مردم افغانستان هر لحظهای که بشنوند طالبی کشته شده است، خوشحال میشوند و فرقی نمیکند که این طالب که بوده است. اگر یکی از رهبران این گروه کشته شود، خوشحالی آنان بیشتر میشود و امیدوارتر به کم شدن طالبان. اما موضع حکومت افغانستان و در رأس آن آقای کرزی، متفاوت از خواستهها و آرزوهای مردم افغانستان است. چند روز قبل سخنگوی شورای عالی صلح اسامه بن لادن، منفورترین چهره برای مردم افغانستان را «شهید» خطاب کرد و اکنون آقای کرزی کشته شدن مولوی عبدالرقیب، وزیر مهاجرین امارت طالبان را «شهادت» عنوان کرده است. آقای کرزی در یک اقدام کمسابقه، کشته شدن عضو فعال طالبان و از چهرههای پرنفوذ این گروه را شهادت عنوان کرده و جنازهی او را با هلیکوپترهای دولتی به تخار منتقل کرده است. اما همهی این اقدامات چیزی را برای مردم افغانستان تغییر نمیدهد. مردم افغانستان طالبان و مولوی عبدالرقیب را هنوز هم تروریستانی میدانند که با زیستن در پاکستان دستور انتحار و آدمکُشی را در افغانستان صادر میکنند. از این منظر، معرفت مردم و حکومت از طالبان دو فهم کاملاً متناقض است. آنکه از دید حامد کرزی به عنوان رییس جمهور، شهید است، از دید مردم تروریست و جانی است، اما چرا شهید؟ چرا کرزی او را شهید خواند؟
گمانی وجود ندارد که دادن لقب «شهید» به مرگ مولوی عبدالرقیب از سوی رییس جمهور، یک بحث و مسئلهی سیاسی است. رییس جمهور هرچند که برای شهید خطاب کردن او دست به متون و صفحات دینی برده است، اما از نگاه شریعت و متون دینی هرگز عبدالرقیب شهید نیست و شهید نخواهد بود. اما موضع رییس جمهور و سیاست حکومت در قبال روندی به نام «گفتوگوهای صلح» ایجاب میکند که عبدالرقیب به عنوان چهرهی معتدل و طرفدار گفتوگوهای صلح، شهید خطاب شود. رییس جمهور در پی آن است که با شهید خطاب کردن مولوی عبدالرقیب و انتقال جنازهی او و حتا دستور اشتراک شماری از مقامهای دولتی در مراسم تشییع جنازه، طالبان میانهرو را برای گفتوگو ترغیب کند. اگر رییس جمهور چنین نکند، بدون شک احتمالات اندکی که برای موفقیت گفتوگوهای صلح وجود دارند نیز از میان خواهند رفت و دست خالی حکومت، همچنان خالی خواهد ماند.
اما دشوار است که بپذیریم چنین سیاست و ملایمتی و حتا چنین دروغ سیاسی بزرگ بتواند چهرههای معتدل طالبان را برای گفتوگو ترغیب کند. ماستمالیهای حکومت پس از مرگ شماری از چهرههای طالبان نه تنها منجر به افزایش انگیزهی همکاری و صلحخواهی در درون این گروه، بلکه کشته شدن هدفمند افراد معتدل این گروه به عنوان یک تهدید برای سایر رهبران گروه طالبان به شمار میرود. آنچه که حکومت در قبال این کشته شدنها ابراز کرده، این است که «چهرههایی که خواهان گفتوگو با حکومت افغانستاناند، به شکل مرموز به قتل میرسند». این نگرانی ریاست جمهوری افغانستان دقیقاً بیانگر این نکته است که دستهای پنهانی در پس ارتباطات حکومت افغانستان با شماری از چهرههای گروه طالبان فعالیت میکند که میتواند هر لحظهای و در هر شرایطی با کشتن یک فرد از طالبان این ارتباطات را قطع کند و نگذارد دو طرف از گفتوگوهایشان نتیجهای بگیرند. این وضعیت نشان میدهد که شهید خطاب کردن جنازههای طالبان نه تنها انگیزهی رهبران این گروه را برای صلح افزایش میدهد، بلکه این قتلهای هدفمند طالبان را از گفتوگو با حکومت بازخواهند داشت.
از اینرو، چند سال گذشته و چند قتل هدفمند نشان میدهد که یک؛ افرادِ متمایل به گفتوگو و صلح درمیان رهبران طالبان اندک و ضعیفاند. دوم؛ دولت افغانستان برای حفاظت از جان آنانیکه تمایل به گفتوگو و همکاری دارند، ناکام است. لذا، بدیهیترین نتیجهی چنین وضعیتی، بینتیجه ماندن تلاشهای صلح خواهد بود. اگر در میان طالبان فردی یافت نشود که به گفتوگو حاضر شود و اگر فرضاً چنین فردی با حکومت افغانستان گفتوگو کند و سپس کشته شود، پس قطعاً گفتوگوهای صلح و امیدواری حکومت افغانستان به ختم جنگ، یک آرزوی دست نیافتنی است.