از کابل تا کویته؛ روایت یک بام و دو هوای طالبان برای زنانِ دو سوی دیورند

ایالت بلوچستان پاکستان

بلوچستان ایالتی است که حدود ۴۰ درصد از خاک پاکستان را در بر گرفته است. در سال ۲۰۱۷ جمعیت کل این ایالت نزدیک به ۱۳ میلیون نفر برآورد شد. بلوچ، پشتون و هزاره از اقوام بومی ساکن در ایالت بلوچستان هستند. مساحت این ایالت ۳۴۷۱۹۰ کیلومتر مربع است. این ایالت در کنار مرز دیورند واقع شده است و بخش‎‌های زیادی از خاک افغانستان با این ایالت هم‌مرز است. مرزهای ایران، پاکستان و افغانستان، بلوچستان را به سه بخش تقسیم می‌کند. از جنوب به بندرعباس ایران، کراچی و دریای مکران هم‌مرز است، از شرق به رود سند و در شمال به ولایت‌های هلمند، نیمروز، قندهار و زابل افغانستان هم‌مرز است. بزرگ‌ترین شهر بلوچستان و مرکز این ایالت، کویته است.

کویته

کویته با سه هزار و ۵۰۱ کیلومتر مربع مساحت و بیش از دو میلیون و ۲۷۵ هزار نفر جمعیت در مرزهای شمالی پاکستان قرار گرفته است. شهری که بیشترین باشندگان آن را پشتون‌ها تشکیل می‌دهند. این شهر با قندهار افغانستان هم‌مرز است. دروازه‌ی عبوری چمن که در افغانستان به‌نام «مرز اسپین‌بولدک» مشهور است و به‌عنوان یکی از دو دروازه‌ی مهم میان افغانستان و پاکستان مورد استفاده است، در شهر کویته موقعیت دارد. این دروازه به‌عنوان مسیر رفت‌وآمد باشندگان دو سوی دیورند استفاده می‌شود. باشندگان ولسوالی مرزی اسپین‌بولدک قندهار و نیز کویته پاکستان، برای عبور و مرور از مرز به پاسپورت نیاز ندارند و با شناس‌نامه‌های مربوط به این مناطق نیز می‌توانند از مرز چمن به‌گونه‌ی آسان عبور کنند.

طالبان در سپین‌بولدک با نظامیان پاکستانی درگیر شدند
گذرگاه اسپین‌‎بولدک-چمن

کویته و طالبان افغانستان

در میان سال‌های ۱۹۹۵-۱۹۹۴ میلادی که جنگ‌های داخلی در افغانستان شعله‌ور بود و کابل در میان آتش و باروت می‌سوخت، زمزمه‌ی تشکیل گروه طالبان بر افغانستان پیچید. گروهی که گفته می‌شد متشکل از طلبه‌های دینی مدارس مرزی پاکستان است و با پشتیبانی عربستان و پاکستان ایجاد شده است. شورای کویته‌ طالبان که متشکل از رهبران طالبان افغانستان بود و پس از سرنگونی رژیم آنان در سال ۲۰۰۲ ایجاد شده بود، به‌عنوان مرکز فرماندهی و انسجام نیروهای طالبان در کویته پاکستان فعالیت داشت. شورایی که درباره‌ی اعضای آن و چگونگی سیاست‌گذاری و منابع تمویل آن تا هنوز کم‌تر گفته شده است. تنها اطلاعاتی که از شورای کویته در دست است این است که این شورا در اوایل تأسیس ده عضو به رهبری ملا محمدعمر، نخستین رهبر طالبان داشت و پس از سال ۲۰۰۳، اعضای آن به ۳۳ تن افزایش یافت.

از نخستین رهبر طالبان (ملا محمدعمر) گرفته تا رهبر کنونی آنان (هبت‌الله آخوندزاده) از باشندگان مناطق مرز جنوبی افغانستان اند و بیشتر فعالیت‌های آنان در مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان متمرکز بوده است (گاهی در افغانستان و گاهی در پاکستان). بربنیاد گزارش یورونیوز، رهبر کنونی طالبان در بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۶ در روستای «کوچلاک» از حومه‌های شهر کویته، به‌عنوان واعظ و مدرس در یکی از مدرسه‌های این روستا فعالیت می‌کرد.

هزاران مدرسه‌ی دینی در مرزهای بلوچستان و افغانستان فعالیت دارند که بیشتر این مدرسه‌ها ثبت شده در وزارت آموزش و پرورش پاکستان نیستند. ده‌ها هزار جوان شهر کویته در همین مدرسه‌های مرزی آموزش می‎‌بینند.

مردمان شهر کویته اغلب به‌شدت مذهبی هستند. آگاهان مسائل بلوچستان باور دارند که حضور هزاران مدرسه‌ی دینی در این شهر سبب شده که افراطیت مذهبی به یک چالش کلان برای کویته و بلوچستان مبدل شود. افراطیت دینی در رفتار اجتماعی مردمان این شهر نیز به وضوح قابل مشاهده است. دو روش ساده برای دانستن میزان افراطیت نهفته در جامعه‌ی کویته وجود دارد. نخست این‌که سری بزنید به دانشگاه‌ها، مکاتب‌، اداره‌های دولتی، اداره‌های خصوصی شهر و بازار، و میزان حضور زنان در این مکان‌ها را جست‌وجو کنید. دوم این‌که از باشندگان این شهر درباره‌ی حاکمیت کنونی افغانستان بپرسید و دلبستگی آنان را تماشا کنید. 

از حکیم‌الله ۴۹ ساله که در یکی از بازارهای شهر کویته میوه‌خشک می‌فروشد و خودش را باشنده‌ی اصلی ولسوالی اندر ولایت غزنی معرفی می‌کند، درباره‌ی حکومت طالبان پرسیدم. او گفت: «الحمدالله اکنون افغانستان آزاد است. حکومت اسلامی برپا است. ما برای بدست آوردن این حکومت خون‌های زیادی دادیم. گورستان‌های ما پر از جوانان شهید ما است. خدا توفیق دهد که در تمام جهان حکومت اسلامی برپا شود.»

بسیاری از باشندگان کویته با مردمان قندهار، غزنی، هلمند و ارزگان قرابت و خویشاوندی دارند. در جریان سفرم به کویته، با چندین مرد که زادگاه اصلی خود را ولایت‌های قندهار، غزنی، ارزگان و هلمند معرفی می‌کردند برخوردم.

روابط خانوادگی مردمان دو سوی مرز دیورند و بافت‌‌های اجتماعی موجود در این مناطق از انگیزه‌های مهم مردمان این مناطق برای «لر و بر یو افغان» خواهی آنان است. زبان و لهجه‌ی مردمان دو سوی مرز دیورند تفاوتی با هم ندارند و یکی از دلایلی که به سختی می‌توان مردمان دو سوی دیورند را از هم تفکیک کرد، همین لهجه و گفتار مشابه آنان است. طرز پوشاک و رفتارهای اجتماعی آنان نیز مشابه به هم است و تفاوتی ندارد. همین مشابهت‌های مردمان دو سوی دیورند و نیز دسترسی کم مردمان این مناطق به آموزش و پرورش سبب شده که طالبان به راحتی بتوانند از باشندگان قبایل دو سوی مرز سربازگیری‌ کنند و از آنان به‌عنوان ماشین جنگی استفاده نمایند.

در طول بیست سال گذشته انگشت انتقاد مقام‌های امنیتی و استخباراتی دولت‌های افغانستان به‌سوی پاکستان دراز بود و این کشور را به پشتیبانی از طالبان و دادن پناهگاه برای آنان متهم می‌کردند. گاهی هم رسانه‌های معتبر جهانی، از حضور رهبران طالبان در مناطقی از خاک پاکستان و به‌ویژه شهر کویته خبر می‌دادند. باری هم منابع محلی در هلمند به یکی از رسانه‌های خبری افغانستان گفته بودند که رهبری جنگ طالبان در ولایت هلمند را طالبان پاکستانی دارند که از کویته وارد خاک افغانستان و ولایت هلمند شده‌اند؛ اما دولت پاکستان اتهام پناه دادن به طالبان را بارها رد کرده است.

طالبان مدرسه‌ای و زنان افغانستان

نام گروه طالبان با افراطیت دینی گره خورده است. از رهبران این گروه گرفته تا سربازان آن، همه آموزش‌دیده در مدرسه‌های مرزی افغانستان-پاکستان هستند. طالبان با اندیشه‌های رادیکال در همه سطوح به یک موضوع توافق نظر دارند و آن این‌که «ما نمایندگان خدا در روی زمین هستیم و مکلفیم تا مردم را با خود به بهشت ببریم». شاید ساده‌ترین تعریف برای افراطیت حاکم در افکار طالبان همین جمله‌ی بالا باشد. در حال حاضر بیشترین سربازان طالب را باشندگان ولایت‌های جنوبی و مرزی افغانستان تشکیل می‌دهند. سربازانی که در مدرسه‌های دینی مرزی آموزش دیده‌اند و در دودهه‌ی گذشته زیر نام «جهاد» ده‌ها هزار شهروند کشور را به کام مرگ فرستاده‌اند.

گروه طالبان ۸۵ میلیارد دالر تجهیزات نظامی در اختیار دارد و کشور را با سربازانی اداره می‌کند که به جز آموزه‌های دینی با تفسیر طالبانی، چیزی نخوانده‌اند. در مدت حاکمیت طالبان بر افغانستان، آنان انواع محدودیت‌ها را بر مردم کشور وضع کرده‌اند. گذشته از این، حاکمیت طالبان زندگی را به کام نیمی از نفوس کشور (زنان) تلخ کرده است. زنانی که از نخستین قربانیان حاکمیت طالبان بر افغانستان اند، با محدودیت‌های روزافزون روبه‌رو هستند.

در این‌جا فهرستی از محدودیت‌های وضع‌شده از سوی طالبان بر زنان افغانستان را می‌آوریم:

فهرست برخی از محدودیت‌هایی که طالبان بر زندگی زنان افغانستان وضع کرده‌اند.

فهرست بالا مجموعه‌ای از درشت‌ترین فرمان‌های محدودکننده‌ی طالبان اند که در طول حاکمیت شان بر افغانستان علیه زنان صادر کرده‌اند.

اقدامات طالبان علیه زنان شامل چهار حوزه‌ی اصلی است: محرومیت از سیاست، محدودیت حضور یا فعالیت در فضای عمومی، ممنوعیت ادامه‌ی تحصیل و محدودیت در حق کار. این‌ها محدودیت‌های اصلی است که بنیادگرایان طالبان بر زنان اعمال کرده‌اند؛ باوجود این‌که وعده داده بودند نرم‌تر از دوره‌ی پیشین حکومت می‌کنند.

در این گزارش کوشیده‌ایم تا سه بعد زندگی اجتماعی زنان در ایالت بلوچستان پاکستان که شامل آموزش، تحصیل و کار می‌شود را با زنان افغانستان به مقایسه بگیریم.

مکتب‌های دخترانه

بلوچستان

در مجموع ۱۲ هزار و ۲۱۸ مکتب ابتدایی در ایالت بلوچستان پاکستان وجود دارند. از این میان، هشت هزار و ۳۹۴ مکتب برای پسران اختصاص داده شده‌اند و سه هزار و ۱۴۰ مکتب برای دختران. همچنان هزار و ۵۱۹ مکتب متوسطه در این ایالت وجود دارند که ۸۷۲ مکتب پسرانه، ۶۴۵ مکتب دخترانه و ۲ مکتب متوسطه‌ی مختلط را شامل می‌شوند. بربنیاد آمار حکومت فدرال بلوچستان، در حال حاضر در این ایالت ۷۲۰ لیسه وجود دارند که ۴۰۳ لیسه‌ی پسرانه و ۳۱۷ لیسه‌ی دخترانه را شامل می‌شوند.

۳۰ کالج پیش‌دانشگاهی برای پسران و ۱۷ کالج برای دختران فعالیت می‌کنند. در حال حاضر بیش از یک میلیون کودک در ایالت بلوچستان پاکستان آموزش می‌بینند. از میان ۲.۷ میلیون کودک بلوچستان، ۱.۹ میلیون آن به مکتب نمی‌روند. آمارهای رسمی نشان می‌دهند که در ایالت بلوچستان، ۷۲ درصد پسران و ۸۳ درصد دختران به آموزش‌های ابتدایی دسترسی ندارند.

