برگ‌ها بر موج‌ها؛ گزارش ویژه‌ی اطلاعات روز از آوارگان جنگ ارزگان خاص
آوارگان ازرگان خاص
عکاس: عصمت‌الله سروش

برگ‌ها بر موج‌ها؛ گزارش ویژه‌ی اطلاعات روز از آوارگان جنگ ارزگان خاص

در جمعه‌شب، چهارم عقرب، قنبر ۶۰ ساله، باشنده‌ی روستای حسینی ولسوالی ارزگان خاص، مانند بیشتر ساکنان این روستا، نه از حضور حکیم شجاعی ـ‌ فرمانده خیزش مردمی‌ ‌ـ و نه از ضیافت شامی که آن شب در منطقه‌ی کندلان برگزار شده بود، اطلاعی داشت. او حوالی ساعت ۹ هنگامی که می‌خواست به رخت‌خواب برود، از نواسه‌اش خبری دریافت کرد. کودک خبر وحشت‌آوری آورده بود؛ دو روستا، مورد هجوم جنگجویان طالبان قرار گرفته است. حمله‌ی طالبان چنان گسترده و سریع بود که او به همراه خانواده‌اش، هیچ راهی جز فرار فوری از تیررس طالبان نداشت.

محمد‌علی، پسر قنبر به او پیشنهاد می‌کند که زنان و کودکان را با موتر، بدون این که چراغش را روشن کند از کوره راه‌ها از مهلکه بیرون ‌می‌کشد. محمد‌علی و یک همسایه‌اش، دو موتر حامل زنان و کودکان را به جاده می‌زنند. در نخستین دقایق پس از فرار، گلوله‌های طالبان فرود می‌آید. این بار شانس با آن‌ها یار بود. شلیک شدید جنجگویان طالبان به آن‌ها اصابت نمی‌کند. فراریان، بی‌خبر از حضور گسترده‌ی طالبان در گوشه‌گوشه‌ی کندلان و حسینی و ایجاد کمین‌گاه‌ها در مسیر راه‌های منتهی به روستای بزرگ شیرداغ از توابع ولسوالی مالستان، همچنان به فرار ادامه می‌دادند که به کمین طالبان برخوردند. طالبان بی‌درنگ بر این دو موتر حامل زنان و کودکان حمله می‌کنند. تعدادی از فراریان مجروح می‌شوند. یک گلوله‌، کناره‌ی گوش یکی از نواسه‌های قنبر را می‌درد. طالبان با متوقف‌ کردن موترها، یک برادر، یک پسر و یک همسایه‌ی قنبر را از موترها پایین کرده و در برابر دیدگان وحشت‌زده‌ی زنان و کودکان تیرباران می‌کنند.

قنبر و علی‌زاده
قنبر و علی‌زاده
عکاس: عصمت‌الله سروش

علی‌زاده، نواسه‌ی قنبر که به رگ‌بار بسته‌شدن پدر را با چشم‌هایش دیده است، می‌گوید که طالبان بر هردو موتر شلیک کردند و یک گلوله دهان پدرش را درید: «ما فریاد زدیم که از خود استیم، اما طالبان با متوقف کردن موترها و پیاده کردن همه‌ی سرنشینان، سه مرد از جمله‌ پدر زخمی‌ام را تیرباران کردند.» طالبان، زنان و کودکان را به خانه‌‌های‌شان بر می‌گردانند و موترها را با خود می‌برند. قنبر با گلوی پر از بغض می‌گوید که زنان و کودکان «خون‌آلود» به خانه برگشتند.

قنبر که تنها در خانه مانده بود، با برگشت دیگر اعضای خانواده از یک فرار ناکام، سه روز در خانه می‌ماند و در سومین شب، اهل و عیالش را پیاده از کوره‌راه‌ها و سنگلاخ‌های کوهستانات، به طرف ولسوالی مالستان حرکت می‌دهد. این گروه 18 نفری آوارگان، در مسیر راه باز هم هدف تیراندازی طالبان قرار می‌گیرند، اما در نهایت پس از ساعت‌ها پیاده‌روی موفق می‌شوند که خود را به شیرداغ مالستان برسانند.

آوارگان ازرگان خاص
آوارگان ازرگان خاص
عکاس: عصمت‌الله سروش

به گفته‌ی آوارگان جنگ ارزگان، طالبان با حمله‌ی گسترده بر روستاهای هزاره‌نشین کندلان، حسینی و حمزه در کشتار اهالی این روستاها از «هیچ قساوتی» دریغ نکردند. جنگجویان این گروه تعدادی از غیرنظامیان را به محض خروج از درب خانه‌‌های‌شان، به رگ‌بار بستند. در یکی از موارد، یک پیرمرد ۹۰ ساله و فلج را در رخت‌خوابش تیرباران کردند. ۹ غیرنظامی در روستای حسینی و ۲۲ غیرنظامی در روستای کندلان، به اشکال مختلف توسط جنگجویان طالبان، کشته شدند.

این‌ها، روایت فرار دو خانواده از هجوم طالبان بر بخش‌های هزاره‌نشین ولسوالی ارزگان خاص است. آن‌ها در منطقه‌ی شیرداغ ولسوالی مالستان آواره‌شده‌اند و نمی‌دانند که چه سرنوشتی در انتظارشان است. تنها از روستای حسینی نزدیک به ۳۰۰ خانواده به ولسوالی‌های مالستان و جاغوری آواره شده‌اند.

«نواسه‌ی چهار ساله‌ام شب در کوه ماند»

روایت خانواده‌ی عبدالخالق از جنگ و آوارگی، باشنده‌ی دیگر حسینی نیز غم‌انگیز است. عبدالخالق وقتی متوجه می‌شود که هجوم طالبان به کندلان آغاز شده و دارد در سراسر این روستا و روستای او گسترش می‌یابد، همراه با خانواده راه فرار را در پیش می‌گیرد. هنگام فرار طالبان از چهار سو بر آن‌ها گلوله‌باری می‌کنند. عبدالخالق خود را به زمین می‌اندازد و بازویش آسیب می‌بیند.

عبدالخالق، خانواده‌ی ۲۳ نفری‌اش را در ته یک آب‌راه خشک و عمیق پنهان می‌کند و خود بر بلندای تپه‌یی می‌رود تا وضعیت را رصد کرده و خانواده‌‌اش را به جای امنی منتقل کند. او صحنه‌ی خشونت‌بار به رگباربستن پسر، برادر و همسایه‌ی قنبر را می‌بیند. عبدالخالق هیچ گزینه‌یی ندارد جز این که خانواده‌اش‌ را از ارزگان خاص فراری بدهد. او همراه با کودکان چند ماهه و چند ساله، سنگ‌به‌سنگ و دره‌به‌دره ساعت هشت فردای آن شب (شنبه، پنجم عقرب) خود را به شیرداغ مالستان می‌رسانند. او، در مسیر راه متوجه می‌شود که نواسه‌ی چهار ساله‌اش را با خود ندارد و در مسیر راه جامانده است. عبدالخالق پس از آن که بقیه‌ی اعضای خانواده را به شیرداغ می‌رساند، دوباره مسیر آمده را برای یافتن نواسه‌اش می‌پاید. پس از چند ساعت پاییدن، نواسه‌اش را در حالت خواب در کنار سنگی می‌باید. با گلوی بغض‌آلود می‌گوید: «رفتم، دیدم که نواسه‌ام در کمر سنگ به خواب رفته است. وقتی تکان داده و صدایش کردم، چشمانش را باز کرد. چیغ کشید و گریه کرد.»

بیش از ۶۰۰ خانواده از ولسوالی ارزگان خاص آواره شده‌اند.
بیش از ۶۰۰ خانواده از ولسوالی ارزگان خاص آواره شده‌اند.
عکاس: عصمت‌الله سروش

عبدالخالق حمله‌ی طالبان را به سیلابی تشبیه می‌کند و می‌گوید که این سیلاب ناگهانی آمد و بیش از ۶۰۰ خانواده‌ را از روستاهای کندلان، حسینی و حمزه، آواره کرد.

در کندلان چه گذشت؟

آن طرف، بیشتر باشندگان روستای کندلان نیز پس از صرف شام، متوجه می‌شوند که درگیری به صورت همزمان در بخش‌های مختلف این روستا آغاز و ظرف چند دقیقه تمام روستا را فرا می‌گیرد. قربان‌علی اخلاصی، روحانی و مسوول یک مدرسه‌ی دینی می‌گوید که شماری از باشندگان این روستا در نخستین دقایق حمله، زمانی که برای بررسی وضعیت از خانه‌های‌شان بیرون شده بودند، توسط طالبان تیرباران شدند. تعدادی نیز پس از شدت گرفتن درگیری، در هنگامه‌ی فرار توسط طالبان کشته شدند.

خانواده‌‌یی که دو مرد آن در جنگ ارزگان خاص کشته شده‌اند.
خانواده‌‌یی که دو مرد آن در جنگ ارزگان خاص کشته شده‌اند.
عکاس: عصمت‌الله سروش

۲۲ نفر از روستای کندلان کشته و بیش از ۳۰۰ خانواده آواره شده‌اند. اجساد برخی از کشته‌شده‌ها روزها در فضای باز مانده بودند. آوارگان می‌گویند که طالبان پس از آن‌ که از احتمال سفر هیأت حقیقت‌یاب دولتی به این روستاها باخبر می‌شوند، با اجبار اجساد را توسط باشندگان گیرمانده این روستا بدون غسل و کفن زیر خاک می‌کنند تا آثار «جنایت‌»شان را از بین برده باشند.

قربان‌علی اخلاصی دو برادرش را در جنگ ارزگان از دست داده است. یک برادرش هنگام فرار در شب اول حمله از سوی طالبان تیرباران شد و برادر دیگر سه روز بعد در سنگرهای دفاعی در منطقه‌ی اوچی کشته شد.

این آوارگان در یک ساختمان خالی در منطقه‌ی شیرداغ جابه‌جا شده‌اند.
این آوارگان در یک ساختمان خالی در منطقه‌ی شیرداغ جابه‌جا شده‌اند. 
عکاس: عصمت‌الله سروش

خانواده‌ی اخلاصی شب‌هنگام راه فرار در پیش می‌گیرند. آن‌ها می‌خواستند که مواشی‌ را نیز با خود به مالستان ببرند، اما پس از تیر‌اندازی طالبان در مسیر راه، مواشی را به کوه‌ها گذاشته، تنها خود‌شان را به شیرداغ می‌رسانند.

خانواده‌ی سخی‌داد نیز همانند سایر باشندگان روستای کندلان، پس از باخبر شدن از هجوم طالبان، منطقه را ترک می‌کنند. کودکان آن‌ها در خواب بودند که گلوله‌باری سلاح‌های سبک و سنگین طالبان آغاز می‌شود.

وقتی قرار شد با این خانواده مصاحبه کنیم، واسط و رهنمای ما یادآوری کرد که سخی‌داد کشته شده و ما باید طوری صحبت کنیم که مادر پیر و فرزندان سخی‌داد از مرگ او مطلع نشوند. امیدواری اعضای این خانواده به زنده بودن و برگشت سخی‌داد و دیدن گریه‌های کودکانش، برایم از غم‌انگیزترین لحظه‌های حضور چند روزه در میان آوارگان ارزگان خاص بود.

اعضای خانواده‌ی سخی‌داد که هنگام مصاحبه از کشته‌شدن او بی‌اطلاع بودند.
اعضای خانواده‌ی سخی‌داد که هنگام مصاحبه از کشته‌شدن او بی‌اطلاع بودند. 
عکاس: آصف یوسفی

شکیلا که با کودک شیرخوارش شب‌هنگام از هجوم طالبان فرار کرده بود، غمگین‌تر از همه به نظر می‌رسید. او در کنار از دست دادن پدرشوهر (سخی‌داد)، پدرش را نیز در جنگ ارزگان از دست داده بود.

خانواده‌ی سخی‌داد مثل دیگر خانواده‌ها صرفا موفق شده بودند که جان‌شان را از مهلکه بیرون بشکند. خزان ارزگان خاص و شیرداغ مالستان با بارش باران و برف در روزهای نخست ماه عقرب سرد شده بود و کودکان و زنان آواره از آن‌جا که به صورت ناگهانی خانه‌های‌شان را ترک کرده بودند، فقط لباس تابستانی نازک به تن داشتند. گلناز، خواهر سخی‌داد، می‌گوید: «در ما هیچ چیز نمانده، فقط با یک پیراهن بیرون شده‌ایم. برادرم گُم است.»

صبرگل با سایر برادران و خواهران هنگام فرار چند دسته شده بود. همه‌ی اعضای خانواده از زیر تیغ و تیر طالبان جان سالم بدر برده بودند اما تیر طالبان سینه سخیداد، پدر صبرگل را شکافته بود. آن‌ها در هوای سرد و استخوان‌سوز «شیرداغ» زیر لباس نازکی می‌لرزیدند اما امیدوارانه در انتظار برگشتن سخیداد نشسته بودند. صبرگل با بغض فروخورده گفت: «موروم قدش منده‌نباشی مونوم.»

دختر سخی‌داد که در فراق پدر گریه امانش نمی‌داد.
دختر سخی‌داد که در فراق پدر گریه امانش نمی‌داد.
عکاس: عصمت‌الله سروش
«کودک یک و نیم ساله‌ام جا مانده است»

برای دیدار از خانواده‌های آوارگان، در مسیر راه با دو خانم و یک کودک آواره برخوردیم. آن‌ها از رنج آوارگی و فرار و خانه به‌دوشی با ما گپ زدند. آن‌ها، یک شب در کوه‌ها مانده و شب بعدی خود را به منطقه‌ی شیرداغ مالستان رسانده بودند.

خانم سمت راست در تصویر، کودک یک و نیم ساله‌اش در منطقه جا مانده است.
خانم سمت راست در تصویر، کودک یک و نیم ساله‌اش در منطقه جا مانده است. 
عکاس: آصف یوسفی

یکی از زنان در میانه‌ی سخن گفتن از آوارگی و حمله‌ی طالبان، گریه‌کنان می‌گوید که یک فرزند یک و نیم ساله‌اش در مناطق جنگ جا مانده و ۱۰ روز می‌شود که از سرنوشت او اطلاعی ندارد. او می‌گوید: «وقتی حمله شروع شد، فرار کردیم. از خانه بیرون شدیم. باچه (فرزند) یک و نیم ساله‌ی خود را کنار خانه گذاشتم که بروم آچول (مادر بزرگ) ۶۰ ساله‌اش را بیرون بکشم. او را کمی بالاتر بردم و دوباره آمدم که فرزندم را ببرم. فیر شد، حمله کردند و فرار کردم. باچه و مادر بزرگش جایم ماند. او برادر کجا شویم؟ پایم درد می‌کند. کودکانم دربه‌در شدند.»

اکنون (دوشنبه، 28 عقرب) که 13 روز از مصاحبه با این خانم می‌گذرد، نمی‌دانم که این مادر و فرزند به همدیگر رسیده‌اند یا خیر.

فرار از پناه‌گاه نخست

در شب نهم حمله‌ی طالبان بر مناطق هزاره‌نشین ارزگان خاص و درگیری با نیروهای دولتی و خیزش مردمی در نوار مرزی ارزگان خاص و مالستان، نبرد سختی میان دو طرف در گرفت که منجر به کشته‌شدن ۱۲ سرباز پولیس و شکست جبهه‌های جنگ شد.

شماری از آوارگان ارزگان خاص از ترس حمله‌ی طالبان بر منطقه‌ی شیرداغ، از این منطقه‌ به سمت ولسوالی جاغوری و مرکز ولسوالی مالستان آواره شدند.
شماری از آوارگان ارزگان خاص از ترس حمله‌ی طالبان بر منطقه‌ی شیرداغ، از این منطقه‌ به سمت ولسوالی جاغوری و مرکز ولسوالی مالستان آواره شدند.
عکاس: آصف یوسفی

شب دهم، منطقه‌ی شیرداغ که پناه‌گاه بیش از ۶۰۰ خانواده‌ی آواره‌ی ارزگان خاص بود، در خطر حمله‌ی طالبان قرار داشت. اکثر این آوارگان به همراه صدها باشنده‌ی اصلی شیرداغ، این روستا را به مقصد پناه‌گاه بعدی ترک کردند، تا از هجوم طالبان در امان باشند.

شاهدان می‌گویند که در آن شب کاروان‌کاروان آوارگان جنگ، با موتر و پیاده به سمت ولسوالی جاغوری فرار می‌کردند. بی‌خبر از این که جاغوری نیز مکان امنی نیست و طالبان بر این ولسوالی نیز حمله کرده‌اند.

هیچ کمکی به آوارگان ارزگان خاص نرسیده است

باشندگان روستاهای هزاره‌نشین ولسوالی ارزگان خاص (کندلان، حمزه و حسینی) مصروف مالداری و زراعت‌‌اند و هر خانواده‌ چند رأس بز، گوسفند و گاو دارند که در واقع تمام دار و ندار آن‌ها به حساب می‌آید. همه‌ی این مواشی که سرمایه‌ی آن‌ها است، در مناطق جنگ زده جا مانده و در غیبت مالکان و نگه‌داری و رسیدگی در بیش از 10 روز، از بین رفته است.

بیش از ۶۰۰ خانواده که از روستاهای کندلان، حسینی و حمزه به منطقه‌ی شیرداغ ولسوالی مالستان آواره شده‌ بودند، در وضعیت نامناسب به سر می‌بردند. مردم شیرداغ آن‌ها را در خانه‌های‌شان جا داده و برای‌شان غذا تهیه می‌کردند. برخی از خانواده‌های پرجمعیت در خانه‌های خالی، جابه‌جا شده بودند.

آوارگان تا پنج‌شنبه، ۱۷ عقرب هیچ کمکی از سوی دولت دریافت نکرده بودند. آن‌ها خواهان توجه جدی دولت به سرنوشت‌شان بودند.

«تاکنون آوارگان ارزگان خاص هیچ کمکی از سوی دولت دریافت نکرده‌اند»
«تاکنون آوارگان ارزگان خاص هیچ کمکی از سوی دولت دریافت نکرده‌اند» 
عکاس: آصف یوسفی

حاجی محمد‌ظاهر خان سالاری، از بزرگان ولایت ارزگان که در ترکیب هیأت صلح از ولایت ارزگان به منطقه‌ی شیرداغ ولسوالی مالستان آمده بود، روز یک‌شنبه، ۲۷ عقرب در تماس تلفونی به اطلاعات روز گفت که تاکنون آوارگان ارزگان خاص به مناطق‌شان برنگشته‌اند و همچنان هیچ کمکی از سوی دولت به آن‌ها صورت نگرفته است.

در وضعیتی که ولسوالی‌های مالستان و جاغوری نیز هدف حمله‌ی طالبان قرار گرفته و هزارن نفر از این دو ولسوالی آواره شده‌اند، انگار آوارگان ولسوالی ارزگان خاص به فراموشی کامل سپرده شده است.

روایت‌ها از چرایی جنگ ارزگان خاص؟

در روزهای نخست درگیری، جنگ ارزگان خاص، جنگ قومی توصیف و علت آن حضور حکیم شجاعی، فرمانده نیروهای خیزش مردمی در ارزگان خاص خوانده شد. در مورد علت آغاز جنگ گفت‌وگوهایی با مردم ارزگان خاص، مسوولان امنیتی و هیأت حقیقت‌ياب ریاست‌جمهوری صورت دادیم. روایت غالب این است که جنگ ارزگان خاص جنگ قومی نیست و طالبان از مدت‌ها پیش قصد حمله بر مناطق هزاره‌نشین این ولسوالی را داشتند و حضور حکیم شجاعی در این منطقه، «بهانه‌یی» به دست طالبان داد تا این جنگ را آغاز کنند.

اعضای هیأت حقیقت‌یاب دولتی در رابطه به جنگ ارزگان خاص
اعضای هیأت حقیقت‌یاب دولتی در رابطه به جنگ ارزگان خاص
عکاس: عصمت‌الله سروش

در شبی که حمله‌ی گسترده‌ی طالبان بر مناطق هزاره‌نشین ارزگان خاص آغاز شد، حکیم شجاعی در منطقه‌ی کندلان حضور داشت. آقای شجاعی به اطلاعات روز می‌گوید که مردم این روستا وی را به خاطر برگزاری یک جلسه‌ی امنیتی خواسته بود.

جنرال صمد شمس، رییس امنیت ملی ولایت ارزگان به اطلاعات روز می‌گوید که جنگ را نخست طالبان آغاز کردند: «تحلیل و ارزیابی استخباراتی را که ما طی سه روز به انجام رساندیم و اطلاعاتی که از اوایل جنگ در ارزگان خاص داشتیم، جنگ را اول طالبان شروع کرد. مسببین جنگ نیز طالبان بودند.»

آقای شمس جنگ ارزگان خاص را بخشی از استراتژی جدید جنگی طالبان برای وسعت قلمروشان و خصوصاً وسعت قلمرو در مناطق هزاره‌نشین افغانستان می‌داند.

اکثر باشندگان ارزگان خاص که با آن‌ها گفت‌و‌گو کردیم، می‌گویند که طالبان از بهار امسال فشارها بر مردم هزاره را در ارزگان خاص بیشتر می‌کردند. انواع مالیه و عشر وضع و طلب می‌کردند. به گفته‌ی آن‌ها، پس از مقاومت بخش بزرگی از مردم در برابر خواسته‌های طالبان، آن‌ها یک شبه بر این مناطق هجوم آوردند.