بود نبود یک کشور بود. نه، دو کشور بودند. نه، خوب که فکر میکنم سه کشور بودند.
کشور اول:
در این کشور دو چیز زیاد بودند: یکی کوه سر به فلک کشیده و دیگری بیابان پهناور. بیابانهایش که هیچ. ولی کوههایش چیزهای مفیدی بودند.
کشور دوم:
در این کشور دو چیز زیاد بودند: یکی چاه و دیگری آدم بیکار. آدم بیکارش هیچ؛ ولی چاههایش خیلی سودآور بودند.
کشور سوم:
در این کشور دو چیز زیاد بودند: یکی هنرمند و دیگری چاه. چاههایش به هر صورت؛ ولی هنرمندانش طلا بودند طلا.
یک وقت، در دنیا هرج و مرج شد. این سه کشور با هم نشستند و گفتند چهطور است در این خرتاخری سرتاسری منابع سرشار خود را، که همین طوری بدون استفاده ماندهاند، به کار بیندازیم و ازشان استفادهی بهینه بکنیم.
افغانستان گفت من کوه سر به فلک کشیده زیاد دارم. شما دو کشور دوست و برادر که آدم بیکار و هنرمند سرگردان زیاد دارید، میتوانید آن آدمهای تان را به افغانستان بفرستید که در کوههای ما مشغول جهاد شوند. عربستان از این نظر خوشش آمد و قول داد که تمام آدمهای عصبانی و بیکار خود را بفرستد. ایران هم از این پیشنهاد استقبال کرد و اعلام کرد که هزاران هنرمند خود را به افغانستان اعزام کند. بعد، سوال این بود که این آدمها در افغانستان چه کار کنند و خرج شان را کی بدهد. ایران و عربستان گفتند ما چاه زیاد داریم و همه شان هم پر از نفت اند. خرج شان را از همین چاههای نفت میپردازیم. اما این که این همه آدم در کوههای سر به فلک کشیدهی افغانستان چه کار باید بکنند، سوال سختی است…
این سه کشور در حال چرت زدن بودند که شوروی وارد افغانستان شد. هر سه کشور خوشحال شدند. همهی کوههای افغانستان کاربرد پیدا کردند. تمام تروریستهای عربستانی تفنگ برداشتند و در این کوهها بالا شدند. ماندند هنرمندان ایرانی. آنها هم شروع کردند به نقاشی و میلیونها تصویر از امام خمینی و آیتالله خامنهیی کشیدند…
بعد، نمیدانم چه شد که عربستان و ایران با هم اختلاف پیدا کردند. به نظرم شوروی که از افغانستان بیرون رفت، تروریستهای عربستانی و هنرمندان ایرانی بیکار شدند و به جان هم افتادند. این شد که عربستان داعش را جور کرد که ایرانیها را گوشمالی بدهد و ایران هم هنرمندان خود را در عراق و سوریه و خود عربستان بسیج کرد که عکس رهبر معظم را بکشند.
حالا که این دو کشور با هم شاخ به شاخ شدهاند، افغانستان در میانه حیران مانده که چه کار کند. لامذهبها هردوی شان چاه دارند و چاه شان نفت دارد و نفت شان پول دارد. هیچ کدام شان را هم نمیتوانی برنجانی. با معاش مشاوری و وزارت و ریاست جمهوری و صدراعظمی که روزگار نمیگذرد. کار دولتی که نان ندارد. تا چیزی بگویی، پترودالر عربستان و ایران قطع میشود.
ملاحظه میکنید که تقابل ایران و عربستان چندان که دولت افغانستان را در تنگنا میگذارد، برای خود آن کشورها دردسر ساز نیست. آخر، ما چه گناه کردهایم؟ خدایا چرا به ما کوه سر به فلک کشیده دادی و به آنها چاه پر نفت؟ چرا ما باید همیشه با تمام نیرو این قدر در مضیقه باشیم؟