«ملا عمر، این ننگ را به جان نخرید که یک مسلمان (اشاره به اسامه بن لادن) را به کافران (ایالات متحده امریکا) تحویل دهد.» این سخنان را مولوی عبدالکبیر، وزیر مهاجرین و عودتکنندگان طالبان، در ماه سنبله ۱۴۰۲ بیان کرد. او اقدام ملا عمر، بنیانگذار گروه طالبان را توجیه کرد که بهدلیل پابندی به ارزشهای ایدئولوژیک، بقای حکومتش را قربانی کرد. اکنون، دوونیمدهه پس از آن رویداد تاریخی، طالبان در موقعیت مشابه قرار گرفتهاند؛ با این تفاوت که اینبار، نه ایالات متحده بلکه پاکستان از آنان میخواهد میان «ایدئولوژی» و رابطهی گرم با اسلامآباد یکی را انتخاب کنند.
حکومت طالبان این روزها با فشاری مشابه مواجه است: حکومت طالبان یا باید رهبران تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) را که پیوند ایدئولوژیک، قومی و مذهبی با طالبان افغانستان دارند به اسلامآباد بسپارد، یا آنان را وادار سازد از حملات در خاک پاکستان دست بردارند. چنین درخواستی برای طالبان که درونمایه مشروعیتشان را بر مبنای «وفاداری به ارزشهای ایدئولوژیک و مذهبی» بنا کردهاند، چالشی سنگین است، زیرا تصمیم در این باره مستقیما اقتدار درونگروهی ملا هبتالله آخوندزاده، رهبر کنونی طالبان را هدف میگیرد.
رهبر طالبان اگر در برابر خواست پاکستان انعطاف نشان دهد یا تحریک طالبان پاکستان را در معاملهای سیاسی با اسلامآباد قربانی کند، بخشی از رهبران و نیروهای طالبان از او سرخورده خواهند شد و وی را «ناتوان» خواهند یافت. این در حالی است که ملا عمر، بنیانگذار طالبان، در سال ۲۰۰۱ در برابر قدرت نظامی و اقتصادی ایالات متحده و ناتو ایستاد و حاضر نشد اسامه بن لادن و اعضای شبکه القاعده را که حملات ۱۱ سپتامبر را طرحریزی و عملیاتی کرده بودند، به امریکا تحویل دهد. اکنون طالبان با پرسش مشابه روبهرو هستند: آیا ملا هبتالله آخوندزاده از تصمیم تاریخی ملا عمر پیروی میکند یا راهی متفاوت در پیش میگیرد؟
تحریک طالبان پاکستان و ماشین جنگی آن در جریان دودهه جنگ افغانستان، در خدمت طالبان افغانستان قرار داشتند. بسیاری از نیروهای تیتیپی بدون دریافت معاش و تنها با تقسیم «غنایم جنگی» در کنار طالبان جنگیدند و هدف خود را «انجام جهاد» عنوان کردند. پس از امضای توافقنامهی دوحه میان طالبان و ایالات متحده در فبروری ۲۰۲۰، زمینه رهایی زندانیان طالبان فراهم شد و همین امر به گسترش ماشین جنگی طالبان انجامید. کاهش حمایت سیاسی، مالی و نظامی غرب از حکومت افغانستان در نتیجهی توافقنامهی دوحه، روحیه نظامیان افغانستان را تضعیف کرد و در نهایت، سقوط جمهوریت را رقم زد.
پاکستان که تصور میکرد با سقوط حکومت پیشین افغانستان و خروج امریکا و ناتو از این کشور به «پیروزی بزرگ» رسیده است، بر این باور بود که بهواسطهی دودهه میزبانی از طالبان و ایجاد قرارگاههای آموزشی در مناطق بلوچستان و خیبرپختونخوا، نفوذ کاملی بر طالبان دارد. اما این ارزیابی نادرست از آب درآمد. پس از حاکمیت دوبارهی طالبان در افغانستان، تحریک طالبان پاکستان که در کنار طالبان جنگیده بود و مهارتهای جنگ چریکی و انتحاری آموخته بود، با الهام از «پیروزی طالبان» در افغانستان، شورشگری خود را در پاکستان تشدید کرد. بسیاری از نیروهای پاکستانی که در جریان جنگ افغانستان به رویای «بهشت» نرسیده بودند، اکنون به مناطق قبایلی هممرز با افغانستان برگشتهاند و طی چهار سال گذشته موج بیسابقهای از حملات در خاک پاکستان را رقم زدهاند.

در چنین شرایطی، اسلامآباد خود را قربانی همان سیاستی میبیند که روزی از آن بهرهبرداری میکرد. حالا، ارتش و سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (آیاسآی) با بحران امنیتی روبهرو است که بخشی از آن محصول آموزش و تسلیح نیروهای تیتیپی در خاک پاکستان طی سالهای جنگ افغانستان است. اما اینبار، طالبان افغانستان تمایلی به مقابله با «برادران ایدئولوژیک» خود در پاکستان ندارند و همین مسأله روابط دو طرف را به مرحلهی پرتنش کشانده است.
از دوحه تا استانبول
پس از آنکه پاکستان به مدت سه هفتهی پیاپی اقدام به حملات هوایی در کابل و پکتیکا کرد، تنش میان طالبان و اسلامآباد شدت گرفت. طالبان نیز در واکنش، به بخشهایی از نوار مرزی افغانستان با پاکستان حملات «تلافیجویانه» انجام دادند. در پی نگرانیها از افزایش درگیریها، قطر و ترکیه برای میانجیگری میان دو طرف وارد عمل شدند. نخستین دور گفتوگوهای رسمی میان نمایندگان طالبان و پاکستان در دوحه برگزار شد و سپس دو طرف اعلام کردند که بر سر آتشبس فوری به توافق رسیدهاند. بهدنبال آن، قرار شد دور دوم مذاکرات در ترکیه برگزار شود. این نشست از روز شنبه، سوم ماه عقرب، در ترکیه آغاز شد؛ اما از همان ابتدا اختلافات عمیق میان هیأتهای دو کشور آشکار بود.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، اعلام کرد که مذاکرات با پاکستان در ترکیه برای حل مشکلات از طریق دیپلماسی و تفاهم، پنجشنبه (۸ عقرب) به پایان رسید. او از میانجیگری و تسهیل این مذاکرات از سوی ترکیه و قطر تشکر کرد و در حساب ایکس خود نوشت: «امارت اسلامی افغانستان از آغاز به دیپلماسی و تفاهم باور داشته است، از اینرو روند مذاکرات را با صداقت و جدیت، از طریق تعیین یک تیم جامع و مسلکی آغاز نموده و تا این مرحله با همکاری کامل و حوصله تعقیب کرد.»
مجاهد تأکید کرد که گروه طالبان «خواهان روابط مثبت با پاکستان است و این روابط باید مبتنی بر احترام متقابل، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر و عدم ایجاد تهدید برای هیچ طرف بنا شده باشد.»
او افزود: «مذاکرات استانبول که روند پیچیدهای داشت، با این توافق پایان یافت که دو طرف دوباره دیدار کنند و مسائل باقیمانده را مورد غور و بحث قرار دهند.»

با وجود این اظهارات، منابع طالبان تأیید کردهاند که مذاکرات ترکیه با تنش همراه بود. هیأت پاکستانی از طالبان خواسته بود که تضمین دهند تا تمام گروههای ستیزهجو که از خاک افغانستان علیه پاکستان فعالیت میکنند، به داخل افغانستان منتقل و سپس کنترل شوند. این درخواست مشخصا متوجه نیروهای تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) بود.
در مقابل، هیأت طالبان از اسلامآباد خواست که پاکستان نیز تضمین دهد که خاک خود را علیه حکومت طالبان در اختیار هیچ کشوری قرار ندهد، بهویژه برای پرواز و ورود پهپادهای امریکایی از خاک پاکستان به افغانستان. اما بنا بر گزارش رسانههای وابسته به طالبان، هیأت پاکستانی به رهبری جنرال شهاب اسلم پاسخ داد که اسلامآباد هیچ تضمینی مبنی بر پایان فعالیت شاخه خراسان دولت اسلامی (داعش) در افغانستان نمیدهد و همچنین نمیتواند مانع پرواز پهپادهای امریکایی از حریم خود شود.
حکومت طالبان بهویژه از گشتزنی پهپادهای امریکایی در آسمان افغانستان نگران است و از تکرار سناریوی کشتهشدن ایمنالظواهری، رهبر وقت شبکه القاعده در کابل، هراس دارد تا رهبران این گروه هدف این چنین حمله قرار نگیرند. تنها مسیر ممکن برای ورود پهپادهای امریکایی به قلمرو افغانستان از طریق خاک پاکستان است، زیرا هیچ یک از کشورهای همسایه دیگر با امریکا توافقی برای استفاده از حریم هوایی خود ندارند.
در شرایط کنونی، ارتش و سازمان اطلاعات نظامی پاکستان در تلاش برای گسترش روابط خود با دولت امریکا هستند. بهویژه نزدیکی اسلامآباد با دولت دونالد ترامپ، نگرانی طالبان را افزایش داده است. ارتش پاکستان در بحران شدید مالی و اقتصادی بهسر میبرد و برای جلب کمکهای اقتصادی واشنگتن، مایل است تا حد امکان به خواستهای امریکا پاسخ مثبت دهد. پس از سقوط حکومت افغانستان، کمکهای مستقیم امریکا به پاکستان نیز کاهش یافته است و اسلامآباد میکوشد با نشان دادن چهرهای «قربانی تروریسم» بار دیگر حمایت غرب را جلب کند.
اسلامآباد مدعی است که گروههایی چون تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) و «ارتش آزادیبخش بلوچستان» از خاک افغانستان برای اجرای حملات در پاکستان استفاده میکنند. در مقابل، طالبان نیز این ادعا را رد کرده و تأکید دارند که تهدیدهای امنیتی از سوی خاک پاکستان متوجه افغانستان است.
در نخستین دور مذاکرات طالبان و پاکستان در دوحه، ملا یعقوب، وزیر دفاع طالبان، توافقنامهی آتشبس را با خواجه محمد آصف، وزیر دفاع پاکستان، امضا کرد. اما در دور دوم مذاکرات در ترکیه، هیأت طالبان متفاوت بود: رحمتالله نجیب، معاون مالی و اداری وزارت داخلهی طالبان، ریاست هیأت را بر عهده داشت. مولوی نورالرحمان نصرت، رییس عملیاتی وزارت دفاع طالبان، انس حقانی، برادر سراجالدین حقانی، سهیل شاهین، سفیر طالبان در قطر، و عبدالقهار بلخی، سخنگوی وزارت خارجهی طالبان نیز از اعضای این هیأت بودند.

رحمتالله نجیب، از چهرههای نزدیک به ملا هبتالله آخوندزاده است و پیشتر بهعنوان معاون ادارهی استخبارات طالبان فعالیت داشت. او در دوران جنگ با حکومت پیشین افغانستان بیشتر در ولایت لوگر فعال بود و پس از سقوط جمهوریت، به ریاست استخبارات طالبان پیوست. سابقهاش در مبارزه با شاخه خراسان داعش سبب شده است که شناخت عمیقی از ساختارهای استخباراتی داشته باشد. در کنار او، انس حقانی نیز نقش مهمی در این مذاکرات ایفا کرد و بهعنوان «چشم و گوش» سراجالدین حقانی، رهبر شبکه حقانی، در نشست ترکیه حضور داشت. شبکه حقانی نسبت به جناح قندهار (محور ملا هبتالله) روابط نزدیکتری با ارتش و سازمان اطلاعات نظامی پاکستان دارد و همین نزدیکی، موضع طالبان را در برابر اسلامآباد پیچیدهتر کرده است.