تصویری دختران دانش‌آموز در یکی از مکاتب شهر کویته. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز

افغانستان

هنگامی که طالبان قدرت را در افغانستان در دست گرفتند، ۱۴ هزار و ۹۸ مکتب در افغانستان فعال بودند که چهار هزار و ۹۳۲ لیسه،  سه هزار و ۷۸۱ مکتب متوسطه و پنج هزار و ۳۸۵ مکتب ابتدائیه را شامل می‌شوند. ۲۸ درصد از مجموع لیسه‌ها، ۱۵.۵ درصد از مجموع مکاتب‌ متوسطه و ۱۳.۵ درصد از مجموع مکاتب ابتدائیه‌ی افغانستان را مکاتب دخترانه تشکیل می‌دهند. در حال حاضر ۵۷ درصد مکاتب افغانستان بسته‌اند و تنها ۴۳ درصد آن به‌روی دانش‌آموزان پسر باز اند.

جریان درس دانش‌آموزان دختر در یکی از مکاتب دخترانه در افغانستان

همین که طالبان در افغانستان به قدرت رسیدند، در نخستین اقدام شان دروازه‌ی مکاتب را به‌روی دانش‌آموزان بالاتر از صنف ششم بستند. پس از آن سلسله محدودیت‌های این گروه بر زنان آغاز شد و با بستن دروازه‌ی دانشگاه‌ها و ممنوعیت کار زنان در اداره‌های دولتی و خصوصی، این قشر بزرگ جامعه را به‌شدت منزوی ساختند. در حال حاضر ده‌ها هزار دانش‌آموز دختر در افغانستان چشم به راه فرصتی اند تا بتوانند دوباره به مکتب بروند و برای آینده‌ی خود و کشور در کنار مردان جامعه تلاش کنند؛ اما هنوز روشن نیست که چه زمانی دروازه‌ی مکاتب به‌روی دختران دانش‌آموز باز می‌شوند. سخن‌گویان حکومت طالبان «مشکلات تخنیکی و مشکلات در نصاب آموزشی» گذشته را از دلایل مسدود ماندن مکاتب عنوان کرده‌اند.

دانشجویان دختر

بلوچستان

تنها در ایالت بلوچستان پاکستان هفت دانشگاه دولتی و یک دانشگاه خصوصی فعالیت دارد. از میان ۱.۷ میلیون جوان این ایالت تنها ۳۰ هزار جوان به دانشگاه دسترسی دارند. از مجموع دانشجویان در ایالت بلوچستان، ۱۵ درصد آن را دختران تشکیل می‌دهند.

مظلفه براهی، کارشناس آموزش و پرورش ایالت بلوچستان در این‌باره به روزنامه اطلاعات روز می‌گوید که به‌دلیل فضای اجتماعی حاکم در این ایالت، مردم حاضر نیستند بالای تحصیلات عالی سرمایه‌گذاری کنند. او می‌افزاید: «مردم حاضر نیستند پول خود را در راه تحصیلات مصرف کنند. بازرگانان و سرمایه‌داران دانشگاه نمی‌سازند. در ایالتی که میلیون‌ها باشنده دارد و صدها هزار جوان باید تحصیل کنند، ما تنها یک دانشگاه خصوصی داریم.»

خانم براهی یکی دیگر از دلایل کمبود دانشگاه و نبود دانشجو در این ایالت را موجودیت مدرسه‌های متعدد دینی در مناطق قبایلی عنوان می‌کند. او می‌گوید: «مردم مناطق قبایلی تنها مدرسه‌های دینی را می‌شناسند. بیشتر خانواده‌ها در آن مناطق باور دارند اگر فرزند شان علوم دینی را در مدرسه فرا گرفت، دیگر نیازی به دانشگاه و تحصیل ندارد. این باور ویران‌کننده و یکی از دلایل عقب‌ماندگی مناطق روستایی و در مجموع ایالت بلوچستان است.»

در حالی‌که در ایالت بلوچستان پاکستان حدود ۱۵ درصد دانشجویان را دختران تشکیل می‌دهند، ممانعتی از سوی دولت یا گروه‌های مسلح فعال در بلوچستان چون طالبان برای تحصیل دختران وجود ندارد. این در حالی است که دروازه‌ی دانشگاه‌های افغانستان به‌روی دختران بسته‌اند.

تصویری از محفل فراغت دانشجویان دختر در دانشگاه بلوچستان. عکس: شبکه‌های اجتماعی

پیش از حاکم شدن طالبان بر افغانستان ۳۹ دانشگاه و مؤسسه تحصیلات عالی دولتی و ۱۴۰ دانشگاه و نهاد تحصیلات عالی خصوصی در کشور فعال بودند. صنف‌های بیشتر دانشگاه‌های کشور مختلط بود و پسران و دختران در زیر یک سقف به تحصیل ادامه می‌دادند.

فهرست دانشگاه‌های دولتی افغانستان؛ فهرست نوشته‌شده توسط وزارت تحصیلات عالی افغانستان.

پس از آن‌که طالبان در افغانستان حاکم شدند، در نخستین اقدام در رابطه به تحصیل زنان، تلاش کردند تا صنف‌های دانشجویان دختر و دانشجویان پسر را جداسازی کنند. ظاهرا در این پروسه با مشکل برخوردند و در دومین اقدام، تقویم تحصیلی دانشجویان را تغییر داده و دانشجویان دختر و پسر را در روزهای متفاوت اجازه دادند که به دانشگاه بروند. همزمان با ختم سال تحصیلی ۱۴۰۱، طالبان دروازه‌ی دانشگاه‌ها را به‌روی دختران دانشجو بستند و اعلام کردند که تا اطلاع بعدی آنان، دختران نمی‌توانند به دانشگاه بروند. حالا که ماه‌ها از این اقدام طالبان می‌گذرد، هنوز هم آنان برای دانشجویان دختر اجازه نداده‌اند که به دانشگاه بروند. پس از این اقدام طالبان، دختران دانشجو راه‌های بدیل تحصیل را جست‌وجو کرده و با استفاده از دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های آنلاین دانش کسب می‌کنند.

کار زنان

بلوچستان

به دفتر زنی رفتیم که یازده سال است در کویته خبرنگاری می‌کند، با نگاه‌های افراطی مردان جامعه به زنان مبارزه کرده است و اکنون در شهر کویته همه او را می‌شناسند. نامش رانی واحدی است و در یکی از شبکه‌های خبری جهانی مشغول کار است. او که اهل افغانستان و از قوم تاجیک است و در دور نخست حکومت طالبان به پاکستان مهاجر شده است، می‌گوید که ذهنیت مذهبی-سنتی مردمان شهر کویته، فضا را برای کار او محدود می‌کرد اما او با این ذهنیت مبارزه کرده و برای آینده‌ی خود و خانواده‌اش کار و تلاش می‌کند. او حمایت دولت پاکستان از کار و تحصیل زنان را دلیلی می‌داند که زنان و دختران می‌توانند در کویته کار و تحصیل کنند.

او افزود: «اگر این‌جا نیروهای دولتی از کار و تحصیل زنان حمایت نمی‌کردند، شاید امروز وضعیت زنان در این شهر بدتر از افغانستان بود؛ اما به‌دلیل این‌که دولت حامی کار و تحصیل زنان است، زنان و دختران می‌توانند کار کنند. من خودم زمانی که برای کار بیرون می‌رفتم، نگاه همه به من بود. من به‌دلیل این‌که پوششی متفاوت‌تر از زنان کویته داشتم، در انظار مردم شهر کم کم آشنا شدم. حالا همه مرا می‌شناسند و باور دارم که روزهای دشوار مبارزه‌ی من برای کار گذشته است.»

رانی از محدود دخترانی در کویته پاکستان است که بدون پوشیدن چادر یا برقع که از پوشیدنی‌های اصلی مردمان این شهر است، از خانه بیرون می‌شود. رانی می‌گوید که سه ماه پیش از حاکم شدن دوباره‌ی طالبان می‌خواست به افغانستان بازگردد؛ اما با روی کارآمدن دوباره‌ی طالبان بر افغانستان، او تصمیم خود را تغییر داده و می‌خواهد در پاکستان بماند.

او افزود: «من می‌خواستم به افغانستان بروم. به‌تازگی افغانستان طعم آزادی را می‌چشید که طالبان دوباره حاکم شدند. من گرچند در پاکستان بزرگ شده‌ام؛ اما درد هر دختر افغانستان که امروز به‌خاطر طالبان از درس و تحصیل بازمانده‌اند را با تمام وجود درک می‌کنم. این‌جا (کویته) نیز نفوذ طالبان زیاد است؛ اما به‌دلیل برخورد قاطع دولت با آنان، نمی‌توانند کار بزرگی انجام دهند.»

