آمد. آن یک افغانستان خیالی است. افغانستان واقعی در حال حاضر همین کشوری است که در آن یک گروه سنی‌مذهب رادیکال و پشتوزبان به حکومت رسیده و نگاهش نسبت به ایران و دولت آن کشور چندان دوستانه نیست. دولت ایران طبعا نمی‌تواند با یک افغانستان خیالی وارد تعامل شود. منطق سیاسی حکم می‌کند که با همین گزینه‌ی واقعی موجود راه برود. برای دولت ایران هیچ اهمیتی ندارد که چه کسانی زمستان‌ها در دره‌ی پنجشیر مجالس شاهنامه‌خوانی برگزار می‌کنند و چراغ زبان پارسی را در کوه‌پایه‌های افغانستان روشن نگه می‌دارند. آنچه برای دولت ایران اهمیت و فوریت دارد این است که ببیند در افغانستان کنونی چه گروهی عملا می‌تواند درفش خصومت با امریکا و غرب را برافرازد و روایت «امریکا جهانخوار و اسلام‌ستیز است» را به شکل مؤثرتر در افغانستان پخش کند.

جان ماجرا در این‌جاست که وقتی طالبان در مذاکرات خود با دولت ایران از آن دولت بخواهد که سفارت افغانستان را در اختیار طالبان قرار دهد، دولت ایران دلایل زیادی دارد که به این خواسته تن دهد. یکی از این دلایل (در کنار مسائل مرتبط به نفوذ امریکا در افغانستان) می‌تواند نرمش حکومت طالبان در برابر ادعای ایران در مورد حق‌آبه‌ی هیرمند باشد. طالبان، برخلاف موضع‌گیری پرهیاهوی حکومت جمهوری، تمایل خود به دادن حق‌آبه‌ی ایران را ابراز کرده‌اند. طبعا برای دولت ایران -که در داخل ایران با فشارهای فزاینده‌ی اجتماعی روبه‌روست- بسیار مهم است که بتواند با حصول حق‌آبه‌ی هیرمند به بخشی از اعتراضات ایرانیان نیز پاسخی مساعد بدهد. مسأله این است که دولت ایران نمی‌تواند بدون دادن هیچ امتیاز سیاسی به طالبان از طالبان بخواهد که حق‌آبه‌ی ایران را تأمین کنند. نمی‌توان حکومتی را نامشروع و بی‌صلاحیت دانست و در همان حال از آن انتظار داشت که در یکی از سیاست‌های مهم خود در حوزه‌ی آب به‌عنوان یک حکومت باصلاحیت عمل کند.

به رسمیت‌شناختن غیررسمی طالبان و مسأله‌ی مهاجران

بعضی از شهروندان افغانستان در برابر سپردن اختیار سفارت افغانستان در تهران به طالبان اعتراض کرده‌اند و گفته‌اند که مسلط شدن طالبان بر این سفارت بر وضعیت مهاجران افغانستان در ایران تأثیر منفی خواهد گذاشت. در این‌جا نیز تصور این است که گویی دولت جمهوری اسلامی ایران ارزش‌های انسانی را بالاتر از منافع سیاسی خود می‌داند. چنین تصوری، چنان که در ابتدا گفته شد، از بُن برخطاست. اولا، دولت ایران در همان جاهایی که می‌تواند فارغ از تشویش‌های سیاسی با مهاجران افغانستانی برخورد انسانی بکند نیز برخورد انسانی نمی‌کند. وقتی بحث مهاجران در میان می‌آید، تاریخ جمهوری اسلامی ایران سرشار از مهربانی در سخن و درشتی در عمل است. ثانیا، کم‌تر دولتی در جهان یافته می‌شود که میان منافع سیاسی خود و وضعیت انسانی مهاجران دومی را انتخاب کند (مگر آن‌که دومی بر حسب تصادف تأمین‌کننده‌ی منافع سیاسی آن کشور در آن مقطع نیز باشد).

با این حساب، بسته به این‌که در ماه‌های پیش رو طالبان و دولت ایران چه‌قدر به همدیگر نیازمند شوند یا نیازمند باقی بمانند، شاهد نزدیکی بیشتر این دو حکومت تنهامانده در سطح بین‌الملل خواهیم بود.