صفیالله وحدت
رییسجمهور در کنفرانس کابل به تاریخ ۹ حوت ۱۳۹۶ از پیشنهاد مذاکرهی بدون پیش شرط یاد کرد و توپ را به میدان طالبان انداخت. با فرض گفتوگوی امریکا با طالبان، طالبان سرانجام برای مذاکره حاضر میشوند و به خواستهی چندین ساله خود میرسند و حکومت را دو باره در تنگنا قرار میدهند. سوال این جا است که آیا برآورده شدن شرط طالبان خود، پیششرط و خط قرمزی برای حکومت افغانستان است؟ اگر قرار باشد مذاکرات بدون پیششرط باشد آیا رییسجمهور حاضر است سالها خط قرمز «گفتوگوهای صلح تحت حاکمیت افغانها و به مالکیت افغانها» را کنار بگذارد؟ و آیا گفتوگوی دولتهای دیگر با طالبان در موضوع صلح پدیدهیی است نو یا سابقهی تاریخی دارد؟
برنامهی صلح حکومت رییسجمهور غنی برنامهی صلح از بالا به پایین است. این به معنی این است که این برنامه در سطح بالا طرح و تصمیم گرفته شده است و سپس به عموم ابراز شده است. در گذشته نیز (برنامهی صلح حکومت کمونیستی) از بالا به پایین طرح شده بود. برنامههای صلحی در جهان بوده و یا هستند که یا از پایین به بالا (در سطح عامه مردم راجع به صلح تصمیم گرفته میشود و سپس حکومت بر مبنای آن عمل میکند) و یا مخلوطی از پایین به بالا و از بالا به پایین بودهاند (برنامهی صلح دولت کلمبیا نمونهیی از این است).
به طور رسمی گردانندهی برنامهی صلح، شورای عالی صلح و با توجه به جایگاه ریاستجمهوری در قانون اساسی و فصل وظایف و صلاحیتهای رییسجمهور (در مورد محدود بودن صلاحیت رییسجمهور پیرامون موضوعات مهم سیاسی قانون اساسی مواد واضح و مشخص دارد) رییس جمهور مجری و طراح برنامههای صلح است. رییسجمهور غنی در خطابهی اخیرش در روز چهارشنبه هفتهی گذشته دو باره موضوع صلح و موضع صلح حکومت را بیان داشت و تقاضا نمود که صلح تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری به انجام برسد.
تحلیلها و تحقیقاتی پیرامون برنامههای پایدار حکومتداری و نظامسالاری صورت گرفته است که در آنها برای پایداری برنامهها و موفقیت و در برداشتن نتیجه مثبت، بر طرح برنامهها به شکل از پایین به بالا تاکید صورت گرفته است. برنامههای انکشافی، اجتماعی و سیاسی که از پایین به بالا طرح میشود؛ یعنی مردم خود را در تصمیمگیریها سهیم و مسوؤل میدانند و طبعا از برنامه حفاظت مینمایند. در نتیجه اینگونه برنامههای از پایین به بالا از قوام و ثبات بیشتری برخوردار است.
مذاکرات صلح و رسیدن به نتیجه از جمله سختترین و دشوارترین برنامههایی میباشد که حکومت اجرا مینماید. بسیاری از کشورهای در حال منازعه در عمل و همچنان نهادهای علمی در تحقیقات پیرامون منازعات، توصیه مینمایند که به دلیل دشواری گفتوگوهای صلح، این مذاکرات مرحلهبندی شود و مراحلی به صورت مخفی و سری پیگیری شود. به طور مثال نهاد (Norwegian Center for Conflict Resolution) این گزیده را برای آغاز مذاکرات صلح مهم دانسته است.
- یک مرحله مخفی و سری مذاکرات برای رسیدن به زمینههای مشترک
- برنامهیی زبده و واقعگرا
- حضور نهاد یا دولت ثالث برای حمایت و تضمین مذاکرات صلح، مثلا حضور ملل متحد یا یک دولت
- حضور قربانیان، زنان و نهادهای مدنی در میز مذاکره
- رعایت اصل اساسی «بر هیچ موضوعی موافقت نشده است تا زمانی که همهچیز مورد قبول واقع شود.» همچنان مذاکرات صلح دولت کلمبیا با جنبش چپ فارک که به مدت ۵۲ سال ادامه داشت برای ماهها مخفی بود.
در مرحله مخفی تمامی خطوط سرخ و سبز طرفین درگیر روی میز گذاشته میشود و دولتهای که از روش مختلط یا از پایین به بالا بهره میبرند، در مواردی که نیاز به عقب نشینی یا دادن امتیاز به جانب مقابل میباشند طبعا آن را موکول به مرحله دیگر مینمایند به طور نمونه شرطهای که برای دولت، عقبنشینی و یا امتیاز دادن در آن از لحاظ سیاسی حیثیتی و یا دشوار میباشد و یا حکومت به این نتیجه میرسد که امتیاز دادن و یا عقبنشینی، خارج از حیطهیی صلاحیت حکومت میباشد آن را به قوهی مقننه و یا به رفراندوم موکول مینماید تا در آینده پارلمان و یا ملت پیرامون آن نظر دهد و مسوؤلیت از دوش حکومت رفع شود.
در مورد برنامهی صلح افغانستان چون پارلمان و عامه مردم فعلا نقشی برای شان مدنظر گرفته نشده است، بنابراین آغاز گفتوگوهای صلح طالبان با امریکا برای دولت افغانستان آزمون سیاسی- حیثیتی دشواری است. اگر مرحلهی دوم یعنی نقش پارلمان و یا ملت در برنامه صلح درنظر گرفته میشد، برای حکومت افغانستان آسانتر بود تا به این مذاکرات خوش آمد بگوید تا هم روی خوشاش را برای صلح اثبات نماید و هم شریک استراتیژیک را همچنان همراه و متحد خویش داشته باشد. حکومت با ابراز رضایت از مذاکرات امریکا و طالبان میتوانست آغاز و یا نتیجهی گفتوگوی امریکا و طالبان را موکول به نظر آن دو (پارلمان و یا ملت) گرداند ولی از آن جایی که شورای صلح و رییس قوه مجریه مرجع نهایی تصمیمگیر اند، بنابراین، این تصمیم میتواند یک تصمیم سیاسی دشوار باشد. زمانی که رییسجمهور حاضر شد بدون هیچگونه پیششرطی حتا احتمال تعدیل قانون اساسی با طالبان مذاکره کند بنابراین امکان پذیرفتن گفتوگوهای امریکا با طالبان انتخابی است میان آزمون صلح و یا احتمالا از دستدادن شریک استراتیژیک دولت افغانستان با توجه به خستگی ادارهی کنونی ایالات متحده از درازای جنگ و مصارف آن.
دولت افغانستان در گذشته نیز مذاکراتی با اشتراک کشورهای پیرامونی و متحدین استراتیژیکاش با طالبان صورت داده است. مذاکراتی که گرچه سرانجامی نداشته است ولی به عنوان یک سابقهی تاریخی برای حضور کشورهای دیگر در مذاکرات صلح است. گرچه که همان زمان هم حکومت شعار مذاکرات تحت حاکمیت و رهبری افغانها سر میداد، اما بارها بلندگوهای حکومت ابراز داشتهاند که هیچ توافقی بدون حضور پاکستان صورت نخواهد گرفت و خواستار حضور پاکستانیها در مذاکرات صلح و حتا مذاکرات صلح با پاکستان به عنوان عامل اصلی جنگ شدهاند. دولتهای مانند ایران، ترکمنستان، ازبکستان و روسیه ابراز داشتهاند که با طالبان روابط دارند و اخیرا وزیر خارجه ازبکستان از گفتوگوهای با طالبان در ادامه برنامههای صلح حکومت یاد کرد که مورد استقبال قرار گرفت.
بناً، زمانی که میتوان حرف از مذاکرات بدون قید و شرط زد، حرف از تعدیل قانون اساسی زد و خونهای بیشمار ملکی و نظامی را بخاطر صلح نادیده گرفت، طبعا اجرای مذاکرات امریکا با طالبان به عنوان اصلی و مهمترین پشتیبان دولت افغانستان را هم میتوان پذیرفت و هم آن را مدیریت کرد. حکومت افغانستان در گذشته نیز تجربهی دور زده شدناش را دارد (باز شدن دفتر قطر) خوب است که این بار نقش منفعل نداشته باشد و آغاز گفتوگوها را خوش آمد بگوید و با اشتراک در هیت مذاکرات امریکا و طالبان و یا موکول کردن نتایج آن مذاکرات به نظر پارلمان و یا ملت، هم از بار سیاسی بر دوش رییسجمهور بکاهد و هم سوسوهای امید رسیدن به صلح را همچنان تابان نگه دارد.