عکس ارسالی به اطلاعات روز

عقاب بدخشانی

لیدا حضوری، تنها دختر چترباز افغانستان

دهه‌ها پیش، فروغ فرخزاد گفته بود «پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است». لیدا حضوری، دختر چترباز افغانستانی، به سادگی می‌توانست با چنان تجربه‌ای روبه‌رو شود و پروازی را که نخستین‌بار قریب به ده سال پیش در وطن خود تجربه کرده بود، به خاطر بسپارد و در عالم غربت تن به ناامیدی دهد. لیدا اما می‌خواست خود پرواز را ادامه دهد و تنها به خاطره‌ی پرواز دل خوش نکند. او پس از آن‌که طالبان در سال ۲۰۲۱ دوباره بر افغانستان مسلط شدند، به پاکستان رفت و به چتربازی در کوه‌های آن کشور ادامه داد.

لیدا حضوری در سال ۱۹۹۴ در ولسوالی درواز ولایت بدخشان، در شمال‌شرق افغانستان متولد شده است. او در رشته‌ی‌ خبرنگاری تحصیل کرده و در رسانه‌های مختلف، از جمله تلویزیون طلوع، به‌‌عنوان خبرنگار فعالیت داشته است. اما در تمام مدتی که کار رسانه‌ای می‌کرد، آنچه بیش از هر چیز دیگر او را به هیجان می‌آورد، شوق پرواز بود.

او به روزنامه اطلاعات روز می‌گوید: «نخستین پروازم در سال ۲۰۱۶ در افغانستان انجام شد. وقتی برای اولین‌‌بار ریسمان چتر را در دست گرفتم، با هیجان و حس آزادی، احساس می‌کردم مانند یک پرنده در آسمان پرواز می‌کنم. آن لحظه برایم آغاز رهایی و باور به توانایی‌های خودم بود. چتربازی برای من فقط یک ورزش نیست، بلکه نماد جسارت، اعتمادبه‌نفس و الهام برای دختران افغانستان است.»

لیدا حضوری ادامه‌ دادن به این ورزش را نوعی مبارزه و انگیزه‌‌بخشی برای دختران سرزمینش می‌داند؛ دخترانی که در دوران حاکمیت طالبان از حق کار، آموزش و بسیاری از حقوق ابتدایی خود محروم‌ هستند و در پشت دیوار خانه‌ها، در انزوا و خاموشی، روزگار می‌گذرانند.

چتربازی ورزشی دشوار است و نیرو و پشتکار بسیار می‌طلبد. اما برای لیدا حضوری، که تنها دختر افغانستانی فعال در این رشته بوده، یادگیری آن همراه با رنج‌های فراوان و شکستن تابوهای فرهنگی بوده است؛ «من همیشه علاقه‌مند به ورزش‌های خاص و هیجانی بودم، به‌‌ویژه ورزش‌هایی که کم‌تر زنان افغانستان به آن دسترسی داشتند. چتربازی برای من نماد آزادی، جسارت و شکستن مرزها و ترس بود. تصمیم گرفتم وارد این رشته شوم تا ثابت کنم که زنان افغانستان نیز توان انجام این ورزش را دارند.»

لیدا حضوری در تمرین با چتر/ارسالی اطلاعات روز

غلبه بر ترس

نخستین تجربه‌ لیدا حضوری در ورزش چتربازی، در سال ۲۰۱۶ و بر فراز کوه «شیر دروازه»ی کابل رقم خورد؛ کوهی که به‌گفته‌ی او حدود ۳۹۶ متر از سطح زمین کابل ارتفاع دارد. لیدا زیر نظر نوید پوپل، نخستین مربی‌ای که این ورزش پرهیجان را به افغانستان آورد، آموزش دید.

او درباره‌ی‌ آن لحظه‌‌ی به‌ یادماندنی می‌گوید: «تجربه‌ی اول چتربازی من پر از هیجان، ترس و احساس رهایی بود. زمانی که برای اولین‌بار از ارتفاع کوه پریدم، قلبم به‌‌شدت می‌تپید و خیلی هیجان داشتم. باورم نمی‌شد من همان دختری هستم که از طبقه دوم پایین را دیده نمی‌توانستم، حالا از بلندی می‌پرم! اما در عین حال، قدرت عجیبی در خودم احساس می‌کردم؛ قدرتی برای غلبه بر ترس. خیلی خوشحال بودم، باورم نمی‌شد به آرزوهایم می‌رسم و پرنده می‌شوم.»

