انتخابات افغانستان و توهم پیشرفت

منبع: RUSSIA TODAY
نویسنده: Ulson Gunnar
برگردان: جواد زاولستانی
انتخابات افغانستان که به تاریخ 16 حمل برگزار شد، به عنوان دست‌آورد بزرگِ دخالت طولانی ناتو برای این کشور، رسانه‌ای شد. در حالی‌که دست‌آوردهای حضور ناتو‌ برای این کشور خیلی اندک اند.
هم‌چنان مردم افغانستان قربانیان سلسله اقداماتی خواهند بود که این کشور را به تاریکی باز می‌گرداند. ناتوانی ناتو در تأمین امنیت حتا در مرکز شهرهای آن، برای هر‌نوع حکومتی که در کابل به میان آید، بد‌شگون به نظر می‌رسد، به‌ویژه‌ با در نظرداشت این واقعیت که ناتو در حال آماده شدن برای خروج دایمی از افغانستان است.
در بهترین حالت، وعده‌های «فردای دموکراتیک» با تقسیم قدرت بین قدرت‌مندان محلی قبیله‌ای (‌به‌شمول طالبان) و حکومت جدید در کابل، معامله خواهد شد. با مروز زمان که نیروهای ناتو از افغانستان خارج می‌شود، جنگ‌جویان قبیله‌ای تمام امکانات و منابع‌شان را علیه حکومت کابل به کار خواهند گرفت. به این دلیل، هر معامله و توافق- به شکل اجتناب‌ناپذیری-منجر به حکومت مجدد طالبان بر افغانستان خواهد شد.
پیشرفت مصنوعی
انتخابات افغانستان توسط ملل متحد و ایالات متحده ستوده شد. روزنامه‌ی امریکایی واشنگتن پست‌ ادعا کرد که این انتخابات به‌ویژه‌ برای زنان افغانستان یک «نقطه‌ی عطف» بود. آنان توانستند هم کاندیدا باشند و هم رای بدهند.
با آن‌هم، گزارش واشنگتن پست با عنوان «‌گام بلند زنان افغانستان در انتخابات» از چنان رویداد تاریخی به طرز مشکوکی کوتاه است. کوتاه بودن آن از این واقعیت بر‌می‌خیزد که هرگونه ارزیابی از پیشرفت اجتماعی زنان در افغانستان ‌یا هر‌گونه پیشرفت از این لحاظ، آشکار خواهد کرد که افغانستان کشوری نیست که سر‌انجام، برای نخستین بار، در روشنی مدرنیزاسیون غرب در جامعه‌ی بین‌المللی ظهور کرده است. بر‌عکس، نشان خواهد داد که افغانستان کشوری است که به دلیل دخالت‌های مستقیم غرب در سال‌های 1980، برای ده‌ها سال در تاریکی نگه‌داشته شده است.
لازم نیست که کسی خیلی ژرف تحقیق کند تا کشف کند که روزگاری آینده‌ی افغانستان چقدر روشن تصور می‌شد. اما جنگ مسلحانه‌ای که توسط ایالات متحده حمایت می‌شد، آن را ویران کرد و نتیجه‌ی آن تحمیل دوران سیاه طالبان بر مردم افغانستان شد. سازمان پی.‌بی.‌اس (PBS) یک جدول زمانی از وضعیت حقوق زنان در افغانستان تهیه کرده است که از سال 1907 شروع و به سال 2011 ختم می‌شود.
این جدول زمانی نشان می‌دهد که زنان افغانستان بهترین وضعیت را در دهه‌ی 1960 و 1970 تجربه کرده‌اند. در این زمان، افغانستان از حمایت اتحاد شوروی برخوردار بود. این دست‌آوردها زمانی کاملا از بین رفتند که طالبان ظهور کردند. نطفه‌ی طالبان از نگاه نظامی، در واقع‌ زمانی بسته شد که ایالات متحده در تلاش تشکیل گروه‌های جنگ نیابتی علیه اتحاد شوروی بود.
مرکز مطالعات «‌شهروندی: بررسی خاور میانه و شمال افریقا» زیر عنوان « انقلاب ثور و حقوق زنان در جمهوری دموکراتیک افغانستان»، تغییر وضعیت زنان افغانستان از کالایی در خدمت مردان، به زن به حیث انسان را توضیح داده و ارتقای سواد، آموزش و شامل شدن آنان در نیروی کار ملی را با تمرکز ویژه‌ به بررسی گرفته است.
این مطالعه توضیح می‌دهد که «‌جمهوری دموکراتیک افغانستان در تلاش بود تا آن‌چه را که اصلاح‌طلبان و انقلابیون در ترکیه، جمهوری‌‌های شوروی آسیای میانه (‌به Massell, 1974 مراجعه شود) و یمن شمالی انجام داده بودند، در افغانستان عملی سازند. هم‌چنان‌ می‌خواست تا آن‌چه را که اصلاح‌طلبان و نوگرایان افغانستان در آغاز قرن 20 از انجام آن ناکام شدند، در این کشور تطبیق کنند ( به Gregorian, 1969 مراجعه شود).
این اصلاحات شامل آوردن تغییرات در قانون ازدواج، گسترش برنامه‌های سوادآموزی و آموزش دادن دختران روستایی می‌شد. مردان قبیله‌ای روستایی شدیدا مخالف آموزش دختران بودند. همین مردان قبیله‌ای و قدرت‌مندان محلی، توسط ایالات متحده و متحدانش به جنگ ویران‌گر و متمادی علیه شوروی به کار گرفته شدند. امروزه که مقاله‌های خبری و تحلیلی رسانه‌های غربی گاه و بی‌گاه به گذشته‌ی طلایی افغانستان که در آن «نخستین بار‌ زنان افغانستان توانسته‌اند رای بدهند» اشاره دارد، منظورش همین دوران نفوذ شوروی در افغانستان است.
مردان قبیله‌ای مسلح شده توسط امریکا: عاملان گذشته‌ی تاریک، گروگان گیرندگان امروز و فردای افغانستان
کنایه‌ی روزگار این است که اکنون ایالات متحده علیه مردان قبایلی‌ می‌جنگد که روزگاری آنان را برای یک دهه آموزش داد، تمویل و تجهیز کرد تا به نیابت از امریکا علیه شوروی بجنگند. این گفته‌ی مشهور که «‌دشمنِ دشمن من، دوست من است»، به عنوان منطق امریکا برای حمایت از آنان دانسته می‌شود. اما واقعیت این است که شوروی در آن زمان تلاش می‌کرد تا اصلاحات ملی را در افغانستان تطبیق کند که به‌صورت عموم، ماهیت «غربی» و «مترقی» داشت. تصمیم غرب در آن زمان این بود که با استفاده از مردان قبایل که مخالف این اصلاحات بودند، در مسئله‌ی افغانستان دخالت کنند. این تصمیم غرب بر هیچ‌اصلی استوار نبود، بل‌که صرف به خاطر اهداف جغرافیایی-سیاسی در افغانستان دنبال می‌شد.
پس از آن‌که «دشمن» غرب در اواخر دهه‌ی 1980 و اوایل دهه‌ی 1990 شکست خورد، آن‌گاه «دوستان» غرب اصلاحاتی را که به‌سختی به دست آمده بودند، از میان بردند و افغانستان را در دوران تاریکی سقوط دادند که تا هنوز از آن بیرون شده نتوانسته است. درست همانند زمانی که تلاش شوروی برای آوردن اصلاحات- به‌شمول بهبود وضعیت حقوق بشر- با مقاومت مردم روستایی افغانستان مواجه شد، اکنون‌ تلاش افغانستانی‌های شهری برای تجدید آن اصلاحات با مقاومت روبه‌رو شده است. فرقش با آن زمان این است که اکنون جامعه‌ی جهانی برای حمایت از این اصلاحات، عزم راسخ ندارد. جامعه‌ی بین‌المللی به دردسر حکومت فاسد و ناکارآمد افغانستان گیر مانده که طشت رسوایی آن از بام افتاده است. هم‌چنان‌ دولت افغانستان در دام کشورهایی افتاده است که فقط در جست‌وجوی منافع بزرگ‌تر جغرافیایی-سیاسی‌شان اند. این کشورها نه به اصل و ارزشی پای‌بند اند و نه به پیشرفت افغانستان متعهد.
پس از خروج نیروهای غربی از افغانستان، جنگ‌جویان قبایل جای خالی آن‌ها را پر خواهند کرد. به نظر می‌رسد که آینده‌ی افغانستان، همان گذشته‌اش باشد. انتخابات ظاهری، اشتراک زنان در رای‌دهی‌ و آن‌چه را که بارک اوباما «انتقال دموکراتیک قدرت» می‌خواند، موقتی و زودگذر است.
اگر ایالات متحده‌ی به ارزش میلیون‌ها دالر کمک تسلیحاتی و مالی به جنگ‌جویان قبایل نمی‌داد تا آن‌چه را که شوروی در این کشور ساخته بود، ویران کنند، افغانستان امروز چگونه به نظر می‌رسید؟ آیا افغانستان دهه‌ها بعد از امروز، نیز بین پیشرفت و پسرفت و بر لبه‌ی تیغ بین دوران سیاه و رنسانس دست و پا خواهد زد؟
مردم جهان، به‌ویژه‌ آن‌هایی که بحران افغانستان را دنبال می‌کنند، یا آن‌هایی که در آن سهم گرفته‌اند، برای آن رنج کشیده و قربانی داده‌اند، باید چشمان‌شان را باز کنند و ببینند که غرب را قدرت‌طلبی سبب شده است که در سراسر جهان دخالت کنند و نه اصول و ارزش‌ها. آنان بر سر اصلاحاتی که برای افغانستان آینده‌ی روشنی را رقم می‌زد، تجارت کردند و آن کشور را به دست جنگ‌جویان واپس‌گرا سپردند. آن‌ها فقط به این دلیل این کار را کردند که از حکومت کمونیستی افغانستان متنفر بودند. غرب به خاطر منافع اقتصادی و جغرافیایی-سیاسی، از اسلام‌گرایان ضد‌اصلاحات حمایت کرد، نه به خاطر پیشرفت و آوردن اصلاحات در افغانستان.
سیاست خارجی غرض‌آلود غرب تا هنوز در افغانستان و دیگر جاها ادامه داشته و خواهد داشت. مردم افغانستان بیش‌تر از پیش انتظار خواهند کشید تا شاهد آزادی‌هایی باشند که پیش از جنگ سال‌های 1979- 1989 برای مدت کوتاهی آن را تجربه کردند. کشورهای غربی که در افغانستان حضور دارند، هیچ‌گاهی به پیشرفت واقعی در افغانستان دست نمی‌یابند، چون آنان‌ واقعا در تلاش پیشرفت نیستند. مورد افغانستان نشان دهنده‌ی شکست یا پیروزی «دموکراتیزاسیون غربی» نیست، بل‌که واقعیت این است که دموکراسی با دورویی و شیطنت آورده نمی‌شود.