شب‌نشینی همسایگان افغانستان با طالبان؛ این‌بار نوبت ایران

شب‌نشینی همسایگان افغانستان با طالبان؛ این‌بار نوبت ایران

شریف حضوری، دانشجوی دکترای دیپلماسی و خلع سلاح

به‌دلیل داشتن مرزهای مشترک و تاثیر مستقیم اوضاع افغانستان بر امنیت و ثبات آنان، کشورهای همسایه‌ی افغانستان همواره تلاش نموده است تا نفوذ خود را در این کشور حفظ کنند.

با نگاهی به تاریخ مدرن کشور دیده می‌شود که در خیلی از اوقات، رفتار همسایه‌ها از سطح نفوذ فراتر رفته و به دخالت تمام عیار نظامی انجامیده است. دخالت‌های نظامی هند بریتانیایی در قرن‌های هژدهم و نوزدهم، لشکرکشی تمام قد شوروی‌ها در دهه‌ی 1970 میلادی و اشغال افغانستان توسط پاکستانی‌ها در اواخر دهه‌ی 1990 را می‌توان از نمونه‌های دخالت مستقیم همسایه‌های افغانستان در عصر مدرن بر‌شمرد.

در حال حاضر و به‌دلیل دوا‌مدار شدن جنگ و آغاز احتمالی مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان‌، همسایه‌های افغانستان بار دیگر تلاش دارند تا میزان تاثیر‌گذاری خود را به رخ حکومت افغانستان و ایالات متحده امریکا بکشند. چینی‌ها از ارتباط‌شان با طالبان می‌گویند، روس‌ها با میزبانی از هیأت طالبان در مسکو مانور سیاسی برگزار می‌کنند، اسلام‌آباد خود را پدرخوانده‌ی طالبان می‌پندارند و اخیرا ایرانی‌ها نیز لحن خود را از «داشتن تماس با طالبان» به «گفت‌وگو با طالبان» تغییر داده است. همه‌ی این کشورها به نحوی خواسته است تا تاثیرگزاری خود را در روند گذار سیاسی فعلی افغانستان به نمایش بگذارند.     

نگاه گذرا به رابطه‌ی ایران و افغانستان و اهداف آن کشور

رابطه‌ی سیاسی دو کشور ایران و افغانستان را در دوران مدرن می‌توان به پنج دوره تقسیم بندی کرد: دوره‌ی قبل از 1978، دوران کمونست‌ها، دوران مجاهدین، دوره طالبان و دوره‌ی پسا بُن. عمده‌ی اهداف سیاست خارجی ایران در قبال افغانستان را، تامین امنیت مرزهای شرقی این کشور، جلوگیری از قاچاق مواد مخدر، اطمینان‌خاطر از سرازیر شدن آب کافی به درون مرزهای ایران و مسأله‌ی مهاجرین تشکیل می‌دهد. بستره‌ی تاریخ نشان می‌دهد که ایران از روابط نسبتا خوبی با رژیم پادشاهی افغانستان به پادشاهی ظاهر شاه و نیز جمهوری داودخانی برخوردار بوده است. غالب شدن ایدئولوژی اسلامی بر سیاست خارجی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979، روابط تهران را با رژیم کمونستی افغانستان با تنش مواجه کرد. با حمایت تهران از شبه نظامیان اسلام‌گرای مخالف رژیم، عملا ایران در بلوک دشمنان افغانستان قرار گرفت. صد البته جنگ هشت ساله‌ی ایران-و عراق فرصت بیشتری را برای ایران باقی نگذاشته بود تا در افغانستان مانور بیشتر نشان دهد. در دوره‌ی سوم و با فارغ‌بال‌ شدن تهران از جنگ طولانی با بغداد، تمرکزش بر افغانستان بیشتر شد و توانست از حکومت برهان‌الدین ربانی تا آخر حمایت کند. در دوره‌ی چهارم و با تصرف کابل و اقامه‌ی امارت اسلامی توسط طالبان، ایران به مثلث ایران-روسیه-و هند پیوست و حکومت ربانی و اتحاد شمال را در مقابل طالبان حمایت مالی و تسلیحاتی کرد. ایران با تمام قوت در کنفرانس بن شرکت کرد و با وعده‌ی 500 ملیون دالر، حمایت خود را از نظام نو‌‌تاسیس افغانستان اعلام کرد.

در دوران زعامت حامد کرزی، روابط تهران-کابل به خوبی پیش رفت اما با استقرار حکومت وحدت ملی، روابط تهران-کابل گرمی گذشته را از دست داد. امضای پیمان امنیتی کابل‌ـ-واشنگتن را می‌توان سرآغاز سردی روابط دو همسایه دانست که بعدا با شایعات رابطه داشتن تهران با طالبان همراه شد و اینک اظهار نظر مقامات ایرانی، شایعات را به واقعیت مبدل کرده است. 

رویکرد ایران در دوران رژیم طالبان

لازم است برای فهم درست از رابطه‌ی کنونی ایران با طالبان، رویکرد و واکنش آن کشور را در گسترش و قدرت‌گیری این گروه در دهه‌ی 90 میلادی بررسی کنیم. این امر کمک خواهد کرد تا دلایل چرخش 180 درجه‌ای سیاست امنیتی تهران نسبت به طالبان را دریابیم. کنش و واکنش ایران را نسبت به ظهور و گسترش طالبان در  دهه‌ی 90 را می‌توان در سه بازه‌ی زمانی به مطالعه گرفت.

اول با ظهور طالبان در سال 1994، ایران واکنش خاصی انجام نداد اما فتح هرات توسط طالبان در سال 1995، تهدید به امنیت ملی ایران و خطر باالفعل برای مرزهای شرقی آن کشور تلقی شد. مقام‌های ایران برای اولین‌بار گروه طالبان را ساخته و پرداخته‌ی پاکستان، عربستان و امریکا نامید که برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایجاد گردیده است. دوم، با نزدیک شدن طالبان به دروازه‌های کابل، تلاش‌های ایران برای یک‌جا نمودن گروه‌های مجاهدین افزایش یافت و علاءالدین بوجردی، معاون وقت وزیر خارجه‌ی ایران تلاش کرد تا گلبدین حکمتیار و عبدالرشید دوستم را با حکومت ربانی آشتی دهد. با تصرف کابل در  سپتامبر 1996، علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه‌ی وقت ایران با شورشی خواندن گروه طالبان اعلام کرد که «این گروه نمی‌تواند مشکلی برای مشروعیت حکومت ربانی خلق نماید و حکومت مشروع افغانستان نزد ایران، حکومت ساقط ‌شده‌ی ربانی خواهد بود».

در کمتر از نه ماه، و به تاریخ 2 جنوری 1997، طالبان سفارت ایران را در کابل بست و به کارمندانش مهلت داد تا ظرف 48 ساعت کابل را ترک کند. ‌سوم، فتح مزار شریف به‌دست طالبان در 8 آگوست 1998 و به قتل رساندن دیپلمات‌های ایرانی، حکومت ایران را بیش از پیش خشمگین ساخت. آقای هاشمی رفسنجانی، رییس‌جمهور وقت ایران، طالبان را «گروه بی‌مسئولیت خواند که خسارات جبران‌ناپذیری را به چهره‌ی اسلام وارد می‌نماید». او همچنین گفت که «ایران حضور طالبان را در همسایگی خود تحمل نخواهد کرد». کمال خرازی، وزیر خارجه‌ی وقت ایران بیان داشت که «گروه طالبان به عنوان یک قدرت پشتونی نمی‌تواند سایر اقوام را به حاشیه براند و سیطره‌ی این گروه بر افغانستان تهدیدی برای منطقه به شمار می‌آید». روابط ایران با طالبان تا این‌جا باقی نماند و تا سرحد رویارویی نظامی به پیش رفت. حکومت ایران با بسیج گسترده‌ی نیروهای نظامی و انجام مانور در مرز‌های شرقی خویش،  قصد حمله‌ی نظامی به افغانستان را داشت که بعدا با میانجی‌گری سازمان ملل متحد منتفی شد. لازم به ذکر است که در طول حکومت طالبان، روابط ایران با این گروه به صورت عادی بر نگشت و ایران حمایت خود را از مخالفان مسلح طالبان ادامه داد و امارت اسلامی را تا آخر به رسمیت نشناخت.

دروغی که به راست مبدل شد

از زمان اوج گرفتن حملات طالبان، همواره مقامات غربی و امریکایی از دست داشتن ایران، در تمویل نیروهای طالبان ابراز نگرانی می‌کرد. در خیلی از اوقات مقامات امنیتی و سیاسی افغانستان نیز این خبرها را تایید می‌کرد، اما بسیاری، خواسته یا ناخواسته، آن را اتهامات غربی‌ها و ساخته و پرداخته‌ی تئوری توطئه ‌می‌دانستند. جالب این جاست که رسانه‌های ایرانی خود در فاش کردن راز حکومت ایران، مبنی بر داشتن رابطه با طالبان نقش بازی کرده است. این رسانه‌ها اولین بار از سفر هیأت طالبان به رهبری طیب آغا به تهران در 17 اپریل 2015 پرده برداشت و نوشتند که این هیأت قبلا نیز چندین بار به ایران سفر کرده است، اما بر اساس قرارداد، این خبر از سوی وزارت خارجه‌ی ایران تایید نشد.

زمانی که ملا منصور، توسط امریکایی‌ها، حین بازگشت از ایران و در مرز آن کشور با پاکستان هدف قرار گرفت و کشته شد، روزنامه‌ی قدس و جهان نیوز ایران در 6 جون 2016 نوشتند که «ملا منصور قبل از کشته شدن به مدت دو ماه در ایران زندگی کرده است». همین صحبت‌ها و زمزمه‌ها فشار را بر ایران افزایش داد و مقامات آن کشور را وادار به توضیحات در این زمینه کرد. آقای غلام‌رضا بهرامی، سفیر ایران در کابل، در گفت‌وگوهای متفاوت با رسانه‌های تصویری افغانستان، از تماس ایران با طالبان گفت و داشتن رابطه با آن گروه را رد کرد. او در ادامه‌ گفته بود: «ما با طالبان تماس داریم اما رابطه نداریم و این تماس به هدف کنترل و اشراف اطلاعاتی است». بهرامی افزوده بود: «علاقه‌مند هستیم تا با استفاده از این تماس، زمینه را برای گفت‌وگو میان طالبان و حکومت افغانستان فراهم نماییم». تا این‌که سرانجام قصه‌ی دراز دروغ و راستی رابطه‌ی ایران با طالبان، با سخنان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران خاتمه یافت و شک‌ها را به یقین مبدل کرد. شمخانی در سفیر اخیر خود به افغانستان و در دیدار با مقامات افغانی، از ارتباط و گفت‌وگوهای ایران با طالبان پرده برداشت و ابراز نمود که «این رابطه و گفت‌وگو با اطلاع دولت افغانستان صورت گرفته است». در همین حال، وزارت خارجه‌ی ایران تایید کرده است که به تاریخ 30 دیسامبر 2018، هیأت طالبان، از تهران بازدید کرده و با عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه‌ی ایران دیدار و گفت‌وگو داشته است.

هدف ایران از گفت‌وگو با طالبان چیست؟

بدون شک ایران، همانند خیلی از کشورها، دیدگاه رئالیستی را در سیاست خارجی و امنیتی خود دنبال می‌کند. آنچه که برای ایرانیان و حکومت این کشور مهم است، منافع ملی و امنیت ملی این کشور است. آنان باور دارند که در دنیای سیاست نه دوست دایمی و نه دشمن دایمی وجود دارد. معتقد است که دشمنِ دشمن، می‌تواند دوست بسیار نزدیک محسوب شود. نگاه به ارتباط ایران با طالبان از همین منظر، به ما کمک می‌کند تا چرخش 180 درجه‌ای ایران را در مواجه با طالبان بهتر بشناسیم و خوبتر تحلیل نماییم. ایرانی که نتوانست هیچ‌گاه با طالبان کنار بیاید، چطور یک‌دفعه راه خود را با طالبان یکی کرد  و پذیرفت که سران این گروه، یار محافل شب‌نشینی ایرانی‌ها گردد. دشمن مشترک، یعنی امریکا می‌تواند یکی از دلایل نزدیکی ایران با طالبان باشد. همچنان ایران، خواست نشان دهد که نادیده گرفتن ایران در پروسه‌ی صلح افغانستان، می‌تواند برای امریکایی‌ها و حکومت افغانستان هزینه‌بر باشد. ممکن ایرانی‌ها از برآیند فعلی مذاکرات ناخشنود باشد، زیرا گفته شده است که سپردن بعضی از مناطق جنوب و جنوب غرب به طالبان که هم‌مرز با ایران است، جزئی از پلان صلح می‌باشد. بنا‌براین ایران با رابطه‌‌انداختن با طالبان می‌خواهد، امنیت مرزهای شرقی خود را در صورت سپرده شدن این مناطق به طالبان تضمین نماید. همچنان، ایرانی‌ها معتقد است که داعش ساخته و پرداخته‌ی امریکایی‌ها و غربی‌هاست. حال که طالبان مخالف سرسخت داعش می‌باشد، تهران بی‌میل نیست تا از طالبان برای سرکوب داعش استفاده کند. در آخر، احتمال دارد که تلاش‌های ایران، ضلعی از چهار ضلعی چین،-روسیه،-پاکستان و ایران باشد که تلاش دارد تا طرح صلح بدیل را در مقابل طرح صلح امریکایی‌ها علم کند.   

و در آخر

بدون شک، یاری و یا هم مخالفت همسایه‌های افغانستان در آوردن صلح و ثبات در افغانستان بسیار حیاتی‌ست. از میان همسایه‌ها، دولت‌های ایران، چین و پاکستان، بازی‌گرانی هستند که نادیده گرفتن‌شان در مسائل افغانستان نتایج ناخوشایندی را به همراه خواهد داشت. حال که همگرایی منطقه‌ای و جهانی برای یافتن راه حل مسالمت‌آمیز برای بحران افغانستان بیش از پیش قوت گرفته است، خوب است تا کشورهای ذی‌دخل، اختلافات‌شان را کنار گذاشته و برای آوردن صلح در افغانستان، مساعی مشترک به خرج دهند. گرچند به طور همزمان دو تلاش جداگانه به رهبری امریکایی‌ها و روس‌ها ـ ‌چینایی‌ها را در قضیه‌ی صلح افغانستان شاهد هستیم اما پاکستان با عضویت در هر دو، نقطه وصل آن‌ها می‌باشد. با سفر‌های محمود قریشی، وزیر خارجه‌ی پاکستان به تهران، مسکو و پکن و رساندن پیام امریکایی‌ها و باالعکس، امید می‌رود تا حلقات وصل این دو تلاش، روز‌به‌روز بیشتر گردد و ما شاهد صلح سراسری در افغانستان باشیم. صد البته با در نظرداشت توانایی‌های ایران و اینک ارتباط آن با گروه طالبان، عاقلانه نخواهد بود تا تهران را از گفت‌وگوهای صلح کنار گذاشت. 

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *