Bsm-Mohbabbat

دلم برای اطلاعات روز تنگ می‌شود

بسم الله محبت


روزهایی که من به‌عنوان ویراستار کارم را در روزنامه‌ی اطلاعات روز آغاز کردم، این روزنامه بیشتر «اطلاعاتی» بود؛ مطالب جالب، علمی، بهداشتی، ورزش و تازه‌ی جهانی را منتشر می‌کرد و سروکار زیادی با سیاست نداشت. تازه یک صفحه‌اش را به خبر داخلی افغانستان و صفحه‌ی دیگری را به موضوعات سیاسی و اجتماعی اختصاص داده بود. در این صفحه، فقط طنزهای تندوتیز «خبرنگار ناراضی» را داشتیم و روزانه یک نوشته‌ی دیگر تحلیلی.
من کاملاً غیرمنتظره و از طریق فیس‌بوک، ویراستار اطلاعات روز شدم؛ بدون این‌که «تجربه‌ی کاری» رسمی‌ای در زمینه‌ی ویراستاری داشته باشم، و خیلی زود با اطلاعات روز، ذکی دریابی و همکاران دیگرم انس گرفتم.
پسان‌ترها، اطلاعات روز تبدیل به خانه‌ام شد. آن‌جا هم کار می‌کردم و هم زندگی. من و بچه‌هایی که آن‌جا بودیم، با اطلاعات روز «خودی» شده بودیم؛ شبیه اعضای یک خانواده. اطلاعات روز متعلق به همه‌ی ما بود.
ما، یک تعداد جوان‌هایی که تازه مشق روزنامه‌نگاری می‌کردیم، کم‌کم صفحه‌های بیشتری از اطلاعات روز را به سیاست و اجتماع اختصاص دادیم و کار ما روزبه‌روز جدی‌تر شد. اطلاعات روز هر روز پرآوازه‌تر، پرخواننده‌تر و پربارتر می‌شد و با روزنامه‌هایی که سابقه‌ای طولانی داشتند رقابت می‌کرد.
بچه‌هایی که در اطلاعات روز بودند، یا جدیداً می‌آمدند، همه خودی می‌شدند. همه اطلاعات روز را خانه‌ی‌شان فرض می‌کردند و صادقانه برای این روزنامه کار می‌کردند.
اطلاعات روز برای بیشتر اعضای خانواده‌اش یک سکوی پرش نیز بود. در جامعه‌ی ناخوانا و نانویسای افغانستان، درِ خانه‌ی اطلاعات روز به روی همه‌ی دانشجویانی که می‌خواستند مشق روزنامه‌گاری کنند و رسانه‌های دیگر نیز به گناه نداشتن «تجربه‌ کاری» ارزشی به استعدادهای آن‌ها نمی‌دادند، باز بود. آن‌ها خیلی راحت و دور از واسطه‌بازی و «کش‌وفش»های دیگر روند استخدام در سازمان‌های رسانه‌ای، می‌توانستند برای اطلاعات روز کار کنند.
یکی از چالش‌های بزرگ فراراه جوانان تازه‌کار، همین است؛ بزرگان آن‌ها را به‌عنوان آن‌چه که هستند قبول ندارند و استعدادهای آن‌ها را بدون «تجربه‌ کاری» خیلی راحت ضرب در هیچ می‌کنند.
اکنون که تجربه‌ی من در زمینه‌ی رسانه‌گری وارد سال چهارم می‌شود، این‌که به گفته‌ی آن استادِ بزرگوار ما، «از درودیوار رسانه‌های افغانستان «چتلی» می‌بارد»، اصلاً برایم قابل تعجب نیست؛ زیرا مدیران بیشتر رسانه‌ها افرادی را با بیش از ده سال تجربه‌ی کاری(!) استخدام می‌کنند که حتا به اندازه‌ی یک‌دهم افراد تازه‌کار سواد ندارند. من اکنون فراوان با این‌گونه افراد سروکار دارم و راستش به‌عنوان ویراستار، دلم برای نوشته‌های همان جوانان بی‌تجربه‌ی اطلاعات روز تنگ می‌شود.
از این منظر، در جامعه‌ی «پیرسالار» روزنامه‌نگاری افغانستان، اطلاعات روز کاملاً یک تجربه‌ی تازه است. روزنامه‌‌ای که با کار همین جوانان تازه‌کار، اکنون جایگاهش را به‌عنوان یکی از روزنامه‌های برتر در دل مردم افغانستان باز کرده است.
شاید کم‌تر کسی باور کند که اطلاعات روز برخلاف رسانه‌هایی که حتا مطالب حقوق بشری را «به نرخ دالر» به نشر می‌رسانند و چهره‌های گنده‌ی سیاسی و قومی پشت آن‌ها ایستاده‌اند، آزادانه در زمینه‌ی آن‌چه که باور دارد، قدم می‌زند و می‌نویسد، بدون هیچ چشم‌داشتی.
ویژه‌نامه‌هایی چون پرونده‌ی فساد کابل‌بانک، استاد قسیم اخگر، فرخنده و… را که اطلاعات روز منتشر کرد، بدون شک در تاریخ روزنامه‌های افغانستان ماندگار هستند.
امروز، اطلاعات روز در چهارمین سال نشراتش قرار دارد و یک‌هزار شماره‌اش منتشر شده است، و این کار اندکی نیست. در سرزمینی که روزنامه‌ها مرگ زودرس و فصلی دارند و گروه‌گروه روزنامه و هفته‌نامه و… هر روز ایجاد می‌شوند و صاحبان‌ آن‌ها پس از رسیدن/نرسیدن به اهداف‌‌شان از صحنه خارج می‌شوند، اطلاعات روز ثابت کرد که هدف‌مند و متعهد است.
آرزو می‌کنم اطلاعات روز هم‌چنان درخشان بماند و تا سال‌های سال به وظیفه‌ی اطلاع‌رسانی و روشنگری‌اش در افغانستان ادامه دهد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *