آمدن عشق در خانه؛ خوانشی از رمان «معمولی‌ها»

کتایون سلطانی

کتاب «معمولی‌ها» اثر سالی رونی در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این کتاب عنوان «بهترین رمان» در جوایز کتاب کاستا را گرفت و در سال ۲۰۱۹ برنده‌ی جایزه‌ی «واتراستون» شد. همچنین در سال ۲۰۲۰ تبدیل به یک مجموعه‌ی تلویزیونی شده است. سالی رونی نویسنده و فلم‌نامه‌نویس ایرلندی است. او پس از «معمولی‌ها» که او را به اوج شهرت رسانده بود، رمان «دنیای زیبا کجایی؟» را نوشت.

«معمولی‌ها»، زندگی دو جوان را به تصویر کشیده است که در دوران فروپاشی ایرلند، متحیر و سرگردان اند و نمی‌دانند باید با زندگی خود چه کنند. همچنین درگیر برچسب‌ها و چالش‌های اجتماعی نیز هستند. داستان حول محور کانل و ماریان می‌چرخد. کانل، پسر محبوب و اجتماعی از قشر متوسط است و ماریان، به‌گفته‌ی هم‌کلاسی‌هایش دختر پولدار، منزوی و عجیب‌وغریب است. مادر کانل صفاکار خانه‌ی ماریان است. کانل همیشه از خجالت این واقعیت همه چیز را از دیگران پنهان می‌کند. او پدرش را ندیده است، اما ماریان خاطراتی اندکی از پدرش دارد. مادر ماریان، خانم خودخواه و پولدار است که توجه خاصی به دخترش ندارد، ولی مادر کانل زن دلسوز و مهربان است که همیشه نقش حمایت از پسرش را ادا می‌کند.

کانل و ماریان، دو جوان غیرمعمولی با شرایط متفاوت اند. آنان که دوست دارند همیشه معمولی و عادی همانند دیگران به نظر بیایند، ماجرای عجیب و جالبی را تجربه می‌کنند. همه‌ی احساسات طبیعی و خوب را برای شبیه‌سازی و شبیه دیگران بودن، قربانی و دچار دگرگونی می‌کنند که در اخیر متوجه این مسائل می‌شوند. من در بندهای زیر کوشش کرده‌ام مفاهیم عمیق این کتاب را با عنوان‌های فرعی بیشتر توضیح بدهم.

جایگاه عشق در جامعه

این مهم است که رابطه‌ی مبتنی بر مهر و عشق در جامعه چیست. عشق چارچوب و بینش عمیق داشته است. بعضی‌ها به این باور اند که عشق مثل مرگ می‌ماند؛ چیزی که همه تحربه‌اش می‌کند. اما برخی‌ها می‌گویند عشق فقط در چارچوب شعر و متن تعریف نمی‌شود. تحولات مدرن این است که در این مورد حرف زده می‌شود. گدنز کتاب «دیگردیسی صمیمیت» و لومان کتاب «عشق همچون شور» را به‌عنوان پیشروها نوشته‌اند.

در عشق گسترش رابطه‌ی شخصی عمق پیدا می‌کند تا بلاخره وقتی پیچیده‌تر می‌شود تبدیل به عشق می‌شود. گاهی می‌گویند عشق پدیده‌ای جبرانی برای بی‌معناشدن جهان است و عشق را محور معنا در نظر می‎گیرند؛ هر اتفاقی می‌افتد بر محور او بررسی می‌شود که واگرایی دوگانه‌ای دارد. و در نهایت یک جایی با هم در ارتباط می‌شود.

نظر به یک اعتقاد، عشق رسانه‌ی نمادین تعمیم‌یافته است. ممکن عین پیام دریافت نشود و ممکن است شود. عشق یک رسانه‌ی انتقال پیام در شرایط نامعلوم است. عاشق یک نقطه‌ی جهان را نماینده‌ از جهان بیرونش می‌گیرد که آن نقطه خیلی جذاب است. این نقطه بیرون از خودش اگر بتواند تأیید کند انگار جهان تأییدش کرده و ممکن است تأیید نکند یا وانمود کند که او تأیید می‌کند. مبهم‌بودن عشق آن را بیشتر جاوید می‌کند. رونی به‌عنوان نویسنده‌ی جوان جایگاه عشق را در عصر جدید در قالب داستان بیان می‌کند. عشق در این کتاب هم به شکل یادشده مبهم و غیرقابل پیش‌بینی شکل می‌گیرد، اما بعدا در تماس با اجتماع دچار مشکل می‌شود. در جایی از کتاب حتا کانل آرزو می‌کند ای کاش نسخه‌ی زندگی عاشقانه‌ی دیگران را می‌داشت تا می‌فهمید کارهایش چه‌قدر به‌جا است. او به این باور بود که اگر موفق شود شبیه دیگران زندگی کند کار درستی انجام داده است.

آمدن عشق در خانه

عشق بعدا در خانواده آمده است. عشق نخست به تمام روابط ناممکن و ممنوع گفته می‌شد. عشق و تفاهم بعدا با هم یک‌جا شدند. روابط هم‌آغوشی و عشق با هم همیشه یک‌جا نبوده است و دوره‌های متفاوت تاریخی دارد. عشق شاعرانه، کمیاب و درباری پس از انقلاب بزرگ صنعتی تغییر می‌کند و سپس رابطه‌ی صمیمانه بین زن و مرد را فزیولوژی پیش می‌برد. فرایند بچه‌دارشدن نخست محتوای عاشقانه نداشته است. پس از انقلاب صنعتی کم‌کم جمعیت شهری می‌شود. مردان بیرون کار می‌کنند و زن و مرد همدیگر را بیشتر نمی‌بینند. عشق تا موج رمانتیسم در خانه نبوده است. وصال و هم‌آغوشی در خانه بوده است. گفتمان عشق و پیوند آن با روابط زناشویی، جنسی و غیرجنسی بودنش بعدا به‌وجود آمده است.

عشق در حال دیگردیسی است، اما کانل با تصویری جدید از عشق ظاهر می‌شود. تصویر واقعی از نوجوان و جوان عصر جدید که تحت تأثیر استاندارد‌های مدرن جامعه‌ی مرفع، تازه و باب روز قرار گرفته است. موقعیتی که تجملات تعیین تکلیف می‌کند. عشق کانل نه در خانه است نه ناممکن. رابطه‌ی او را به‌طور باورنکردنی، اجتماع اطرافش تعیین می‌کند و در اخیر داستان متوجه این نقض می‌شود.

کلیشه، عشق و رابطه‌ی جنسی

کلیشه با دو نوع نگرش درون‌گروهی و بیرون‌گروهی شکل می‌گیرد. در این نگرش فرد فکر می‌کند افرادی درون‌گروه خودش برتر و درست‌تر است و افراد بیرون‌گروه در سطح پایین‌‌تر قرار دارد؛ این تفکر قالبی مانع رشد و برخورد منطقی مردم می‌شود. به این ترتیب کلیشه مفهوم تکراری و همیشه قبول‌شده است. همیشه اولین‌ها و نخستین‌ها از کلیشه‌ها پیروی نکرده‌اند. اول و نخست‌بودن خلاقانه انجام می‌شود. کلیشه با مجبوریت و یک‌نواختی ارتباط مستقیم دارد. این کتاب با دید فلسفی وجود عشق و کلیشه را با داستانی در متن یک جامعه بررسی می‌کند. به نحوی بازنویسی و رنج آن را بیان می‌کند. خواننده آهسته و صبورانه در هر بخشی از کتاب با مفاهیم مختلف و چالش‌های گوناگون رو‌به‌رو می‌شود. آن‌قدر پیوسته و آرام‌آرام این اتفاق‌ها می‌افتد که خواننده حس می‌کند همه‌ی آن رخداد‌ها را زندگی می‌کند.

عشق کلیشه‌ای یک مشکل است و اتفاق همیشه افتادنی و فزیولوژیک است. حتا فیلم‌ها به یک روال ساخته می‌شود. این‌که اگر دو نفر شباهت زیادی دارند، باید رابطه‌ی خوب و عاشقانه بین‌شان شکل بگیرد. جفت خوب، خود یک کلیشه است. احیای خانواده و تقسیم کار، پایداری و دوام، با عشق فرق دارد. حتا مهر با عشق فرق دارد، عشق ممکن است جنسی باشد، ممکن است نباشد. ساحه‌ی وسیع و پرمفهومی دارد که آن ‌را نمی‌شود با دیگر مفاهیم خلط کرد.

سکس، رابطه‌ی جنسی و هم‌آغوشی نیز در جوامع مختلف، به‌گونه‌ی مشخص تعریف نمی‌شود. قالب مشخص روابط اجتماعی باعث می‌شود جوامع مختلف تلاش کنند به مسائل شهوانی و سکسوالیته نظر به فرهنگ و عقیده‌ی‌شان پاسخ بدهند. نویسنده در این کتاب تمام‌ صحنه‌های مربوط به روابط جنسی و پیرامون سکس را با جزئیات نوشته است. جایگاه، تابو‌ها و دانش روابط جنسی را به چالش کشانده و حول محور آن بدون سانسور سخن گفته است. در نهایت، رونی با نوشتن کتاب «معمولی‌ها» در مورد جامعه‌شناسی عشق و جایگاه عشق در بستر اجتماع مدرن و به‌شدت تجملاتی، نقش کلیشه در شکل‌گیری روابط خصوصی، تأثیرپذیری جوانان از مسائل ارزش‌نمای جاافتاده و مدرنیزه‌شدن روابط سخن گفته است. حرف رونی حرف امروز و تازه است. خواننده با خواندن این کتاب با اطلاعات نزدیک به حال رو‌به‌رو می‌شود که بیشتر به اهمیت این کتاب می‌افزاید.