تبلیغات و جنگ رسانهای
جنگ رسانهای میان پاکستان و حکومت طالبان اکنون به یکی از ابعاد اصلی تنش دو کشور تبدیل شده است. اسلامآباد، طالبان را به پناه دادن به فرماندهان و نیروهای تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) در خاک افغانستان متهم میکند، در حالی که طالبان نیز پاکستان را مسئول افزایش فعالیت شاخه خراسان دولت اسلامی (داعش) میدانند. ذبیحالله مجاهد، سخنگوی حکومت طالبان، بارها ادعا کرده است که مخفیگاههای اصلی داعش در ایالت بلوچستان پاکستان موقعیت دارد و از این مراکز برای سازماندهی حملات در افغانستان استفاده میشود. ارتش پاکستان روز پنجشنبه (۸ عقرب) اعلام کرد که تحریک طالبان پاکستان کشتهشدن یک فرمانده ارشد خود را تأیید کرده است.

از آنطرف، در زمانی که مذاکرات طالبان و پاکستان در دوحه جریان داشت، رسانه اینترنتی المرصاد وابسته به استخبارات طالبان نوار ویدیوییای از اعتراف یک شهروند پاکستان منتشر کرد. این فرد در ویدیو اعتراف میکند که در یکی از مراکز آموزشی داعش در کویته، افزون بر شهروندان پاکستان، شهروندان کشورهای تاجیکستان، ازبیکستان، روسیه، ترکیه و دیگر کشورها نیز آموزشهای نظامی دریافت میکنند. او مدعی است که گروه داعش برای او شناسنامه جعلی افغانستانی تهیه کرده بود تا برای اجرای عملیات به داخل افغانستان اعزام شود، اما پیش از انجام مأموریت از سوی نیروهای طالبان بازداشت شده است.
این چرخهی اتهامات، عملیات و پاسخ رسانهای نشان میدهد که نهتنها بحران میان طالبان و پاکستان حل نشده بلکه هر روز در ابعاد جدیدی گسترش مییابد. در مرکز این تنش، پرسش کلیدی و تاریخی قرار دارد که به بیستوچهار سال پیش بازمیگردد.
با همهی اینها، در سال ۲۰۰۱ ملا عمر، بنیانگذار تحریک طالبان افغانستان در برابر قدرت نظامی امریکا ایستاد و حاضر نشد متحد ایدئولوژیک خود، اسامه بن لادن را تحویل دهد؛ تصمیمی که به سقوط حکومتش انجامید، اما او را در روایت جهادیها به نماد «وفاداری تا مرگ» تبدیل کرد. امروز، ملا هبتالله آخوندزاده در برابر تصمیم مشابه ایستاده است؛ اینبار نه با واشنگتن بلکه با اسلامآباد.
طالبان میدانند که اگر تحریک طالبان پاکستان را قربانی رابطه با اسلامآباد کنند، پایگاه ایدئولوژیکشان در میان حلقات جهادی منطقه متزلزل خواهد شد. از سوی دیگر، اگر در برابر خواست پاکستان مقاومت کنند، خطر تقابل نظامی در انتظارشان است. همین دوگانگی، رهبری طالبان را در موقعیتی قرار داده است که هر تصمیمی میتواند سرنوشتساز باشد: یا تکرار مسیر ملا عمر و وفاداری به اصول ایدئولوژیک که خطر درهم شکستن نظام طالبانی را ممکن است در پی داشته باشد، یا عبور از آن تعهد سخت ایدئولوژیک برای بقای سیاسی. در حال حاضر، هر دو طرف میکوشند حد وسطی پیدا کنند که ظاهرا به آسانی بهدست نخواهد آمد.