بهزودی کمپاینهای تیمهای انتخاباتی مختلف ریاست جمهوری آغاز میشوند، اما تاکنون کمتر صحبتی دربارهی شیوههای کمپاین انتخابات به میان آمده است. هرچند فرایند نهادسازی در طول یکدههی اخیر در افغانستان رضایتبخش بوده است؛ برگزاری چندین انتخابات ریاست جمهوری، پارلمانی و شوراهای ولایتی، ایجاد پارلمان، فعال شدن شوراهای ولایتی و دیگر نهادهایی که میتوانند ممثل فرایند دولتسازی در یک جامعهی پسامنازعه باشند، نمادهای خوشآیندی از عبور موفقیتآمیز در دوران گذار سیاسی به شمار میروند. اما این تنها بخشی از قضیه است. مسئلهی مهم، فرهنگ استفاده و تعامل با این نهادها میباشد. امری که متأسفانه در جامعهی افغانستان کمتر میتوان ردپایی از آن پیدا کرد. مسئلهای که در این مختصر تنها به آن اشارهای کوتاه میشود، فرهنگ رقابت و کمپاین انتخاباتی است. دو شیوهی کلی را میتوان در فرایند رقابتهای انتخاباتی متصور بود که البته وضعیتهای وسط و بینابین را نباید از نظر دور داشت:
شیوهی اول: در این روش رقبای انتخاباتی بیشتر بر تبلیغ و تحلیل منطق برنامههای خود در موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی و حوزههای جزئیتر تأکید کرده و اگر گریزی بر رقیب انتخاباتی خود میزنند، بیشتر معطوف بر نقد برنامههای وی بوده و احیانا به ناکارآمدی آنها به صورت مستند و منطقی میپردازند. البته بسته به میزان برخوردار بودن از ارزشهای اخلاقی در رفتار هر سیاستمدار، اگر نقدی هم به حوزههای خصوصیتر رقیب وارد شود، بیشتر از آن که به تهمت و افترا توسل گردد، سعی میشود این نقدها یا افشاگریها کاملا مستند و با ارائهی شواهد باشند. معمولا چنین رفتارهای سیاسی در جوامع کاملا دموکراتیک و مدرن که رفتارهای انسانمدارانه تبدیل به یک فرهنگ شده و افراد خود را فراتر از ارزشهای اخلاق انسانیـقانونی نمیدانند، معمول است. به عنوان مثال، افشا شدن خطای هرچند ناچیز یک سیاستمدار در این جوامع، استعفای بدون قید و شرط وی را به همراه عذرخواهی در پی دارد که معمولا نمونههایی از آن را در خبرها میشنویم.
شیوهی دوم: در این رویکرد رقبای انتخاباتی به عبارت معروف «شمشیر را از رو میبندند» و بدون ملاحظهی هرگونه نزاکتهای اخلاقی و مسئولیتهای شهروندی برای تخریب چهرهی رقیب سیاسی خود به هر ابزاری متوسل میشوند. در چنین شرایطی معمولا هیچگونه حریم خصوصی برای رقیب خود متصور نیستند. معمولا چنین وضعیتی در جامعهای اتفاق میافتد که ارزشهای اخلاقی بهشدت ضعیف بوده و وجدان عمومی جامعه در جایگاه قضاوت دربارهی رفتار سیاسی سیاستورزان و سیاستبازان قرار ندارد و حاکمیت قانون هم به دلیل فقدان مکانیزمهای تعقیبی مؤثر حوزهی وسیعی را برای هرگونه تهمت، افترا و تعهدی به حوزهی خصوصی یا به عبارتی آبروی افراد فراهم میکند و افکار عمومی هم بیش از آن که تصمیم و قضاوتهای خود را براساس شواهد متقن و به عبارتی محکمهپسند استوار سازند، بیشتر براساس شایعات قضاوت کرده و تصمیم میگیرند. معمولا در جوامع سنتی یا جوامعی که سطح آگاهی عمومی در جایگاه نازلی قرار دارد، شاهد چنین وضعیتهایی هستند.
افغانستان اما به عنوان جامعهای که از نظر شاخصهای مهم توسعه در ابعاد مختلف مادی و معنوی از جایگاه نازلی برخوردار است، در یکدههی اخیر هرچند شاهد ایجاد نهادهای متعدد سیاسی و اجتماعی بودهایم، اما در ارتباط با شکلگیری فرهنگ استفاده از این نهادها هنوز تردیدهای جدی وجود دارند. با توجه به این که انتخابات یکی از مهمترین مکانیزمهای مشارکت عمومی مردم در فرایند قدرت است، هنوز فرهنگ رقابت دموکراتیک و انسانی در طی مبارزات انتخاباتی در رفتار سیاستورزان جامعهی ما شکل نگرفته است که مصادیق آن را در رفتارهای چون انواع اتهامات، شایعهسازی، توهین، تحقیر و… بهخوبی میتوان مشاهده کرد. اکنون که افغانستان در آستانهی تجربهی یکی از مهمترین انتقالهای دموکراتیک قدرت در طول تاریخ سیاسی خود قرار دارد، بر سیاستمداران و عموم جامعه لازم است تا نسبت به احترام به ارزشهای اخلاقی و در مجموع رقابت سالم سعی بلیغ نمایند. بدون شک بیش از فرایند برگزاری انتخابات و انتقال مسالمتآمیز قدرت، نهادینه کردن فرهنگ رقابت سالم در قالب تأکید بر برنامهها و نقد منطقی و متکی به مستندات برنامههای رقیب میتواند بقا و استحکام روندهای دموکراتیک در افغانستان را تضمین نماید.