برگردان: حمیدمهدوی
پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان در سال 2014، آسیای مرکزی درهالهای از ابهام قرار دارد و نگرانیهای زیادی در این منطقه پس از خروج ایالات متحده از افغانستان بروز خواهند کرد، از قبیل ثبات رژیمهای موجود در این کشورها، اسلامگرایی افراطی و جریان تروریستی که از افغانستان منشا میگیرد و در کشورهایی مانند تاجیکستان، ازبکستان و… سرازیر میشود؛ راههای تجارتی و مسیرهای نقل و انتقالها، امنیت مرزها، قاچاق سلاح و مواد مخدر، مسایل مربوط به خط لولهی انرژی.
آن گونه که فکر میشود، آسیای مرکزی یک منطقهی یکپارچه نیست. در این منطقه چهار جمهوری اسلامی وجود دارد که از نظر بزرگی با اروپای غربی برابری میکنند. این کشورها که از نظر منابع طبیعی غنی است، اکثریت مردم آنها به لهجهی ترکی سخن میزنند و از نظر قومی نیز به ریشهی ترکی بر میگردند. مردم در تاجیکستان به دلیل ارتباط تاریخی که با ایران دارند، به زبان فارسی سخن میگویند. پاکستان از طریق واخان به کشور کوچک تاجیکستان وصل است. به طور عموم، کشورهای آسیای مرکزی در مورد خروج نیروهای نظامی ناتو و ایالات متحده از افغانستان نگرانند، پس نگرانیها در این کشورها لنگر انداخته و یک حس آزاردهندهای که ریشه در نگرانیهای امنیتی دارد، در این کشورها به مشاهده میرسد.
تا چندی قبل، آنها پاکستان را به حیث بخشی از مشکلات در افغانستان میدانستند تا یک بخشی از راه حل. وقتی که اتحاد جماهیر شوروی سابق فروپاشید، و کشورهای آسیای میانه از بطن آن بیرون آمد، مردم پاکستان به طور عموم از ارتباط برقرار کردن با این کشورها که 75 سال کمونیستها بر آن حکمروایی کرده بودند، خوشحال بودند. اشتراک در دین و گشودن دروازههای تجارت برروی یکدیگر، بسیاریها را در پاکستان به هیجان آورده بود. مکانهای تاریخی مثل بخارا، سمرقند، فرغانه و خیوا، نامهای جداگانهی یک دودمان است. از آنجایی که آسیای مرکزی سالهای سال در چنگ کمونیسم مهر موم شده بود و هیچ مخاطب دیگری جز احساس غربت تاریخی و فرهنگی نداشتند.
اما متأسفانه بعد از این که گروههای مختلف اسلامی و مبلغان از این کشورها دیدار کردند، این شور و هیجان موجب سراسیمگی شد. بعدا عدهای از مسلمانهای افراطی از کشورهای افغانستان و پاکستان به این کشورها سرازیر شدند.
آنها خود را مسلمانهایی میخواندند که میخواستند با استفاده از شور و حرارت دینی شان، مسلمانهای بیخدا را به دین اسلام بر گردانند؛ اما در این مورد که اسلام در آسیای جنوبی از طریق آسیای مرکزی به واسطهی قدیسهای صوفی راه یافته است، کمتر میدانستند.
افغانستان با سه کشور آسیای میانه (ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان) مرز مشترک دارد و از کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و… کشورها گاز و تیل وارد میکند، این در حالی است که صادرات پاکستان به کشورهای آسیای مرکزی ناچیز است. تجارت بین پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی به دلیل مسدود ماندن راههای تجارتی از طریق افغانستان، توسعه نیافته است. همچنین دلهرهی آنها نسبت به افزایش بیثباتی در پاکستان، آنها را از توسعهی روابط تجارتی و اقتصادی بازداشته است.
این کشورها بدیل دیگری برای تجارت با پاکستان گزیدهاند (تجارت با چین). با ایران نیز به دلیل موجودیت حس رقابت بین آنها روابط اقتصادی و تجارتی گسترده ندارد. امنیت مرزهای این کشورها به دلیل نزدیکی شان با روسیه هنوز توسط این کشور تأمین میشود.
مسیرهای آلماتی و تاشکند به دلیل قاچاق انسان، مواد مخدر و دیگر کارهای غیراخلاقی مسدود است. ضرورت پاکستان به انرژی در حالی شدید و حاد است که غولهای بزرگ اقتصادی چین و هند که مسیر رشد و توسعهی اقتصادی را به سرعت میپیمایند نیز به کمبود انرژی مواجه اند.
پاکستان نیز به کمبود انرژی مواجه است؛ به همین دلیل از کشورهای آسیای میانه گاز وارد میکند و پیوسته در تلاش است تا روابط تجارتی و اقتصادی خود با این کشورها را ترمیم نموده و روند رشد اقتصادی در پاکستان را تسریع بخشد. سفر اخیر نواز شریف، نخستوزیر پاکستان در چین نیز به نوعی تلاش در راستای رفع این مشکلات پنداشته میشود. وی قراردادهایی را به منظور رفع مشکلات انرژی و حمل ونقل با چین به امضا رسانیده است.
سناریوی خروج نیروهای نظامیآمریکا از افغانستان بعد از سال 2014 در کشورهای آسیای میانه یک حالت دمدمیو مزاجی را به وجود میآورد. از آنجایی که این کشورها بعد از خروج این نیروها از افغانستان با فشار شدید تروریزم و افراطگرایی از ناحیهی جنوب مواجه خواهند شد، خواهان خروج سریع این نیروها از افغانستان نیستند. همچنین آنها بعضی از منافعی را که در موجودیت پایگاههای آمریکایی (مثل درآمد آنها از بابت حملونقل محمولههای این نیروها از طریق آسیای میانه) به دست میآورند، از دست خواهند داد. همچنین درصورت نبود ایالات متحده در افغانستان، زمینه برای نفوذ بیشتر روسیه در این کشورها میسر خواهد شد.
همچنان این کشورها از مجاورت با کشورهای همسایهی بزرگی مثل ترکمنستان که دارای منابع غنی طبیعی، ارتش قوی، نفوس بیشتر و قدرت سیاسی بیشتر دارد، در هراس اند.
این کشورها با ایالات متحدهی امریکا روابط خاصی داشته اند و به دلیل اجازه دادن به ایالات متحده در امر انتقال محمولههای نظامی این کشور به افغانستان از طریق خاک این کشورها، از کمکها و تجارت با ایالات متحده همیشه نفع بردهاند. اکنون نیز این کشورها در امر خروج نیروها و تجهیزات نظامیامریکا از افغانستان با این کشور همکاری میکنند. طبیعتا این اقدامات ترجیحی ناخرسندیهای بزرگی را بین این کشورها و همسایههای کوچک آنها ایجاد میکند.
سوال اغلباً اینگونه مطرح میشود که آیا تروریستهای آسیای میانه تهدیدی برای آسیای جنوبی محسوب میشود یا این که تروریستهای ملیشهای آسیای جنوبی، خطری است برای کشورهای آسیای میانه؟
با وجود مصرف کردن نزدیک به تریلیون دالر و کشته شدن هزاران نفر، هدف آمریکا مبنی بر مطیع ساختن افغانستان برآورده نشده است و در عوض، افراطگرایی دینی، منطقه را به انحصار درآورده است.
اگر منابع غنی افغانستان توسط خود افغانستانیها استخراج و استفاده نشود، بدون شک این منابع توسط همسایهها و علیه افغانستانیها استفاده خواهند شد. پاکستان سالهاست نقش تسهیل کننده در هرجومرج افغانستان بازی کرده است. اما سوال اینجا است که بعد از خروج آمریکاییها از افغانستان، چه کسی مسوولیت تأمین امنیت و حفاظت از این کشور را بر عهده خواهد گرفت؟
ظاهراً چین در این امر تمایل چندانی ندارد و همچنین روسیه به دلیل توسعهی دموکراسی در این کشور و تجربههای تاریخی از ایفای هرنقش مهم در این کشور بیزار است. به دلیل گرایشهای تجاری و اقتصادی زیاد با غرب، روسیه تمایل چندانی به برقراری روابط تجاری-اقتصادی با کشورهای آسیایی، بهخصوص کشورهای آسیای جنوبی، ندارد.
این پاکستان است که برای گاز، نفت و تجارت (به خاطر کمک به صنعت فلجش) دستوپا میزند. اگر بگوییم که نقش روسیه در پاکستان از بین رفته است، اشتباه خواهد بود. کشورهای آسیای مرکزی هیچتجربه از دموکراسی و دیپلماسی ندارند. رهبری کنونی در روسیه و کشورهای آسیای مرکزی این واقعیت را که این کشورها بعد از خروج ایالات متحده از افغانستان با مشکلاتی مواجه خواهند شد، مجسم میسازد.
پس بیطرفی افغانستان باید محترم شمرده شود و کشورهای همسایه نباید در این کشور مداخله کند. حدود 15 درصد کالاهای افغانستان و پاکستان از طریق ازبکستان و تاجیکستان به این کشورها وارد میشود، درحالی که در حدود 80 درصد مواد مخدر از طریق کشورهای آسیای میانه انتقال داده میشود.
عدهای زیادی به این عقیده اند که بعد از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به دلیل آموزش ناقص، تجهیز ناقص و رهبری ناقص اردوی ملی افغانستان، خلای بزرگی ایجاد خواهد شد، اگرچند ادعاهای کلانی از سوی رهبران ناتو و ایالات متحدهی امریکا در مورد توانایی نیروهای امنیتی افغانستان در امر مبارزه با شورش صورت گرفته است.
برخی از تحلیلگران ادعا میکنند که کشورهای آسیای میانه به دلیل همسایگی شان با اقوام ازبک و تاجیک (که از طالبان زیاد تأثیر نمیپذیرند)، هراسی از طالبان ندارند و تا زمانی که شمال افغانستان تحت کنترول تاجیکها وازبکها باشد، طالبان تهدید مستقیم برای این کشورها محسوب نمیشود.
اما این در صورتی درست است که رهبران این کشورها خود شان با نزاعطلبی مقابله کنند و در برابر خطرهای احتمالی نهایت محتاط باشند. گاهی این رهبران به خاطر سرکوب بیشتر ملتهای شان و حفظ قدرت سیاسی یا جلب توجه و کمکهای غرب، بسیار به راحتی با شورشگری کنار میآیند.
با وجود این، روسها هنوز به احیای مجدد طالبان یا وابستگان شان در افغانستان به حیث یک تهدید بزرگ و بالقوه مینگرند. با وجودی که آنها از خروج نابههنگام و قبل از موقع ایالات متحدهی امریکا حمایت نمیکنند؛ اما پیوسته لب به شکایت گشودهاند.
ایالات متحده نیز از خیزش دوبارهی طالبان و حامیان آن هراس دارد. اگر افغانستان به طالبان و آقای کرزی واگذار گردد، آنها درمورد این که روسیه در این کار و زار نقشی نخواهد داشت، مطمئن نیستند. فعلا صرف پاکستان از روند مصالحه در افغانستان حمایت کرده است.
با وجود تقاضای مکرر از سوی نمایندههای خارجی، پاکستان از انجام عملیات نظامیدر وزیرستان شمالی خودداری کرده است. همچنین نمایندگیهای خارجی هیچپالیسی یا راه حل مشخصی در مورد روند مصالحه بعد از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان ارائه نداده اند. اما در آینده چه؟
اکنون زمان تعامل با طالبان فرا رسیده است. سارک و اس سی او، به عنوان سازمانهای منطقهای برای سهمگیری در در حل تضادها در افغانستان به نیرودهی ضرورت دارند. روابط پاکستان-روسیه عامل بالقوه و بزرگی برای رشد، خصوصا در زمینهی اقتصاد، محسوب میشود و این فرصتها نباید از دست بروند.
پروژهی «TAPI» باید عملی شود، برای حل مشکلات افغانستان باید اجماع منطقهای به وجود بیاید، بیطرفی افغانستان باید توسط تمام همسایههایش محترم شمرده شود، ارتباط طالبان باید از شبکههای تروریستی جهانی، بهویژه القاعده، قطع شود، عادی نگهداشتن روابط با هند میتواند در روابط افغانستان-پاکستان کمک کند، ایران به عنوان یک قدرت منطقوی و همسایهی افغانستان باید در حل منازعات در افغانستان سهیم شود و نهایتا این که افغانستان به حمایتهای بینالمللی برای باز سازی ضرورت خواهد داشت.
ممکن است که در نظر گرفتن تمام این مسایل مشکل باشد؛ اما حقیقت این است که برای ثابت ساختن افغانستان باید همهی مسایل را در نظر گرفت. آسیای میانه به یک افغانستان با ثبات و شکوفا ضرورت دارد؛ افغانستانی که در آن از افکار ملیشهای و مواد مخدر خبری نباشد.
منبع: THE FRONTIER POST