صلح با طالبان؛ نقش مردم چیست؟

صلح با طالبان؛ نقش مردم چیست؟

دکتر یحیی بیضا


صلح سه روزه با طالبان در روزهای عید به داغ‌ترین موضوع سیاسی در افغانستان تبدیل شده است. حالا آن‌که کمتر کسی پیدا می‌شود که به این زمزمه‌ باورمند باشد؛ هرچند که این حرکت نمادین با خوش‌بینی‌ها و خوش‌باوری‌های فراوان همراهی و دنبال می‌شود. با در نظرداشت تجربیات جنگ و صلح در چهل سال گذشته، این نوشته می‌پرسد که «آیا مردم افغانستان واقعاً می‌دانند دنباله‌رو کی و در جست‌وجوی چی هستند؟» این پرسش شاید ساده و یا حتا ساده‌لوحانه به نظر برسد، اما واقعیت قضیه این است که بحث صلح با طالبان به مراتب پیچیده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد. این نوشته تلاش می‌کند این پیچیدگی را باز نموده و آن را تحلیل و تشریح نماید.

صلح یک رفتار و جریان سیاسی است. هرچند یک کلمه‌ی زیبا و رسیدن به آن یک هدف مثبت است، اما فرایند و برایند آن همیشه زیبا و مثبت نیستند. گذشته‌ی چهل سال افغانستان نشان می‌دهد که بهای صلح کمتر از بهای جنگ نبوده است. جنگ و صلح تولیدات سیاسی اند که به مردم عرضه و فروخته می‌شوند. بهای صلح مجاهدین در برابر حزب دموکراتیک خلق افغانستان/ حزب وطن، بهای آوردن صلح طالبان در برابر مجاهدین و حکومت کنونی در برابر طالبان را در 15 سال گذشته مردم پرداختند و بدوش کشیدند. هزینه‌ی صلح کنونی با طالبان را نیز باید همین مردم بپردازند. پس مردم باید جوانب این صلح را بدانند و درک نمایند. صلح با طالبان تحفه‌ی عیدی نیست.

آیا مردم افغانستان می‌دانند که دنباله‌رو کی و در جست‌وجوی چی چیز اند؟ اگر پاسخ مثبت می‌بود، مردم باید به هدف شان، یعنی صلح، سال‌ها پیش می‌رسیدند و تا امروز در آسیاب فقر و حقارت درد نمی‌کشیدند. شرایط زندگی کنونی در کشور گواهی می‌دهد که مردم نمی‌دانند طرف‌های مقابل جنگ و صلح کی‌ها هستند و خودشان در پی چی چیز سرگردان اند.

این صلح برای کی و به نمایندگی از کی مطرح و تطبیق می‌شود؟ دریافت پاسخ به این پرسش نیاز به تحلیل منطقی دارد. همان‌گونه که گفته شد، صلح یک رفتار و روند سیاسی است و می‌تواند یک حرکت بین‌المللی، ملی، قبیله‌یی و گروهی و یا فردی باشد.

نخست، آیا صلح با طالبان یک حرکت بین‌المللی است؟ اگر چه کشورهای غربی به رهبری امریکا در همه‌ی امور کشور دخیل اند و از برنامه‌ی صلح پشتیبانی می‌کنند، اما روند صلح با طالبان یک برنامه‌ی بین‌المللی نیست. رهبران و حکومت‌های کشورهای همسایه و جهان در این روند دخالت مستقیم ندارند. نقش آنها محدود به پشتیبانی سیاسی است.

دوم، آیا صلح با طالبان یک حرکت ملی است؟ بدون شک حکومت، صلح با طالبان را یک حرکت ملی می‌شمارد. تثبیت ویا تکذیب این ادعا نیز، نیاز به کاوش و تحلیل دارد. حرکت‌های ملی، بخصوص در نظام دموکراسی، عموماً چندین شاخصه دارند. بعنوان مثال، بحث‌های ژرف و همه‌جانبه با هر سه قوه‌ی قانون‌گذاری، قضایی و اجرایی، مشوره با احزاب سیاسی موافق و مخالف، شرکت وسیع جامعه مدنی، رسانه‌ها، و نهادهای فرهنگی شامل این روند مشورتی و تصمیم‌گیری می‌شوند. آیا حکومت با این نهادهای یاد شده مشوره نموده است؟

هرچند نویسنده‌ی این مقاله از اشتراک این نهادها در روند گفت‌وگوی صلح با طالبان آگاهی ندارد، اما چند نکته را می‌توان در قالب تعلیم و تربیه به صورت عمومی، تخنیکی، مسلکی و عالی مطرح و ارزیابی نمود. به طور نمونه، وزارت معارف افغانستان پیشنهادها، نگرانی‌ها و دیدگاهای خود را به رییس‌جمهور ویا به شورای عالی صلح ـ اگر این شورا در روند صلح با طالبان تاثیرگذار و تصمیم‌گیرنده باشد ـ باید چنین ارایه نماید: وزارت معارف بالاتر از 8.5 میلیون دانش‌آموز دارد که از آن جمله 3.5 میلیون، یعنی چهل درصد آن دختران می‌باشند. این دانش‌آموزان در مکتب‌های دخترانه، پسرانه و مختلط، نظر به محل و امکانات موجود، مصروف درس و آموزش اند. در ضمن، وزارت معارف تعهدات و مسولیت‌های مشخص در برابر قانون اساسی، قانون معارف، برنامه‌های پنج ساله‌ی ستراتیژیک و نیز تعهدات بین‌المللی برای افزایش دسترسی و کیفیت آموزشی در شهرها و ولایات دارد. دست‌آوردهای این وزارت مربوط به همه‌ی مردم است و هیچ فرد یا گروهی حق معامله‌ی آنها را ندارند. وزارت معارف باید از این دست‌آوردها و از حق همه‌ی کودکان و جوانان کشور دفاع کند و نگذارد که آنها قربانی صلح با طالبان گردند.

وزارت تحصیلات عالی نیز نگرانی‌ها و پیشنهادهای خاص خود را در رابطه به صلح با طالبان باید مطرح نماید. شمار دانشجویان در نظام تحصیلات عالی از حدود چهار هزار نفر در شروع سال 1381، بدون اشتراک خانم‌ها به 341 هزار و دو صد و هفتاد سه دانش‌جو در سال 1395 رسید که 22 درصد آنها را دانشجویان دختر تشکیل می‌دهند. در طول همین دوره، نهادهای آموزش عالی از 19 موسسه به 157 دانشگاها و موسسات آموزش عالی دولتی و خصوصی رشد نموده است. همزمان شمار استادان از حدود 500 نفر در 1381 (بدون اشتراک استادان زن) به بیش از 14 هزار استاد در 1395، که یک هزار 732 و یا 11.8درصد آنها خانم‌ها اند، افزایش یافته است. تدریس در صنف‌های درسی مختلط است و هیچ گروهی نباید مانع و مزاحم امور تحصیلات عالی کشور شود. در کنار تعهدات ملی و بین‌المللی و رشد کیفیت آموزش عالی، وزارت تحصیلات عالی مسولیت دفاع از دست‌آوردهای یاد شده و رشد برنامه‌های انکشافی آینده را نیز دارد.

وزارتخانه‌های دیگر مانند امور زنان و اطلاعات و فرهنگ همراه با جامعه مدنی، اتحادیه روزنامه نگاران، انجمن حقوقدانان، احزاب سیاسی موافق و مخالف در کشور و کمیسیون حقوق بشر نیز خواست‌ها و پیشنهادهای خود را در رابطه به صلح دارند. آنها نباید سکوت اختیار کنند و نباید بگذارند که دست‌آوردهای 15 ساله‌ی شان قربانی صلح با طالبان گردند. پرسش این‌ است که آیا دیدگاها، خواست‌ها و پیشنهادهای آنها در روند صلح با طالبان مورد بررسی و مهمتر از همه با طالبان در میان گذاشته شده‌اند؟ اگر چنین است، پس صلح با طالبان یک روند ملی است.

گزینه‌ی سومی، حرکت قبیلوی صلح با طالبان است؛ یعنی صلح با طالبان یک گزینه قبیلوی پشتون‌ها است. بدون شک این گزینه نیز، یک گام مثبت به سوی آرامش در مناطق پشتون‌نشین کشور شمرده می‌شود. باوجود آنکه شمار اندکی غیر پشتون‌ها نیز در صفوف طالبان می‌جنگند. هیچ جای شک نیست که طالبان از زمان نطفه‌بستن تا به امروز یک جنبش قبیلوی پشتونی بوده و است. دستیابی پشتونها به صلح یک امر نیک و اجتناب ناپذیر می‌باشد.

گزینه‌ی پایانی تنها می‌تواند طرح گروه سیاسی خاص باشد. اگر صلح با طالبان کیفیت همه‌شمولی و همه‌پذیری به سطح ملی و ظرفیت پاسخ‌گویی در سطح قبیلوی را ندارد، پس این صلح بر محور علاقه‌مندی و منفعت گروه کوچک سیاسی می‌چرخد. اگر واقعیت قضیه چنین باشد، صلح با طالبان یک ابزار و وسیله سیاسی برای حفظ قدرت و آوردن فشار سیاسی بر رقیبان است.

انتخابات در پیشرو است. حوزه‌ی انتخاباتی اول، حکومت کنونی رهبران سیاسی امریکا و متحدین او است. از این رو، صلح با طالبان می‌تواند یک حرکت نمایشی برای جلب و جذب اعتماد آنها برای دوام رهبری سیاسی کنونی در چهار سال آینده باشد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *