ظهور دولت اسلامی در افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی

نویسنده: جان آغا اقبال

برگردان: عبدالاحد اقبال

منبع: eurasiareview

رهبر دولت اسلامی ابوبکر البغدادی، در سخنرانی خود به نام «آتش‌فشان جهاد» در 13 نوامبر سال گذشته گفت: «بشارت است مؤمنان را، ای مسلمانان! ما برای شما خبر خوش گسترش دولت اسلامی را به سرزمین‌های جدید اعلام می‌کنیم». این جمله تیوری توسعه‌طلبی دولت اسلامی را بیان می‌کند که در میدان جنگ و در خشونت و بی‌رحمی نسبت به همه‌ی رقبای افراطی‌شان در منطقه؛ همچون گروه القاعده و گروه النصره دست بالاتری داشته‌اند. یک‌و‌نیم ماه پس از آن، رییس جمهور اوباما پایان رسمی جنگ آمریکا در افغانستان را مشخص نموده و گفت که طولانی‌ترین جنگ آمریکا به تاریخ پیوست.

در حالی که‌ این تاریخ موردی برای دهشت‌افگنان نداشت، این گروه‌ها نه تنها پایان مأموریت رزمی‌‌شان را اعلام نکردند، بلکه حملات هماهنگ و وحشیانه‌ی خود را شدت بخشیدند. بر علاوه، به دنبال خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، دولت اسلامی به حیث مرکز فرماندهی بالقوه برای همه‌ی گروه‌های تروریستی در تلاش به کنترول درآوردن شورشیان افغانستان برآمده است.

گمانه‌زنی‌های بسیاری در مورد ایجاد، رشد سریع و قدرت مالی و نظامی دولت اسلامی وجود دارند؛ اما شکی نیست که علاوه بر رقابت‌های بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی در منطقه، حمایت سیستماتیک از ایدیولوژی افراط‌گرایی توسط برخی از کشورهای خلیج فارس و پاکستان، به ظهور این گروه ستیزه‌جو کمک شایانی کرده است.

در این شرایط، آیا دولت آمریکا و متحدانش می‌توانند مأموریت خود را پایان یافته اعلام کنند و مطمئن باشند که افغانستان و نیز پاکستان به پایگاه‌های تروریست‌ها برای حمله به غرب تبدیل نمی‌شوند؟

خروج زودهنگام آمریکا و اثرات آن

بسیاری از کارشناسان سیاسی و نظامی علیه خروج زودهنگام آمریکا هشدار داده‌اند‌ و گفته‌اند که آنان دشمن را شکست‌نخورده و پیروز رها کرده‌اند. در نتیجه، تلاش‌های دولت آمریکا و دولت افغانستان برای به مذاکره کشاندن گروه طالبان مورد اعتنا قرار نگرفته و این واقعیت را توجیه می‌کند که این گروه‌ها با امید و انرژی تازه، انتظار خروج نیروهای آمریکایی را از افغانستان می‌کشند تا قدرت را به دست گیرند.

علاوه براین، گروه حکمت‌یار و حامیان طالبان در داخل حکومت افغانستان جایگاه‌هایی را بدون محکوم کردن خشونت، قطع رابطه با القاعده و پذیرفتن قانون اساسی کشور کسب کرده‌اند.

در حالی که مردم افغانستان، به خصوص اقشار و گروه‌های آسیب‌پذیر، همواره از پیامد توافق‌های صلح با تروریستان و تندروها نگران بوده‌اند، بسیاری خروج دولت اوباما را عجولانه می‌دانند و استدلال می‌کنند که این امر موقعیت دولت آمریکا و [دولت افغانستان] را در مذاکره تضعیف کرده است.

با این حال، مناسب‌ترین استراتژی برای خروج آمریکا این خواهد بود که بعد از ساخت و تقویه‌ی نهادهای امنیتی و زیربناهای اقتصادی، کشور را ترک کند. تنها از طریق نیروهای امنیتی نیرومند و موجودیت یک اقتصاد پایدار می‌توان برنده‌ی جنگ علیه تروریست‌ها شد.

حمایت ارتش پاکستان از طالبان هم‌چنان ادامه دارد

کارلوتا گال در کتاب خود، دشمن اشتباهی، استدلال می‌کند که ارتش پاکستان با بهره‌گیری از موقف یک متحد دولت آمریکا و ناتو و حمایت از تروریستان، بازی دوگانه می‌کند. او می‌گوید: «پاکستان دشمن واقعی است، نه افغانستان.»

پس از پایان جنگ آمریکا در افغانستان، دولت پاکستان و گروه‌های مذهبی پاکستان، از جمله جماعت علمای اسلامی مولانا فضل‌الرحمان (پدر معنوی طالبان) و جماعت اسلامی پاکستان، چهره‌ی واقعی خود را از طریق مصاحبه‌های‌شان در دفاع از طالبان و جهاد آن‌ها علیه [حکومت] افغانستان برملا ساختند که در نتیجه منجر به افزایش حملات انتحاری [و خشونت] در افغانستان گردید. جای شگفتی نخواهد بود که رهبران این دو حزب به دنبال احزاب تحریک خلافت و لشکر جنگوی در خفا با رهبر دولت اسلامی (داعش) بیعت کرده باشند.

سیاست بی‌ثبات‌سازی افغانستان توسط پاکستان به مرحله‌ی غیر‌قابل انکاری رسیده است. برای تغییر بنیادی در سیاست‌های پاکستان، دولت آمریکا بایستی به فشارهای مداوم خود بالای حکومت پاکستان ادامه دهد تا [دولت پاکستان] صادقانه دست از حمایت تروریستان بردارد. این فشارها بایستی شامل قطع کمک‌های نظامی و اعمال تحریم‌های اقتصادی بر پاکستان به مثابه یک دولت حامی هراس‌افگنی‌ وارد گردد.

دولت اسلامی و نفوذ رو به افزایش آن در خراسان

اهمیت نمادین خراسان که اشاره‌ای است به افغانستان و بخش‌هایی از کشورهای همسایه‌ی آن، نهفته در چند گفته [حدیث] نامعتبر منسوب به حضرت محمد است: «پرچم سیاه از خراسان خواهد آمد، آن‌ها را هیچ چیزی عقب رانده نخواهد توانست، تا زمانی که آن‌ها در اورشلیم [بیت‌المقدس] آن را به اهتزاز درآورند.»
دولت اسلامی ادعا دارد که در مناطق قبیله‌ای افغانستان-پاکستان حدود 10000 تا 12000 عضو دارد. به گفته‌ی برخی‌ها، عبدالرحیم مسلمان‌دوست اخیراً از سوی دولت اسلامی به عنوان امیر خراسان منسوب شده است.

در شهر پشاور پاکستان برگه‌هایی به منظور دعوت مهاجران افغانستان و پاکستان به بیعت با خلیفه‌ی دولت اسلامی توزیع شده‌اند. گزارش‌هایی از افغانستان وجود داشته که بیان‌گر نبرد مسلحانه میان طالبان و جنگ‌جویان دولت اسلامی بوده‌اند. اما بسیاری از اعضای طالبان و القاعده به صورت آشکارا یا پنهانی به دولت اسلامی بیعت کرده‌اند یا در حال برنامه‌ریزی برای بیعت با دولت اسلامی اند. در ولایت‌های جنوبی زابل و هلمند ملا عبدالرووف، یک فرمانده سابق طالبان جنگ‌جویان را برای دولت اسلامی به خدمت می‌گیرد؛ در حالی که در استان‌های کنر و فراه اردوگاه‌های آموزشی را برای گروه‌های خود ایجاد کرده‌اند. همزمان گزارش‌هایی از ولایت‌های شمالی افغانستان وجود دارند که بیانگر فعالیت‌های آن‌ها [دولت اسلامی] در این ولایت‌ها می‌باشد.

در پاکستان، گروهی از ستیزه‌جویان تعهد خود را با بریدن سر یک مرد و نشر ویدیوی آن به صورت آنلاین بیعت خود با دولت اسلامی را اعلام کردند و اعلام تعهد به شکلی در سراسر افغانستان و پاکستان جریان دارد.

ممکن است میان گروه‌های القاعده و طالبان با دولت اسلامی خصومت‌هایی وجود داشته باشند؛ اما نزدیکی ایدیولوژی، اهداف، روش‌ها و تاکتیک‌های‌شان آن‌ها را زیر پرچم سیاه دولت اسلامی گرد خواهد آورد.

داعش بر علاوه‌ی این‌که در پلان‌گذاری استراتژیک، منابع، جنگ و قساوت تفوق بالایی دارد، سه ویژگی متمایز دیگر نیز دارد به که پذیرفته‌شدن این گروه در افغانستان کمک می‌کند. نخست، دولت اسلامی خود را تداوم القاعده و طالبان نمی‌پندارد و این امر گروه داعش را برای افغان‌هایی که در شمال زندگی دارند و ارتباطی با گروه طالبان و القاعده نداشته‌اند، جذاب و قابل قبول می‌سازد. دوم، دولت اسلامی تعهدی به ارتش پاکستان ندارد و سوم، برخلاف روش‌های طالبان و القاعده، این گروه برای نفوذ خود بر تمام اقوام در سراسر افغانستان، با همه یک‌سان برخورد می‌کند.

این عوامل همرا با ضعف و ناتوانی دولت در آوردن صلح و ثبات پایدار، تأمین عدالت و ایجاد فرصت‌های کاری و اقتصادی، زمینه را برای افزایش نفوذ دولت اسلامی در افغانستان فراهم خواهد کرد.

دولت اسلامی یک تهدید مشترک و عامل وحدت‌بخش

جای تعجب است که دولت افغانستان رشد سریع افراط‌گرایی جدید در قالب دولت اسلامی (IS) در منطقه را بی‌اهمیت پنداشته است. این رویکرد اوضاع را نابه‌سامان‌تر خواهد کرد و به این گروه مجال خواهد داد تا به نفوذ خود شدت بخشیده و مناطقی را تصرف نماید. برخی به این باورند که این امر شیوه‌ی منازعه را تغییر نخواهد داد؛ اما قطعا شورش به سطح قابل ملاحظه‌ای خواهد رسید و نفوذ ارتش پاکستان در آن کم‌رنگ یا زدوده خواهد شد.

در این صورت پرسش جدی این‌ است که تأثیر گفت‌وگوهای صلح با طالبان در صورت حضور جنگ‌جویان دولت اسلامی چه خواهد بود؟

به دلایل واضح، حضور دولت اسلامی به‌ صورت یک‌سان و جدی امنیت و ثبات افغانستان و پاکستان را تهدید می‌کند. این امر هردو کشور را با هم در برابر یک دشمن مشترک قرار خواهد داد. با در نظر‌داشت ایدیولوژی توسعه‌طلبانه‌ی این گروه [دولت اسلامی]، چین، کشورهای آسیای مرکزی، روسیه و حتا هند می‌توانند بخشی از یک اتحاد منطقه‌ای در برابر جاه‌طلبی‌ها و ایدیولوژی افراطیت قرار گیرند.

اگر اقدامات پیش‌گیرانه روی دست گرفته نشوند وضعیت عراق و تا حدودی سوریه در افغانستان و پاکستان تکرار خواهد شد.

اقدامات داخلی

افغان‌ها بایستی خود به امور داخلی‌شان رسیدگی کنند. تعادل قومی در چارچوب دولت وحدت ملی باید به مثابه یک اولویت و منبع قدرت باقی بماند. به همین ترتیب، دولت افغانستان برای آوردن صلح و امنیت، زدودن فساد در تمام اشکال و مظاهر آن و ایجاد نهادهای مالی خودکفا از هیچ نوع تلاش دریغ نورزد. برای پیشرفت در این راستا، نیاز به اختصاص زمان و منابع مالی کافی می‌باشد.

حمایت از دولت وحدت ملی افغانستان یگانه گزینه‌ی ممکن برای آمریکا و جامعه‌ی بین‌المللی برای رسیدن به ثبات است. به دلیل رقابت‌های جدید، اختلافات قومی و سیاسی، اقتصاد ضعیف و وابسته و نیروهای امنیتی تازه احیاشده، دولت افغانستان که تحت فشار فوق‌العاده آغاز به کار نموده است، بیش‌تر از پیش نیازمند تعهدات بلند‌مدت، پشتیبانی و کمک‌های دولت آمریکا و ناتو می‌باشد.

برای آنانی که باور دارند حضور بیش‌تر نیروهای آمریکایی برای یک مدت طولانی‌تر نیروهای حکومتی را در کنترول کشور کمک خواهد کرد، هنوز پایان جنگ دور است.