لیدا حضوری با پشتکار، بلندپروازی و اراده‌‌ی راسخ، توانست تنها دو سال پس از شروع چتربازی، به مسابقات آسیایی این رشته در اندونزیا راه یابد. حضور او در این رقابت‌ها شگفتی بسیاری از شرکت‌کنندگان را برانگیخت؛ چرا که برای نخستین‌بار می‌دیدند دختری از افغانستان به‌‌طور حرفه‌ای وارد چنین رشته‌ی‌ پر خطری شده است.

او می‌گوید که این مسابقات فرصت مهمی بود تا از طریق ورزش، صدای زنان افغانستان را به گوش دیگران برساند؛ «زمانی که به جاکارتا در کشور اندونزیا برای مسابقات رفتیم، وقتی فهمیدند ما از افغانستان هستیم، متعجب شدند و می‌پرسیدند: کشور شما خطرناک است؛ چطور ممکن است یک دختر در این کشور پرواز کند؟ همه همین‌‌طور می‌پرسیدند. بعدا که فهمیدند واقعا خوشحال شدند. البته آن افکار منفی‌ای که در مورد افغانستان داشتند از بین رفت. همیشه تشویق می‌کردند. در آن مسابقات، ۲۸ کشور حضور داشتند. ما مقام هشتم را کسب کردیم. چون اولین تجربه‌ ما در مسابقات بود، این بهترین دست‌آورد بود.»

در آزمون شکست

اما در همان رقابت‌های اندونزیا بود که نخستین تجربه‌ بین‌المللی لیدا حضوری با حادثه‌ای تلخ همراه شد. او از ارتفاع ۳۵ متری سقوط کرد. هرچند آسیب دید، اما از مرگ نجات یافت و این ماجرا نقطه‌ عطفی در زندگی ورزشی‌اش شد؛ «من به‌دلیل نداشتن تجربه‌ی کافی در رقابت‌های چتربازی و اشتباه شخصی از ارتفاع سقوط کردم. به‌‌شدت جراحت برداشتم، اما همچنان به این رشته ادامه دادم.»

پس از این حادثه، خانواده‌اش با نگرانی فراوان، چتربازی را «ورزشی خطرناک» دانستند و مانع ادامه‌ی‌ فعالیت او شدند. اما لیدا دست از تلاش بر نداشت و خانواده را متقاعد کرد تا در مسیر پرواز، همراهش باشند. فرآیندی که آسان نبود.

لیدا حضوری با لباس چتربازی/ارسالی اطلاعات روز

آغاز هیجان و بلندپروازی

لیدا حضوری و ذکیه، دختری از بامیان، هم‌زمان وارد دنیای هیجان‌‌انگیز چتربازی شدند. اما ذکیه به‌ دلایل شخصی و فشارهای اجتماعی نتوانست مسیر را ادامه دهد. در عوض، لیدا به راه خود ادامه داد و امروز به تنها دختر چترباز افغانستان تبدیل شده است؛ دختری که هنوز هم پرچم این ورزش را در میان زنان برافراشته نگه داشته است.

لیدا می‌گوید: «تلاش زیادی کردم تا دختران بیشتری را به این ورزش جذب کنم، چون باور داشتم که توانایی و علاقه در میان دختران افغانستان وجود دارد. اما متأسفانه، بیشتر خانواده‌ها به‌‌دلیل باورهای سنتی، فشارهای اجتماعی و نگرانی‌های امنیتی، به دختران‌‌شان اجازه نمی‌دادند در این رشته فعالیت کنند. با وجود همه‌ی‌ این چالش‌ها، من ادامه دادم تا راهی را باز کنم که روزی برای دختران دیگر انگیزه باشم.»

چتربازی، ورزشی است که تنها با علاقه ممکن نمی‌شود. یادگیری این رشته مستلزم آموزش‌های فنی، آمادگی جسمی، تمرکز ذهنی و شناخت دقیق تجهیزات تخصصی مانند چتر و هارنس است. اما برای دختران اهل افغانستان، موانع بسیار فراتر از این‌ها است:

«فراگیری چتربازی برای دختران افغانستان بسیار دشوار است. فضای سنتی، مخالفت خانواده‌ها، نبود مربی حرفه‌ای زن، کمبود وسایل و گرانی تجهیزات از بزرگ‌ترین چالش‌ها هستند. همچنین در افغانستان باشگاه‌های تخصصی این ورزش وجود ندارد. بااین‌‌حال، با اراده، تمرین و پشتکار می‌توان بر این موانع غلبه و راه را برای دختران دیگر باز کرد.»

تجهیزات؛ موانع گران‌قیمت

یکی از دلایلی که افراد اندکی در افغانستان به چتربازی روی می‌آورند، هزینه‌ی بسیار بالای تجهیزات ورزشی و امکانات ایمنی آن است. قیمت بالا بسیاری را از ادامه‌ی مسیر منصرف می‌کند.

لیدا حضوری برای آغاز مسیرش در این ورزش، مجبور شد حدود پنج‌ هزار دالر برای خرید تجهیزات هزینه کند. هزینه‌ای که از پس‌انداز شغل خبرنگاری‌اش و به کمک وام گرفتن از بانک تأمین شد.

او توضیح می‌دهد: «وسایل و تجهیزات چتربازی بسیار گران است، اما با همه‌‌ی این سختی‌ها، من این مسیر را رفتم، چون اعتقاد داشتم اگر منتظر بمانم کسی برایم راه باز کند، هرگز راهی نخواهم رفت. باید خودم آغاز می‌کردم، حتا اگر با یک چتر تنها. تجهیزات چتربازی از چهار هزار دالر شروع می‌شود تا پنج هزار دالر. شامل هارنس، چتر کمکی، بال، دستکش، کلاه، آلتی‌متر، مخابره، جی‌پی‌اس و عینک آفتابی است.»

ارسالی اطلاعات روز

شکستن تابو

لیدا می‌داند قدم گذاشتن در مسیر چتربازی، در جامعه‌ای که حتا بایسکل‌سواری دختران تابو محسوب می‌شود، ساده نبوده است.

او می‌گوید: «در افغانستان، دختران حتا اجازه ندارند بایسکل‌سواری کنند، چه برسد به این‌که چتر به دوش گرفته و از آسمان بپرند. پرواز دختران با چتر در افغانستان بی‌پیشینه است، و همین باعث شد که فشارهای زیادی از سوی جامعه بر من وارد شود.»

او ادامه می‌دهد: «با موانع زیادی روبه‌رو شدم،  از سوی خانواده، دوستان، و بیشتر از همه از جامعه‌ای که حتا به یک زن اجازه نمی‌دهد در ذهنش هم به پرواز فکر کند، چه برسد به انجام آن. سخت‌ترین بخش، نگاه سنگین جامعه بود. من از جایی آمدم که دختران باید حتا برای بایسکل‌سواری بجنگند. حالا تصور کنید زنی را ببینند که از آسمان می‌پرد! برای خیلی‌ها، این شکستن یک مرز ممنوعه بود. تهدید شدم، قضاوت شدم.»

با وجود همه‌ی‌ این فشارها و قضاوت‌ها، لیدا ایستادگی کرد. او نمی‌خواست تماشاگر باشد، بلکه تصمیم گرفت راه را برای دختران دیگر باز کند؛ «چرا ادامه دادم؟ چون باور داشتم کسی باید این دیوارها را بشکند. من اولین بودم، اما نمی‌خواستم آخرین باشم. اگر دختری از بدخشان، از افغانستان، بتواند از آسمان بپرد، پس می‌تواند به هرجایی که بخواهد برسد.»

لیدا حضوری با دختران پاکستانی/ارسالی اطلاعات روز

دوری از آسمان وطن

حکومت طالبان، لیدا را از پرواز در آسمان افغانستان محروم کرد؛ از پرواز در دل کوه‌های هندوکش، از چشم‌ دوختن به طلوع آفتاب در فراز کوه شیر دروازه. اما هرگز نتوانست شوق پرواز را در وجودش خاموش کند.

او می‌گوید: «وقتی به این فکر می‌کنم که دیگر نمی‌توانم در آسمان افغانستان با چتر پرواز کنم، دلم می‌گیرد. چتربازی فقط یک ورزش برای من نبود؛ نماد آزادی من بود، نماد قدرت زن افغانستان بود. امروز در سرزمینی که زادگاهم است، نه‌تنها چتربازی، بلکه حتا نفس‌ کشیدن آزاد برای زنان ممنوع شده. این‌که بدانم در آسمانی که زمانی زیر پای من بود، حالا دختران حتا حق مکتب رفتن ندارند، قلبم را می‌شکند.»  

بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، برای لیدا حضوری پیام روشنی داشت: این سرزمین دیگر نه برای خبرنگاری‌اش امن است، نه برای چتربازی‌اش. بنابراین، همراه با خواهرش، کوله‌بار را بست و راهی پاکستان شد؛ مهاجرتی از سر ناگزیری، نه انتخاب.

لیدا لحظه‌ی خروج از وطن را دردناک‌ترین تجربه‌ی زندگی‌اش می‌نامد:

«مثل این‌که بخشی از وجودم را در افغانستان جا می‌گذاشتم. حس می‌کردم همه‌ی آن تلاش‌ها، پرش‌ها، و مبارزات، در یک شب خاموش شدند. شب‌های زیادی را با اشک گذراندم، نه فقط برای خودم، برای تمام دخترانی که امیدشان را از دست دادند. گاهی با خودم می‌گویم: مگر پرواز حق انسان نیست؟ مگر دختری از افغانستان نباید حق داشته باشد بال‌هایش را باز کند؟»

اما ترک افغانستان، تنها دور شدن از خاک نبود؛ برای لیدا، این یک زخم جان‌کاه بود. او خانه، خانواده، دوستان و تمام خاطراتش را پشت سر گذاشت و به مهاجرت اجباری تن داد، آن‌هم بی‌آن‌که بداند تا کی باید در انتظار برگشت بماند؛ «حضور طالبان در خیابان‌ها، ایست‌های بازرسی، رفتارشان با مردم و به‌‌ویژه با زنان، قلبم را می‌خراشید. ترس، ناامنی و بی‌پناهی همیشه با من بود. بارها مجبور شدم پنهان شوم، از مسیرهایی بروم که فقط دیده نشوم، فقط بازداشت نشوم.»

در نهایت، فعالیت چتربازی‌اش در افغانستان متوقف شد؛ جایی که روزی با آرامش از دل کوه‌هایش پرواز می‌کرد، دیگر امن نبود؛ «نزدیک به یک سال دیگر نتوانستم پرواز کنم. آسمان وطن، برایم بسته شد.»

اما پس از دو سال و هفت ماه، در خاک پاکستان دوباره از زمین جدا شد، دوباره به آسمان بازگشت. آن لحظه را چنین توصیف می‌کند؛ «مثل یک پرنده‌ی مهاجر که بالاخره دوباره به پرواز برمی‌گردد.»

لیدا حضوری آرزو دارد، تا آموزشگاه ویژه برای چتربازی دختران در افغانستان را اداره کند/ارسالی اطلاعات روز

آغاز دوباره در غربت

راه‌اندازی دوباره‌ی زندگی در مهاجرت، آن هم برای یک زن، مسیری دشوار و طاقت‌فرسا است. اما لیدا حضوری توانست از دل این فشارها برخیزد و دوباره قامت راست کند؛ «وقتی به پاکستان آمدم، نه خانه داشتم، نه آسایش، و نه آینده‌ای روشن. اما یک چیز را با خود آورده بودم: امید برای پرواز. می‌دانستم اگر دوباره نپرم، از درون فرو می‌ریزم. پس از صفر شروع کردم، این‌بار در خاکی غریب، اما با همان قلب آشنا.»

او در پاکستان در چندین سایت پروازی تجربه‌ی پرواز به‌دست آورد. نخستین پروازش در منطقه‌ی پیرچیناسی مظفرآباد در مارچ ۲۰۲۳ بود،  پروازی که آغاز زندگی دوباره‌ بود؛ «پیرچیناسی با طبیعت کوهستانی‌اش جای فوق‌العاده‌ای برای چتربازی بود. آن اولین پرواز، ترکیبی از هیجان، شگفتی، و اشک بود.»

تا امروز، لیدا در هشت سایت پروازی در پاکستان تجربه پرواز داشته است؛ «پرواز در هر دو کشور حس خاص خودش را دارد. افغانستان کوه‌های بلند و خشک‌تری دارد که برای پروازهای مسافتی مناسب ‌اند. پاکستان طبیعتی سرسبزتر و نرم‌تر دارد.»

لیدا با چشم‌‌اندازی روشن و نگاهی رو به آینده ادامه می‌دهد؛ «انگیزه‌ام این است که ثابت کنم زنان افغانستان می‌توانند در هر زمینه‌ای بدرخشند، حتا در خطرناک‌ترین و مردانه‌ترین رشته‌ها. می‌خواهم الهام‌‌بخش نسلی باشم که دیگر با ترس، محدودیت و ممنوعیت بزرگ نمی‌شود، بلکه با امید، جسارت و آزادی رشد کند.»

لیدا رویای بزرگی دارد؛ او می‌خواهد روزی آکادمی‌ای ویژه برای آموزش چتربازی به دختران راه‌اندازی کند تا مسیر رسیدن آنان به آرزوهای‌شان هموار شود.

او می‌گوید: «من آینده‌ام را در چتربازی بسیار روشن می‌بینم. در پنج تا ده سال آینده، هدفم این است که به‌عنوان مربی رسمی چتربازی زنان در سطح بین‌المللی فعالیت کنم و آکادمی آموزش چتربازی برای دختران افغانستان راه‌اندازی کنم، جایی ‌که زنان بتوانند بدون ترس، محدودیت و تبعیض آموزش ببینند. هدف من این است که نه‌تنها خودم در اوج بمانم، بلکه دختران زیادی را با خودم به اوج ببرم تا در آسمان پرواز کنند و به آرزوهای‌شان برسند.»