رانی واحدی، زنی که یازده سال است در شهر کویته خبرنگاری می‌کند. عکس: شبکه‌های اجتماعی

بربنیاد آماری که روزنامه اطلاعات روز در اختیار دارد، حضور زنان در اداره‌های دولتی شهر کویته ایالت بلوچستان ۱۵ درصد است. در افغانستان آمار زنانی که در اداره‌های دولتی کار می‌کردند، پیش از حاکمیت طالبان به حدود ۲۳ درصد می‌رسید و دولت افغانستان از تلاش‌ها برای افزایش حضور زنان در اداره‌های دولتی سخن می‌گفتند. در حال حاضر هیچ زنی در اداره‌های حکومتی طالبان کار نمی‌کند و طالبان در فرمانی کار زنان در اداره‌های خصوصی و مؤسسات جهانی را نیز منع کرده‌اند. تنها در اداره‌های انگشت‌شماری که حضور زنان نیاز جدی است و بدون آنان امور به پیش نمی‌رود، طالبان اجازه داده‌اند که زنان به‌کار خود بروند.

مقایسه

ایالت بلوچستان پاکستان نقش بارزی در تحولات سه‌دهه‌ی پسین افغانستان داشته است و به‌عنوان خواستگاه طالبان و سرچشمه‌ی قدرت‌گیری آنان در افغانستان پنداشته می‌شود. با این حساب اگر از باب مقایسه به وضعیت زنان در ایالت بلوچستان و افغانستان کنونی بنگریم، تفاوت‌های زیادی را در می‌یابیم.

آنچه نویسنده در سه روز سفر و اختلاط با مردمان کویته و بلوچستان درباره‌ی نحو نگاه آن جامعه به زنان دریافته این است که نگاه مردمان این ایالت به زنان، نگاه زن‌ستیزانه و محدودکننده است؛ آنچه که مصداق عینی آن را حاکمان کابل و قندهار در افغانستان پیاده کرده‌اند. تنها تفاوتی که میان ایالت بلوچستان و کشور افغانستان وجود دارد، این است که در بلوچستان دولت از حقوق زنان حمایت می‌کند و با وجود افراطی بودن افکار مردم این ایالت، زنان می‌توانند به حقوق خود دسترسی داشته باشند.

زمانی که افراطی بودن افکار مردمان ایالت بلوچستان می‌گوییم هدف از همان افراطیتی است که در افکار طالبان نهفته است و سبب شده که نیمی از نفوس کشور خودشان را در بند و زنجیر احساس کنند و به بشری‌ترین حقوق خود دسترسی نداشته باشند.

عدم حضور زنان در کابینه، محدودیت اعتراضات برای زنان، ممنوعیت زنان از کار در اداره‌های دولتی، ممنوعیت موسیقی، ممنوعیت ورزش، تفکیک دانشجویان پسر و دختر در دانشگاه، بستن وزارت امور زنان، ممنوعیت دختران دانش‌آموز مکاتب متوسطه، بازیگری در سینما و حجاب اجباری در تلویزیون، ممنوعیت سفر بدون محرم، بستن خانه‌های امن، حجاب اجباری در هنگام گشت‎وگذار در شهر، ممنوعیت رانندگی زنان، محدودیت انتخاب رشته‌های دانشگاهی، ممنوعیت رفتن زنان به ورزشگاه، پارک و حمام‌های زنانه، ممنوعیت دختران دانشجو از جشن‌های تحصیلی، بستن دروازه‌ی دانشگاه بر روی دختران و ممنوعیت زنان از کار در اداره‌های خصوصی از درشت‌ترین محدودیت‌هایی اند که طالبان برای زنان افغانستان وضع کرده‌اند. افغانستان در حال حاضر غمگین‌ترین کشور دنیا لقب گرفته است و مردم کشور همه روزه در حال ترک وطن هستند. در حالی‌که زنان در ایالت بلوچستان پاکستان که خواستگاه طالبان پنداشته می‌شود، به حقوق اساسی‌شان دسترسی دارند. موارد نگاشته شده در بالا از حقوقی است که زنان در ایالت بلوچستان به آن دسترسی دارند؛ حتا در مناطقی قبایلی که طالبان افغانستان در آن سربازگیری می‌کنند. گرچند به‌دلیل افراطی بودن جامعه‌ی بلوچستان، میزان آزادی‌های زنان در این ایالت کم است؛ اما حمایت دولت پاکستان از حقوق اساسی زنان سبب شده است که این قشر بزرگ جامعه بتوانند به مکتب و دانشگاه بروند، کار کنند و به دیگر حقوق اساسی‌شان دسترسی داشته باشند.