ناگزیری‌های حکومت در روند مصالحه با طالبان,عرفان مهران,تحلیل|روزنامه اطلاعات روز

ناگزیری‌های حکومت در روند مصالحه با طالبان

عرفان مهران

حکومت وحدت ملی پس از ماه‌ها تلاش برای شروع مذاکرات صلح با طالبان، ظاهراً امیدواری‌هایی را برای شروع این روند به‌وجود آورده است. قرار است به‌زودی نشست چهارجانبه افغانستان، پاکستان، امریکا و چین در کابل برگزار شود و در مورد چه‌گونگی آغاز گفت‌وگوهای صلح با طالبان بحث شود. بر اساس اعلام دولت افغانستان، در ماه روان میلادی طرح جامع مذاکرات صلح نهایی و این روند با مشارکت امریکا، چین و پاکستان عملی خواهد شد. برای مردم افغانستان، این خبر خوشایند است، اما برای رسیدن به توافق و نهایی سازی این روند دشواری‌های فراوانی وجود دارند.
این‌که پروسه صلح با موفقیت همراه خواهد بود یاخیر، بایست به ابعاد پیچیده‌ی این قضیه توجه کرد. نخستین مسئله برای موفقیت این روند مجموعه مناسبات و مطالبات پارادوکسیکال در روند صلح می‌باشد. توجه به مطالبات طالبان برای انجام مذاکرات صلح، پیش شرط‌های وضع شده از جانب دولت افغانستان، پراکندگی‌ها و اختلاف‌ها در درون حلقه‌های سیاسی در کشور و از همه مهم‌تر عدم اجماع جهانی و تضاد خواست‌ها و سیاست‌های کشورهای خارجی در امور افغانستان، نشان می‌دهند که دست‌یابی به صلح از این طریق امر دشوار و غیرممکن می‌باشد. استراتژی کنونی صلح آن جامعیت لازم را ندارد که بتواند مجموعه‌ای از این خواست‌های متفرق و پراکنده را به کلیتی تبدیل کند تا بر سر آن توافقی حاصل آید. در سطح داخلی تمامی جریان‌های سیاسی اعم از اپوزیسیون و حکومت به این اتفاق نظر دارند که تنها راه حل مسئله افغانستان انجام گفت‌وگو و مذاکره با طالبان است، اما بر سر میکانیزم مصالحه با طالبان توافقی وجود ندارد. حکومت استراتژی موجود مصالحه را جامع و راهگشا می‌داند، اما به نظر بسیاری از جریان‌های سیاسی حتا نزدیک به حکومت، این استراتژی کارایی چندانی ندارد و تداوم این روند چیزی جز ضیاع وقت و از دست دادن فرصت‌ها نیست.
از طرف دیگر، در سطح خارجی نیز اجماع بر سر چه‌گونگی حل و فصل بی‌ثباتی در افغانستان وجود ندارد. بازی‌گران جهانی و منطقه‌ای هر کدام اهداف خاصی برای خود ترسیم کرده‌اند و برای هر گونه همکاری منافع بزرگی را برای خود قایل می‌باشند. تلاش‌های دیپلماتیک افغانستان در بیرون از کشور نتوانسته محوریت مشخصی ایجاد کند تا مذاکرات صلح حول آن محور مشخص بچرخد. تاکنون ما شاهد شکل‌گیری محورهای مختلف با تبانی کشورهای هم‌سود و هم‌سو در امور افغانستان بوده‌ایم که هر کدام با اهداف و میکانیزم‌های متفاوتی عمل کرده‌اند. دفتر طالبان در قطر در سلسله همین بازی‌ها گشایش یافت، طی چند سال بارها مذاکرات چند جانبه میان افغانستان، پاکستان و بریتانیا، همین‌طور افغانستان، امریکا، ترکیه و قطر و افغانستان، عربستان و پاکستان و… برای دست‌یابی به صلح انجام شد. اکنون رویکرد جدید با محوریت پاکستان و نظارت امریکا و چین شکل گرفته است. این‌ها همه نشانه‌های از تفرق و پراکندگی منافع میان کشورهای مختلف و عدم اجماع آنان در مورد ثبات افغانستان می‌باشد.
بنا براین، دیده می‌شود که استراتژی صلح دولت افغانستان هنوز نتوانسته اجماع لازم را ایجاد کند. در این استراتژی نقش کشورها و میزان تاثیرگذاری آنان در این روند به‌گونه‌ی مشخص تعریف نشده و در سطح داخلی نیز رضایت عمومی با این برنامه کنونی حاصل نگردیده است. این پراکندگی و فقدان اجماع لازم میان جریان‌های مختلف ذی‌دخل خود دلیل اصلی شکست تلاش‌های صلح می‌باشد. زیرا اگر یک طرف این جریان‌ها گام مفیدی بردارد، جانب دیگر نمی‌تواند آن‌را برتابد، لذا نه تنها کمکی برای موفقیت آن انجام نمی‌دهد بلکه موانع و مشکلاتی را نیز بر آن مترتب می‌سازد.
به نظر می‌رسد دولت دچار استیصال و ناگزیری‌هایی برای پیشبرد مذاکرات صلح می‌باشد. در این روند دولت نقش موثری نمی‌تواند ایفا کند. بلکه بازی‌گران اصلی این روند کشورهای بزرگ و قدرتمند بیرونی است که هرکدام منافع متفاوتی برای خود در افغانستان تعریف کرده‌اند. در سطح داخلی نیز این عدم اجماع دست حکومت را در بسا موارد بسته است. برخی از گروه‌ها عملاً در هم‌سویی با طالبان قرار دارند، برخی دیگر حضور طالبان و ادغام آنان در بدنه دولت را به سود خود نمی‌پندارند و برخی هم از روند بی‌پایان جنگ میان حکومت و طالبان سود برده، سرگرم تجارت در بازارهای سیاه کشور می‌باشند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *