افغانستانیزاسیون

یک وقت رییس‌جمهور به جوانان گفته بود هی چه خبر است همه‌ی تان به سوی اروپا روی آورده‌اید. بنشینید که افغانستان را برای تان اروپا بسازیم. اما به سرعت معلوم شد که اروپا ساختن میهن عزیز ما به آن سهولت که رییس‌جمهور گمان می‌کرد هم نیست. این شد که بعضی از برادران پیرو  «فرقه‌ی بَبَویّت» دل شان به حال رییس‌جمهور مان سوخت و شروع کردند به افغانستانیزه کردن اروپا. به همین خاطر که بر شهر پاریس حمله کردند.

اما به نظر من، این حضرات تروریست چون مدت زیادی در افغانستان نبوده‌اند، خیال کرده‌اند که افغانستان فقط همان کلاشینکوف و رگ‌بار است. به همین دلیل می‌توان گفت که با حمله‌ی خونین بر پاریس فقط یک وجه ناچیز از فرهنگ افغانی ما را به جهان معرفی کردند. جا دارد که مسئولان دولتی ما این رویکرد تقلیل‌گرایانه را محکوم کنند. فرهنگ افغانستان فقط به رگ‌بار کلاشینکوف خلاصه نمی‌شود. اگر تروریست‌های عرب، که عمری در کشور ما مهمان بوده‌اند و از این پس نیز خواهند بود، واقعا می‌خواهند اروپا را افغانستانیزه کنند، باید به جنبه‌های دیگر فرهنگ والای ما نیز توجه نمایند. مثلا:

ما سنگسار هم می‌کنیم. هرکس هرکس را هم سنگسار نمی‌کنیم. فقط زنانی را سنگسار می‌کنیم که مطمئن شده باشیم صد دفعه‌ی دیگر هم به خانه‌اش خواستگار بفرستیم قبول نمی‌کند. در ضمن، برخلاف تصور غالب، سنگسار کردن به هیچ وجه یک عمل خشونت آلود نیست. چرا که ارزش و کیفیت هر عمل به نیتی است که در پشت آن عمل است.  در سنگسار هیچ کس به این نیت یک زن را سنگ‌باران نمی‌کند که خدای نخواسته بخواهد مرتکب خشونتی شود. فقط می‌خواهد با سنگ به آن همشیره بفهماند که حالا که یک بار مردن حق است چه فرق می‌کند که آدم به دست داکتر بمیرد یا زیر باران سنگ. به عبارت دیگر،  این عمر چقدر کوتاه است و هوای نفس چقدر آدم را مبتلای مصیبت می‌کند. البته گاه شده که بعضی از علمای بزرگ دختران سیزده ساله را در آزمایشگاه هوای نفس خود امتحان کرده باشند. در این گونه موارد، اگر دختران مذکور زنده مانده باشند، لازم نیست سنگسار شوند، چون در امتحان شرکت کرده بوده‌اند.

چه می‌گفتیم؟ آها حرف سر افغانستان ساختن اروپا بود. برادران سعی کنند این جنبه‌های کولتور والای ما را نیز در روند افغانستانیزاسیون اروپا در نظر بگیرند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *