بار امانت

می‌گویند روزی پیرمرد نحیف و لاغری از صحرایی می‌گذشت. کوله‌بارش سنگین بود و توانش برای نوردیدن صحرا اندک. در دل با خود می‌گفت که کاش کسی پیدا می‌شد و اندکی با او همدلی و همراهی می‌کرد و آن بار گران را لختی از دوش او بر می‌داشت. در این خیال محنت‌آلود بود که صدای پایی شنید. برگشت و دید که جوان رعنا و تنومندی سوار بر شتری خوش‌رفتار و چابک از پی‌اش می‌آید. پیرمرد خوش‌حال شد و حمد خدای به جای آورد که به آن سرعت به داد او رسیده و در آن صحرای تفتیده چنان ناصر توانمندی برای او فرستاده. جوان در کنار پیرمرد توقفی کرد و سلامی داد. پیرمرد بی آن که درنگی کند از جوان خواهش کرد که اگر ممکن است آن کوله‌بار او را بر پشت شتر بگذارد تا پیر نزار مدتی از سنگینی آن مصیبت بیاساید. جوان لبخندی زد و گفت:
«من این شتر از برای بردن بار خود خریده و پروریده‌ام کاکا.»
جوان این را گفت و شتاب گرفت و از کنار پیرمرد دور شد. لحظه‌یی که گذشت و پیرمرد از غبار آن جوان مغرور و شتر تیزتک او بیرون آمد، با خود اندیشید که اوه پس از عمری تجربه من هنوز چه قدر نادانم. اگر این جوان کوله‌بار مرا می‌گرفت و می‌رفت و هرگز منتظر من نمی‌ماند، من چه کار می‌کردم؟ جوان که به آخر دشت رسیده بود با خود فکر کرد که آری، جوان هرچه باشد خام است. می‌توانستم بار او را بگیرم و بردارم و با این حیوان تیزرفتار بگریزم. ای بسا که آن کوله‌بار پر از جواهر بوده باشد!
جوان با شتاب برگشت و به پیرمرد گفت:
«پدر جان، بی‌ادبی مرا ببخش. خوب که فکر کردم با خود گفتم چو اِستاده‌ای دست افتاده گیر. بده بارت را من ببرم و تو را از این رنج برهانم.»
پیرمرد جواب داد:
«پسرم، نه، تو راحت باش. من هم دقیقا به همان چیزی فکر کردم که تو را به این‌جا باز آورد. برو پناهت به خدا!»
حالا قسمت مشکل این قصه شروع می‌شود. من می‌خواهم این قصه را به نحوی به حکومت وحدت ملی ربط بدهم اما نمی‌شود. کمکم کنید. اول فکر کردم که مثلاً بگویم داکتر عبدالله آن پیرمرد است و نماینده‌ی مجاهدین با بار سنگینی از یک میراث شوم. بعد اشرف غنی آن جوان شترسوار است که می‌خواهد این بار را برندارد. بعد، اشرف غنی فکر می‌کند که شاید در زدن این میراث سودی هم باشد، اما عبدالله دیگر حاضر نیست آن را به او بسپارد و… ولی دیدم که سخت است. یعنی آدم چرا قصه‌یی بگوید که نتواند آن را به‌منظور اصلی خود ربط بدهد؟
ببینید شما می‌توانید کاری بکنید؟

دیدگاه‌های شما
  1. خدا کند کمک های جدید امریکا راست و شفاف باشد نه مانند چند سال قبل امریکا هر روز در محافل بزرگان امریکا اعلان میکنند ما چندین تریلیون دالر ما در افغانستان مصرف کردیم دروغ محض است شاید بنام افغانستان از خزانه امریکا کشیده شده باشد در افغانستان جنگ و گل گل میری بود حساب و کتاب درست چندان بود همه را دزدان حرفوی امریکا با اجینت ها افغان امریکاهی که در پست های بلند و اساس دولت از طرف امریکا نصب شده بود با خود بردند نا حق ملت ما را منت دار نسازید.

    بطور نمونه نشان دهید در ظرف چهارده سال چند کاری زیر بنایی و اساسی چند فابریکه تولیدی چند طیاره نظامی پیشرفته و چند دافع هوا مدرن به سطح منطقه بما تسلیم داده چهار طیاره کهنه فرسوده جنگ دوم جهانی بنام ما خریده شده که قدرت پرواز را ندارد در میدان کابل هواهی کابل از روزیکه آمده خواب است

    باید دولت موجود کابل خیانتهای امریکا را به بزرگانش بگوید به سر مفتش امریکا SIGAR یاد آوری کندو طیاره های جنگ دوم جهانی راچند صد ملیون خریدار شده نشان دهد در باره تحقیق کند بهتر است بخاطر روشن شدن حقایق به ملت امریکا طوری نمونه لاشه طیاره را به امریکا واپس ببرد و در یک پاک عمومی امریکا به نمایش بگذارد مردم شریف امریکا از حقایق خبر شوند که از پول تکس مردم شریف امریکاچه خریداری شده خیانت بزرگ را مقامات نظامی امریکا به خاطر جیب پر کردن خود انجام دادند ملت افغانستان را ناحق منت دار نسازید صدها قلم اشیای بیکاره به حساب تجارت بیکاره کس نخر یا تلپت بنام افغانستان بودن مشوره متخصصین و ضرورت واقعی دولت افغانستان خریداری شده در افغانستان انبار شد پول حیف و میل گردیده. حاجی صبور

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *