رد پای سردار داوود در سیاست اشرف غنی

رد پای سردار داوود در سیاست اشرف غنی

گلوب پست ـ سید ضیافت‌الله سعیدی


محمد‌اشرف غنی در اولین روزهای ریاست‌جمهوری‌اش، برای این که ببیند آیا مقامات کشورش نیمه‌شب‌ها در وظیفه‌ حاضرند یا خیر، سرزده از سازمان‌ها و نهادهای دولتی بازدید کرد. مردم این حرکت وی را با تشویق و هورا استقبال کردند، اما این یگانه واکنش نبود. این بازدیدها تصویر محمد داوود خان نخستین رییس‌جمهور افغانستان را نیز زنده کرد. رییس‌جمهور غنی پس از رسیدن به قدرت، در یک حرکت بی‌پیشینه‌ی دیگر دستور داد که آرام‌گاهی برای رییس‌جمهور داوود ساخته شود و «20 هزار دالر» را از حساب خودش برای ساخت‌‌و‌ساز آن «با افتخار اهدا کرد.»

داوود خان و شاه امان‌الله از نظر غنی برجسته‌ترین شخصیت‌های سیاسی افغانستان بوده‌اند. آن‌ها به خاطر آجندای مدرنیسم‌شان برای افغانستان، شناخته می‌شوند. شاه امان‌الله اولین قانون اساسی افغانستان را ساخت و داوود نظام این کشور را از سلطنت مشروطه به ریاست‌جمهوری تبدیل کرد.

رییس‌جمهور غنی در نوشته‌هایش، اغلب به دوران امان‌الله و داوود به عنوان فصل ناتمام اشاره می‌کند و دوره‌ی خودش را بازگشت به فصل امان‌الله و داوود، به خاطر تکمیل کارها و تلاش‌های ناتمام آنان، خوانده است. شکی نیست که داوود و شاه امان‌الله فکر و ذکر غنی را به خود مشغول کرده است.

الگوی غنی

درک غنی از داوود فراتر از تحسین و تمجید محض است و دوره‌ی رییس‌جمهور فعلی عمیقا از آن متاثر شده است. در واقع، داوود الگوی غنی است. از آن‌جایی که این الگو غنی را در ردیف تغییرآورندگان مدرنیست (نوگرا) قرار می‌دهد، این انتخاب شاید در نگاه اول عاقلانه بنماید اما نتایج جنجالی و بحث‌برانگیزی داشته است.

آغا لالا ـ نام خودمانی‌تر داوود ـ همچنان به عنوان یک شخصیت جنجالی در تاریخ افغانستان مدرن باقی مانده است. او به خاطر وطن‌پرستی و آرزوهای بزرگش مورد تحسین برخی‌ها و از طرف دیگر به خاطر گرایش پشتونی و استبدادگرایی‌اش، مورد انتقاد دیگران قرار گرفته است.

دولت مرکزی قدرت‌مند

دلایل زیادی وجود دارد که چرا غنی طرف‌دار داوود است. یکی از آن‌ها، طرف‌داری داوود از یک دولت مرکزی قدرت‌مند است. برخی از منتقدان غنی به پایان‌نامه‌ی دکترای وی اشاره می‌کنند که در آن غنی از سبک حکومت‌داری مارکسیستی قدرت‌مند در کشورهایی چون افغانستان، حمایت می‌کند.

میر محمد‌صدیق فرهنگ تاریخ‌نگار معروف افغانستان، در کتاب ارزشمندش، افغانستان در پنج قرن اخیر، نوشته است که داوود طرف‌دار سرسخت یک دولت مرکزی قدرت‌مند بود. داوود طی پنج سال حکومتش، چندین منصب و کرسی از جمله کرسی ریاست‌جمهوری، وزارت خارجه، وزارت دفاع و نخست‌وزیری را اشغال کرده بود.

در ریاست‌جمهوری فعلی، غنی مسیر مشابهی را در پیش گرفته است. او در یکی از نخستین سخنرانی‌هایش به عنوان رییس‌جمهور، به آنچه که او «ضعف تاریخی دولت در افغانستان» خواند، اشاره کرد. مفهوم آن برای بسیاری از مفسران این بود که غنی قصد دارد به دنبال تمرکز قدرت در افغانستان باشد. با این‌حال، زمان ثابت کرده است که تمرکز قدرت عواقب ویران‌گری دارد.

از آن‌جایی که نظام سیاسی افغانستان یک نظام سیاسی متمرکز است، متمرکزکردن دوباره‌ی آن تفکیک شکننده‌ی تعادل قدرت‌ها را از بین می‌برد. حرکت غنی برای متمرکز کردن قدرت، این ترس را که قوه‌ی اجرایی در تلاش است سایر شاخه‌های دولت و قدرت را تحت تسلط خود درآورد، شدت بخشیده است. این ترس با تمجید غنی از داوود که به خاطر اقتدارگرایی و نگاه‌های ضد دموکراتیکش شدیدا بدنام بود، قوی‌تر می‌شود.

نشانه‌های تضعیف نهادهای دولتی، در رفتار غنی با مجلس دیده شده است. در سال 2015، او با یک فرمان تقنینی که پارلمان را به یک شاخه‌ی وابسته و تابع دولت تبدیل کرد، دوره‌ی پارلمان را تمدید نمود.

در بسیاری موارد، پارلمان از کارافتاده‌ی افغانستان قادر نبوده با رییس‌جمهور مقابله کند. وقتی اعضای پارلمان با غنی رو در رو شدند، او تهدید کرد در صورتی که اعضای مجلس عقب‌نشینی نکنند، پارلمان را منحل خواهد کرد.

احیای تنش‌های قومی

تقلید غنی از داوود موجب تنش قومی در این کشور شده است. نویسندگان غیرپشتون اغلب به دوران کمونیستی پسا داوود به عنوان عصری اشاره می‌کنند که به تشریک قدرت میان گروه‌های قومی مختلف در افغانستان منجر شد. این تشریک قدرت به خاطر ساختار چند قومی افغانستان، در کنفرانس 2001 بُن نهادینه شد. برای غیرپشتون‌ها، پیشنهاد غنی برای متمرکزکردن قدرت، حرکتی در جهت برهم‌زدن معادله‌ی قدرت به نفع تفوق و سلطه‌ی پشتون می‌باشد.

در واقع، تمرکززدایی قدرت، آرزو و خواست تاریخی غیرپشتون‌ها بوده است. آجندای جدید غنی برای متمرکزکردن دوباره‌ی قدرت به کنار، بسیاری از سیاست‌مداران غیرپشتون از قدرت بی‌حد و حسابی که در قانون اساسی سال 2004 به رییس‌جمهور اعطا شده، راضی نیستند. رد داوود بازهم نارضایتی‌ها را بیشتر و بدتر کرده است. داوود به خاطر گرایش پشتونی‌اش ـ ‌امری که در خصوص داوود ادعا می‌شود ـ در پیش غیرپشتون‌ها به شدت نامحبوب است. ارجاع مکرر غنی به داوود، اتهامات ملی‌گرایی قومی را تقویت کرده است.

با فرسوده‌شدن محبوبیت غنی در میان غیرپشتون‌ها، جای تعجب ندارد که تقلید غنی از داوود، برای رییس‌جمهور فعلی افغانستان به عنوان ابزاری برای ارتقای جایگاهش در میان پشتون‌ها خدمت کرده است. با توجه به حکایات متعدد، داوود در خصوص دیدگاهش درباره‌ی منطقه‌ی پشتونستان شدیدا افراطی بود و به خاطر همین موضع‌گیری‌اش تا هنوز مورد تمجید بسیاری از پشتون‌ها است. غنی به صورت ماهرانه از تصویر داوود برای به دست‌آوردن مشروعیت در میان پشتون‌ها، استفاده کرده است.

نیمه‌ی پر

علاقه‌ی غنی به داوود یک نیمه‌ی پُر هم داشته است. غنی همانند رییس‌جمهور داوود، جوانان را به صحنه‌ی سیاست آورده است. در کودتای داوود، عمده‌ی کودتاچیان و سربازان جوانان بودند. در اداره‌ی غنی، جوانان آورنده‌ی تغییراتی هستند که غنی در مورد آن صحبت می‌کند. با این‌حال، در حکومت غنی، جوانانِ قدرت کارکرد دوگانه داشته‌اند.

از یک طرف، آوردن جوانان به صحنه‌ی سیاست و سکان قدرت، غنی را از لفاظی سیاسی قوی در برابر رقبایش که برچسب خویش‌خوری و رفیق‌بازی خورده‌اند، برخوردار کرده است. سخنگویان غنی ارتقای جوانان به سمت‌های ارشد را اغلب به عنوان «تغییر نسلی» بوق و کرنا کرده‌اند.

از طرف دیگر، غنی خلای سمت‌های ارشد را [با جوانان] پر کرده است، زیرا متحدانش در طول زمان با او مخالف شده‌اند. وزن قدرت داده‌شده به دستیاران جوان چنان سنگین است که جوانان دولتی، لقب بچه‌های حکومت وحدت ملی را گرفته‌اند.

در دوران کارزارهای انتخاباتی، گرایش غنی به چهره‌های نوگرا در ابتدا باعث امیدواری در میان روشن‌فکران شد. طرف‌داران غنی بر انتخاب او به عنوان نشانه‌ی دانش عمیق او از کشور تاکید کرده‌اند. اما با گذشت زمان، معلوم شد که نقاط قوت غنی در انتخابات، نقاط ضعف وی در حکومت می‌باشند.

غنی نتوانست محدودیت‌های در پیش‌گرفتن رویکرد داوودی را 40 سال پس از مرگ داوود تشخیص دهد. امری که در نتیجه‌ ریاست‌جمهوری خود غنی را فلج کرده است.