خیلی چیزها در زندهگی مردمان دنیای مدرن هستند که ما را ناآرام میکنند. مثلا همین نماز نخواندنشان. نه که صبحها دیر از خواب بخیزند. خیلی سحرخیز هم هستند. ولی دلشان سیاه است. تو که ساعت چهار صبح میروی و پیش آیینه میایستی و لبوروی و موی خود را آرایش میکنی، چه بلا میزندت اگر وضو بگیری و دو رکعت نماز هم بخوانی؟ ولی فایده ندارد. که بگویی نشنیدهاند، شنیدهاند. علمای کرام شب و روز این اندرزها را در لاوداسپیکر میکنند. که بگویی ندیدهاند، دیدهاند. مومنان زیادی در تاریکی بامداد آفتابهبهدست و چانه لرزان از بیرون میآیند و رو به قبله میکنند. قصهی دل است که سیاه شد، دیگر سفید نمیشود مگر به اذن خداوند. خداوند مهربان هم گاه میگذارد که بندهاش خوب دلسیاه شود، تا قدر سفید بودن دل را بداند. البته گاه ایزد متعال مصروف مسایل بزرگتر میشود و آن بندهی دلسیاه رفتهرفته با همان دل سیاه دار فانی را وداع میگوید. تنها چانس بعدی او صحرای محشر است. شاید در آنجا بتواند در صف با یکی از اولیاء برابر شود و از او خواهش کند که شفاعتاش بکند.
اما تنها همین نماز نیست. یکی از چیزهای دیگری که ما را ناآرام میکنند، سرعت اجرا شدن قانون در ممالک مدرن است. امروز که گفتند دیگر کسی حق ندارد پوست خربزهی خود را از کلکین موتر بیرون بیندازد، همین امروز شروع میکنند به تطبیق این قانون. قربانتان شویم، کمی وقت بدهید. در ملک ما، گرچند بهقول مولای متقیان فرصتها همچون ابر میگذرند، اما خوب بگذرند. ما مزاحمشان نمیشویم. این است که اگر مثلا دولت اعلام کند که مبارزه با فساد اداری آغاز میشود، همه میدانند که تا اولین گام در این مسیر برداشته شود، سه سال و شش ماه میگذرند. در همین فرصت سه سال و شش ماه مردم تا آنجا که جا هست فساد اداری میکنند. شاید بگویید این بد است دیگر. نخیر. همین که مردم سلحشور ما احساس کنند که سه سال و شش ماه فرصت بردن بردن هست، در مدت همین سه سال و شش ماه صلح هم برقرار است. این طرف قضیه را هم ببینید. اگر کسی احساس کند که سر از فردا دیگر تمام روزنههای فساد بسته میشوند، جنگ داخلی در میگیرد. به نظر شما گم شدن پنجاه میلیون دالر کمک خارجی مهمتر است یا درگرفتن جنگ داخلی؟ برای ممالک مدرن آن کار میدهد، برای ما این. در هر کار خداوند حکمتی است. نمیگویم که فساد اداری در افغانستان کار خداوند است. ولی از بس خوب کار میدهد، آدم به شک میافتد.