چرخ

قصه‌ی چرخبال است، همان هلیکوپتر سابق. شنیدید که یکی از چرخبال‌های پاکستانی در یکی از ولایات کشور سر به فلک‌کشیده‌ی ما فرود اضطراری کرده. تحلیل‌های جالب بسیار در این مورد خواندیم. ولی چیزی که در این میان خیلی جالب‌تر بود این بود که دیدیم ملت شهیدپرور ما هنوز هم برای اثبات کردن دخالت پاکستان در افغانستان دنبال سند می‌گردد. از جمله همین طیاره‌ی پاکستانی را گواه گرفته‌اند و هی می‌گویند دیدید که پاکستان واقعا در امور افغانستان دخالت می‌کند؟ یعنی درباره‌ی چرخبال پاکستانی مذکور یک رقم حرف می‌زنند که گویی برای اولین بار سندی به دست‌شان افتاده باشد. خیلی بال‌بال می‌زنیم اما گرد خود می‌چرخیم. چرخبال واقعی ماییم! یکی نیست که به ملت بگوید آخر شما را چه شده؟ واقعا؟ واقعا همین هلیکوپتر پاکستانی برای‌تان سند شده؟ یک حکومت کامل با تمام آدم‌های خود از پاکستان آمد و در افغانستان امارت اسلامی ساخت و دوباره برگشت به پاکستان و فعلا هم در آن کشور زنده و سالم است و در نزد آی‌اس‌آی روزی می‌خورد. آن‌وقت شما آمده‌اید چرخبال سقوط کرده را سند می‌گیرید؟ همین اکنون مقامات بلندپایه‌ی دولت‌تان در یک خانه‌ی پیسه‌دانی خود عکس نواسه‌ی خود را می‌گذارند و در خانه‌ی دیگرش شناخت کارت پاکستانی خود را. آن‌وقت شما هیجانی شده‌اید که هلیکوپتر پاکستانی در لوگر یافته‌اید؟ ملاعمر رهبر طالبان در کراچی به زحمت حق پیوست و شما دو سال بعد اجازه یافتید که در کابل برایش نوحه بخوانید و فاتحه بگیرید. آن‌وقت چرخبال پاکستانی از نو برای‌تان مدرک مداخله شده؟
می‌گویند ملانصرالدین هوی انداخته بود که در ده بالا به هر کس که لباس سفید داشته باشد شش من طلا می‌دهند. وقتی دید که همه لباس سفید پوشیده‌اند و به طرف ده بالا می‌دوند، خودش هم دچار تردید شد. رفت و لباس سفید پوشید و گفت: «از کجا معلوم که گپم راست نباشد؟»
حالا حکایت ماست. می‌دانیم قصه چیست، اما یک رقم هلیکوپتر هلیکوپتر می‌کنیم که گویی شک کرده‌ایم این اولین باری باشد که می‌شنویم پاکستان در کشور ما مداخله کرده! خوش داریم چرخ بزنیم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *