زوال سواد و حیا

استقلال هم حد دارد!

به نظر من، کمیسیون مستقل انتخابات نباید بیش از حد مستقل باشد. می‌دانم حالا اگر ایستاده‌اید به خاطر همین حرف من پای تان را محکم بر زمین می‌زنید و به من لعنت می‌فرستید. لعنت بفرستید، پروا ندارد (اگر تا حالا قادر متعال به لعنت فرستادن تان توجه کرده بود، نیم جمعیت کشور کَل و شَل بودند). ولی پای تان را محکم بر زمین نزنید. از یک سو، داکترها بر این باور اند که پای خود را بر زمین کوبیدن مغز سر آدم را تکان می‌دهد و در نتیجه کسانی که فقط یک دیوانه‌گی با نبوغ فاصله داشتند، آسیب مغزی می‌بینند و مملکت به جای آن که از نابغه پر شود، مملو از مجنون می‌شود. از سویی دیگر، آیا می‌دانید که در این خاک پاک آبایی، که شما بر آن لگد خشم حواله می‌کنید، هزاران افغان قهرمان خوابیده‌اند؟ اگر امروز شما در کشوری زند‌گی می‌کنید که آزاد و آباد است و اروپا می‌خواست آن شود، ولی نشد، چون نمی‌توانست بشود، و نخواهد شد، که اصلاً نشدنی است، به خاطر قهرمانی‌های همان شیرانی است که در این خاک خفته‌اند و شما بر آن پای می‌کوبید. حیا کنید.
اما چرا من فکر می‌کنم کمیسیون مستقل انتخابات نباید بیش از حد مستقل باشد؟ دلیل دارم. یاد تان هست که در انتخابات قبلی استقلال انتخابات با ما چه‌ها کرد؟ یکی گفته بود ما مستقل هستیم و یوغ بند‌گی هیچ چیزی را بر گردن خود نمی‌پسندیم و حتا زیر بار ریاضی و آمار هم نمی‌رویم. هر چه به او می‌گفتند آقا جان، این ولسوالی در مجموع چهارصد هزار نفر ندارد، چه‌طور ممکن است تنها واجدین شرایط رای‌دهی‌اش پنج‌صد هزار نفر باشند، قبول نمی‌کرد. می‌گفت در این ولسوالی خداوند امور را به گونه‌ای ترتیب کرده که همه‌ی ساکنان‌اش مرد هستند، سن شان بالای ۱۸ است و همه‌ی شان تذکره‌ی الکترونیکی، یعنی نامرئی، دارند. همین آدم از فرط یا فرت استقلال تصمیم گرفت که صندوق را یک چیز دیگر بنامد. متاسفانه من دقیقاً به خاطر ندارم که صندوق را چه نامیده بود. یک چیز جالب بود. همین‌قدر یادم مانده که گفته بود به کوه ببرید. هیزم بود؟ نه، هیزم را که از کوه می‌آورند. آفتابه بود؟ نه دیگر. آفتابه را چرا به کوه ببرند. در همین کنار سرک، که رو به دیوار می‌نشینند، آفتابه نمی‌برند؛ بعد به کوه آفتابه می‌برند؟ در ضمن، گفته بود به کوه ببریدشان، چاق شان کنید. آفتابه که چاق نمی‌شود. یادم نمی‌آید. ولی نکته‌ی اصلی همان است که گفتم. اگر کمیسیون مستقل انتخابات بیش از حد مستقل باشد، کار خراب می‌شود. مردم هم مثل گوسفند. هر چیزی را که شنیدند، قبول می‌کنند. من گفتم، شما نشنوید.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *