- شکور نظری
در این چند روز تحرک نسبی فعالان مدنی و زنان امیدبخش بود. باید نیروها و گروههای خرد و بزرگ اجتماعی بیشتر هماهنگ شوند و چنین حرکتهایی هدفمندتر، نظاممندتر، گستردهتر و اثرگذارتر استمرار یابند.
ما به لحاظ تاریخی در یکی از سرنوشتسازترین مرحلههایی از تاریخ زیست جمعیمان قرار گرفتهایم. باید به یاد داشت که آن چیزهایی که ما دستاورد این سالهای پس از امارت اسلامی مینامیم، نه نتیجهی مبارزهی خودبنیاد ما و ضعف امارت برابر ما و نه نتیجهی دلسوزی یا هدیهی خارجیان به ما بود؛ بلکه پیامد اتفاقی حملهی امریکا بر امارت اسلامی و القاعده برای پیگیری منافع حیاتی منطقهای و جهانی خود بود. چنین اتفاقهایی در حیات مردمان کمتر روی میدهد. اگر حماقت، جهالت و بیتدبیری طالبان در پناه دادن به القاعده، اجازهی حمله از افغانستان به ایالات متحده و حمایت این گروه به بهای موجودیت امارت خود از بن لادن نبود، اکنون معلوم نبود در چه وضعیتهای تحقیرآمیزتر و غمانگیزتری بودیم و همین حقوق و آزادیهای نسبی را نیز نداشتیم. اکنون که به هر روی قانون اساسی و نظام سیاسی نسبتاً دموکراتیک داریم، کار ما مبارزه برای سقوط نظام مستقر طالبانی نیست؛ کار ما سادهتر است: پاسداری از حقوق، ارزشها و دستاوردهای موجود. بیگمان پس از بن، برای استقرار و پاسداری از این نظام حقوقی و سیاسی هزینههای گزاف مادی، معنوی و انسانی پرداختهایم و اکنون طالبان با استفاده از رویکرد جدید امریکا، ضعف مشروعیت و سیاست و راهبرد جنگ و صلح حکومت، نبود اجماع عمومی و خستگی مردم از جنگ، میکوشد خواستهای خود را در مذاکرات بر همه تحمیل کند.
اسلام همان دامی است که این گروه تروریستی پهن کرده است. اسلام برای آنها هم کالا برای فروش، هم ابزار تحمیق و تکفیر و حذف و کشتار و هم وسیلهی دستیابی به قدرت و منفعت است. طالبان میخواهند از احساسات دینی مردمِ بیشتر سنتی کشور برای دستیابی به هدف اصلی خود، یعنی تصاحب دوبارهی قدرت و برقراری امارت اسلامی خود بهره ببرند. باید بتوان در خواست آنها بر استقرار امارت اسلامی قدرتطلبی، مزدورمنشی، شرارتپیشگی، جزمگرایی، خشونتگرایی، گرایش فاشیستی و نژادپرستی آنها را دید. نکتهی دارای اهمیت برای دموکراسیخواهان این است که مردم امارت اسلامی را تجربه کردهاند و از تحقق و تجربهی دوبارهی آن هراس دارند. طالبان اینروزها با تکرار اینکه آنها تغییر کردهاند، در پی فریب همه است. ما اما باید شگردهای تبلیغاتی این گروه را بفهمیم و با آن درست برخورد کنیم.
در روند مذاکرات باید بر این موارد بسیار مهم و راهبردی پای فشرد: یکم؛ همه صلح میخواهیم. دوم؛ صلح برای ما مرحلهی دیگری از استقرار و نهادینهسازی مردمسالاری و اجرای قانون اساسی موجود است، بنابراین سخنگفتن از تشکیل دولت موقت، بازنویسی قانون اساسی یا اصلاح آن (جز با شرایطی که در خود قانون اساسی پیشبینی شده است که امری دیگر است)، انحلال ارتش و پولیس برای ما مفهومی جز حرکتی خزنده برای براندازی نظام حقوقی و سیاسی موجود ندارد. سوم؛ صلح برای ما به معنای بخشایش مسئولیت حقوقی جنایتهای گروه طالبان نیست. صلح باید استوار بر عدالت؛ یعنی رسیدگی عادلانه به پروندهی حملههای تروریستی، جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و جرایم عادی نیروی طالبان باشد و اعتراف و اذعان به رنجش قربانیان و ستمهای رفته بر آنها و کوشش برای التیام زخمها و آلام آنها و پوزشخواهی از آنها باید کمترین خواستهای مردم، عدالتخواهان و دموکراسیطلبان باشد. چهارم؛ نتیجهی ابتدایی مذاکرات باید خلع سلاح گروه طالبان باشد. پنجم؛ سازوکار ورود آنها به نظام سیاسی نیز چنین باشد: آنها چون دیگر شهروندان، برنامههای خود را از رهگذر انتخابات به رای مردم بگذارند و نتیجه را بپذیرند. ششم؛ صلاحیت اصلی نمایندگی از مردم در مذاکرات تنها از آن حکومت باشد. هفتم؛ نمایندگان نهادها و جامعه مدنی و زنان و گروههای سیاسی باید در مذاکرات حضور داشته باشند.
در فرجام باید گفت، کار ما نسبت به گروه طالبان آسانتر است. ما از یک نظام حقوقی و سیاسی مستقر دفاع میکنیم. براساس افکار عمومی داخلی و جهانی، اخلاق و حقوق داخلی و حقوق بینالملل دست برتر داریم. ضعف ما در پراکندگی و نامتشکل بودن ماست. به همین دلیل افراد، گروهها و نهادهای مدنی و صنفی باید جدی و سرنوشتساز بودن وضعیت را دریایند و برای دفاع از نظام حقوقی و سیاسی موجود هماهنگ شوند. وگرنه اگر منافع فردی دولت ـ حکومتیان و گروههای سیاسی اقتضا کند، در نبود نظارت آنها بر رفتارشان در روند مذاکرات و فقدان فشار لازم بر آنها میتوانند همهچیز را معامله کنند. نشانههایی از آن را در الگوی رفتار نمایندگان گروههای سیاسی در مسکو دیدیم. مزدوری برای بیگانگان و معاملهی منافع جمعی برابر منافع فردی و گروهی برای هیچکس و گروهی در تاریخ سیاسی این سرزمین دستاورد ماندگار و پیامد مثبت پایدار نداشته است. اتکای تام به نیروهای بیرونی، راه حل نهایی نیست؛ باید برای دفاع از داشتهها، حقوق، ارزشها و منافع خود به تواناییهای درونی و جمعی خود تکیه کنیم. خارجیان بهواقع و درستی در پی منافع و هدفهای خودند و بهتر است از موضع قدرت و مبتنی بر منافع مشترک و با احترام متقابل با آنها همکاری کرد. ما شایستگی نظامی را داریم که برای داشتن آن میایستیم و برای توسعه و بهبود آن هزینه میکنیم. قدرتمندی جامعه-شهروند، شرط نخست پیروزی است.
سلطهی دوبارهی امارت اسلامی -حتا به لحاظ محتوایی (ایدئولوژی طالبانی)، نه حتماً با عنوان/ شکل امارت تجربهشده- ما را قرنها به عقب برخواهد گرداند و آرمانها و آرزوهایی چون دستیابی به اعتبار بالاتر بینالمللی، حقوق شهروندی و بشری و رشد و توسعه را برای همیشه بر باد خواهد داد.