این بازنشسته‌ی پیشین در حال تکدی‌گری در یکی از خیابان‌های مزار شریف است/ اطلاعات روز

توقف حقوق بازنشستگی توسط طالبان

تکدی‌گری پس از سه‌دهه خدمت

در یکی از روزهای گرم و سوزان مزار شریف، حکمت‌الله (نام مستعار)، مرد ۵۷ ساله با چهره‌ای آشفته و نگاهی خسته، دست خود را پیش رهگذران دراز می‌کند. او که بیش از سه‌دهه از عمر خود را در خدمت دولت گذرانده، پس از بازگشت طالبان به قدرت و قطع حقوق بازنشستگان، از سر ناچاری به تکدی‌گری روی آورده است. این داستان تلخ، تنها روایت یکی از هزاران بازنشسته‌ای است که در نبود حمایت و درآمد، برای زنده ماندن تن به تکدی‌گری داده‌اند.

حکمت‌الله می‌گوید که با وجود تحصیلات و سال‌ها تجربه‌ی‌ کاری در دولت، هرگز گمان نمی‌برد که روزگاری ناچار شود برای سیر کردن شکم خانواده‌ی‌ پنج‌نفره‌اش دست نیاز پیش مردم دراز کند. او می‌گوید زندگی در افغانستان غیرقابل‌ پیش‌‌بینی است و هیچ قاعده مشخصی ندارد. حکمت‌الله در دوره‌ی جمهوری سالانه ۵۶ هزار افغانی به‌عنوان حقوق بازنشستگی خود دریافت می‌کرد.

این مرد سالخورده، بی‌توجه به قطرات عرقی که به‌خاطر گرمای شدید از پیشانی‌اش می‌چکد، در پاسخ به این‌که این روزها چگونه زندگی می‌گذراند به اطلاعات روز می‌گوید: «زندگی ما پر از بدبختی و بی‌چارگی است. بروید از افرادی پرسان کنید که زندگی راحت دارند. یک گدا چه روزگار دارد؟ شب و روز من همراه خانواده‌ام با غم و درد و گرسنگی سپری می‌شود. نزدیک به چهار سال می‎‌شود که دولت معاش بازنشستگی ما را نداده و این وضعیت ما را خراب‌تر از گذشته کرده است. در گذشته هم زندگی خوب نداشتیم اما همان قدر می‎‌شد که دست ما نزد کسی دراز نشود.»

او از سال‌ها تلاش و خدمت در نهادهای مختلف دولتی می‌گوید؛ از جمله سیلو کابل و ریاست معارف در ولایت‌های سمنگان و بلخ. حکمت‌الله اضافه می‌کند که در مجموع ۳۳ سال از عمرش را در این نهادها سپری کرده و با وجود امتیاز ناچیز، با نیت تربیت نسل آینده تلاش کرده است؛ «هفت سال پیش کمی چشم‌هایم ضعیف شد و نزد خود فکر کردم که پس از این به درد معارف و دانش‌آموزانم نمی‌خورم. به‌‌خاطر این‌که به جایم یک جوان استخدام شود، خود را بازنشسته کردم.»

به‌گفته‌ی او، ابتدا هشت سال در سیلوی کابل به‌‌عنوان کارگر فعالیت داشته و سپس پس از انتقال به سمنگان، به‌‌عنوان آموزگار زبان پشتو و قرآن‌ در یکی از مکاتب دولتی استخدام شده است. توانایی‌هایش باعث شد تا دیری نگذرد که به‌‌عنوان سرمعلم همان مکتب برگزیده شود.

حکمت‌الله می‌گوید: «همین که استادان، مدیر مکتب و تیم نظارت معارف لیاقت من را دیدند، من را به صفت سرمعلم تعیین کردند. پس از آن ۱۸ سال در همان مکتب ماندم و بعد به‌دلیل جنگ‌ها مجبور شدم به ولایت بلخ کوچ کنم. این‌جا دوباره رفتم و در یک مکتب دولتی استاد شدم. آخرهای سال ۱۳۹۷ بود که بیمار شدم و بعد از آن تصمیم گرفتم که بازنشسته شوم. سه سال اول معاش بازنشستگی خود را گرفتم، اما کم مانده که چهار سال شود که طالبان حق ما را ندادند.»

او می‌گوید که همین معاش بازنشستگی یگانه منبع درآمد خانواده‌اش بوده و با قطع شدن آن، دیگر راهی جز تکدی‌گری برای تأمین نیازهای ابتدایی زندگی‌اش نمانده است؛ «مجبور شدم تکدی‌گری کنم. برای یک آموزگار شرم بود که بیاید خیرات بخواهد، ولی چاره ندارم. چهار سال است که پول نمی‌دهند.»

حکمت‌الله با انتقاد تند از حکومت طالبان، آنان را به بی‌توجهی و بی‌مهری متهم می‌کند و می‌گوید که در بدترین سال‌های عمرش باید بار فقر، ناداری و گرسنگی را به تنهایی بر دوش بکشد؛ «ما بهترین دوره‌ی‌ عمر خود را به امید این‌که در پیری راحت باشیم، در راه خدمت مصرف کردیم؛ اما اکنون چشم‌های امارت اسلامی کور است، بدبختی و گرسنگی ما را نمی‌بیند. کاش می‌رفتیم از اول یک کار شخصی می‌کردیم، حداقل به این اندازه زجر نمی‌کشیدیم.» 

شرمساری و درماندگی

حکمت‌الله با اندوهی عمیق از فشارهای روانی ناشی از فقر و تحقیر اجتماعی سخن می‌گوید و می‌افزاید: «چهار دختر جوان دارم. از شرم این‌که دخترانم نزد قوم و خویش تحقیر نشوند، به بیرون از شهر تکدی‌گری می‌کنم. چون مردم ما فکرهای منفی دارند، هیچ‌کس دوست ندارد که با دختر یک گدا عروسی کند. بزرگ‌ترین آرزوی من همین است که به خیر، دخترانم با نام نیک به خانه‌‌ی بخت‌شان بروند.»

وقتی از او در مورد تعداد فرزندانش پرسیده می‌شود، با بغضی در گلو، پاسخ می‌دهد: «چهار دختر دارم که همگی‌‌شان جوان شدند. دو پسر داشتم. بعد از عروسی از من جدا شدند. رفتند به ایران و دیگر هرگز خبری از من نگرفتند. دوازده سال است که خبر زنده یا مرده‌ی‌شان را ندارم. یک عمر به‌خاطر اولادهایم کار کردم، سردی و گرمی را نادیده گرفتم، به امید این‌که در پیری بچه‌هایم کمک‌ام کنند، اما نامردان دوازده سال است که نمی‌گویند چطور زندگی من سپری می‌شود.»

بااین‌حال، همان یگانه درآمد زندگی‌اش که حقوق بازنشستگی‌اش بود، از سوی طالبان قطع شده و بر زخم‌های کهنه‌اش افزوده شده است؛ «دولت برای ما پول مفت نمی‌دهد. ما حق قانونی خود ما را می‌خواهیم. بازنشستگی پولی است که از معاش ما در جریان خدمت ذخیره شده است. طالبان اگر واقعا مسلمان هستند، چرا حق ما بیچاره‌ها را نمی‌دهند؟ شما که خودتان را پرچم‌دار اسلام می‌دانید، پس چرا دیده و دانسته به حق ما ظلم می‌کنید؟ مسلمان هرگز حق یک مسلمان را نمی‌خورد. جمهوریت را شما انتقاد می‌کردید، اما جمهوریت حق نظامیان کمونیست را هم می‌داد و هیچ وقت از حقوق بازنشستگی آنان چشم‌پوشی نکرده بود.»

توقف پرداخت معاش بازنشستگان، موجی از اعتراض‌ میان این قشر را در کابل و برخی ولایت‌ها به همراه داشته، اما این اعتراض‌ها تا کنون نتوانسته است طالبان را متقاعد کند تا حقوق این افراد را که با فقر روزافزون دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند، بپردازد.

حکمت‌الله می‌گوید بارها همراه دیگر بازنشستگان در برابر ساختمان ریاست عمومی خزینه‌ تقاعد گردهمایی اعتراضی برگزار کرده‌اند، اما بی‌نتیجه؛ «چندین بار با جمعی از بازنشستگان رفتیم کابل اعتراض کردیم ولی هیچ تأثیر نداشت؛ برعکس ما را توهین و تحقیر کردند. سه سال می‎شود که پول برای رفتن ندارم، موفق نشدم در اعتراض‌های‌شان اشتراک کنم.»

اعتراض شماری از بازنشستگان در کابل به‌دلیل پرداخت نشدن حقوق شان/شکه‌های اجتماعی

وعده‌های عملی‌نشده‌ی‌ طالبان

هم‌زمان با افزایش انتقادها نسبت به عدم پرداخت حقوق بازنشستگان، طالبان همواره وعده‌هایی در این زمینه مطرح کرده‌اند؛ اما تا کنون این وعده‌ها جامه‌ عمل نپوشیده است.

پیش از این، وزارت مالیه‌‌ی حکومت سرپرست طالبان اعلام کرده بود که طرح توزیع معاش بازنشستگی را به‌منظور نهایی‌‌سازی به دفتر هبت‌الله آخوندزاده، رهبر این گروه فرستاده‌اند. با وجود گذشت بیش از سه سال از این اقدام، هنوز هیچ پاسخ رسمی از سوی دفتر رهبر طالبان به وزارت مالیه شریک نشده است و طرح مورد نظر همچنان در بی‌سرنوشتی قرار دارد.

بااین‌حال، در آخرین تحول، هبت‌الله آخوندزاده با صدور یک فرمان هشت‌ماده‌ای به‌تاریخ اول جدی سال ۱۴۰۳ خورشیدی، دستور داده است که دادگاه‌های ویژه برای بررسی حقوق بازنشستگان ایجاد شده و به پرونده‌های آنان رسیدگی شود.

در این فرمان تأکید شده است افرادی که در زمان حکومت پیشین افغانستان به بازنشستگی رفته‌اند، باید برای اثبات وضعیت بازنشستگی خود و دریافت معاش، به محاکم اختصاصی مراجعه کنند.

اما اکنون، با گذشت بیش از پنج ماه از صدور این فرمان، همچنان وضعیت پرداخت حقوق بازنشستگان در ابهام کامل به‌سر می‌برد. نه‌تنها از آغاز روند توزیع حقوق بازنشستگی خبری نیست، بلکه چگونگی روند ثبت عریضه، شرایط مراجعه، و پیگیری درخواست‌ها نیز برای بازنشستگان مشخص نشده است.

منتقدان می‌گویند که طی مراحل قضایی در نظام طالبان، به‌‌ویژه برای بازنشستگان، همانند گذشتن از هفت‌خوان رستم است؛ پروسه‌ای طولانی، پیچیده و آزاردهنده که عملا بسیاری از افراد کهن‌سال را از پیگیری حقوق خود باز می‌دارد.

این در حالی است که رهبر طالبان از یک‌سو فرمان توقف پرداخت معاش بازنشستگان را صادر کرده و از سوی دیگر، گزارش‌هایی منتشر شده که دفتر او در قندهار مبالغ هنگفتی از بودجه‌ی ملی را بدون شفافیت و حساب‌رسی، به افراد مشخص و وفاداران این گروه توزیع کرده است.

در سفر سال گذشته‌ی هبت‌الله آخوندزاده به ولایت‌های شمالی نیز گزارش‌هایی در رسانه‌ها مبنی بر این‌که پول‌هایی تحت عنوان «بخشش» به فرماندهان و نیروهای طالبان توزیع شد، منتشر شد؛ در حالی که هزاران بازنشسته، به‌ویژه آموزگاران، همچنان در فقر و گرسنگی به‌سر می‌برند.

از سوی دیگر، طالبان جزئیات بودجه‌ی خود، منابع درآمدی و نحوه‌ی مصرف آن را نه‌تنها به مردم، بلکه حتا به نهادهای بین‌المللی هم اعلام نمی‌کنند. به همین دلیل، ابهام گسترده‌ای پیرامون نحوه‌ی جمع‌آوری مالیات و مصرف آن وجود دارد. این در حالی است که حکومت طالبان به هیچ‌ یک از نهادهای ناظر، اجازه‌ی بررسی و نظارت بر روند تخصیص و مصرف بودجه را نمی‌دهد.

در چنین شرایطی، هزاران بازنشسته در سراسر کشور، به‌‌ویژه آموزگاران که دهه‌ها برای ساختن آینده‌ی‌ نسل‌های این سرزمین تلاش کرده‌اند، اکنون یا در آستانه‌ی گرسنگی قرار گرفته‌اند یا در پیاده‌‌روهای شهرها مشغول تکدی‌گری هستند، در حالی که حکومت طالبان نه‌تنها به وعده‌هایش عمل نکرده، بلکه هیچ افق روشنی برای حل بحران بازنشستگان ارائه نکرده است.