- کریمه
وقتی در سال 2009 در یکی از مکاتب دخترانهی شهر کابل دانشآموز بودم، مکتب ما با وجود اینکه یکی از بهترین مکاتب دخترانهی شهر بود، اما تشنابهایش همیشه کثیف بود. امکانات ابتدایی بهداشتی چون آب، کاغذ و یا مایع دستشویی در آن وجود نداشت. تنها تشنابی نسبتا پاک در اختیار خانم مدیر و معلمان مکتب قرار داشت؛ محلی که ورود به آنجا برای دانشآموزان ممنوع بود.
من و گروهی از همصنفیهایم هر موقع که نیازمند استفاده از تشناب میشدیم، مثل یک گروه کماندو باید عملیاتی را سریع و مخفیانه انجام میدادیم تا وارد ساحهی ممنوعه شده و از تشناب نسبتا پاکتر استفاده کنیم. تعدادی دیگری از همصنفیهای ما که نسبت به ما کمتر انقلابی بودند، راههای دیگر را انتخاب میکردند، مثلا؛ قبل و در جریان مکتب مایعات نمینوشیدند تا نیازی به استفاده از تشناب نباشد. در بعضی روزها مثل روزهای عادت ماهوارشان در مکتب حضور پیدا نمیکردند و گروه بزرگتری از دانشآموزان با تمام ناخوشایندی اما ناچاری باز هم از تشنابهای کثیف مکتب استفاده میکردند.
من و همصنفیهایم از اینکه مخفیانه از تشناب نسبتا پاک خانم مدیر استفاده میکردیم، به خود میبالیدیم. فکر میکردیم که این به نوعی خودش یک مبارزهی خاموشانه است. منتظر بودیم که شاید روزی تعدادی مبارزین زیاد گردد و بتوانیم آزادانه به رسم اعتراض از تشناب مدیر استفاده کنیم تا او مجبور گردد که به صورت مساویانه به تشناب خود و دانشآموزان توجه داشته باشد.
در آن روزها فکر نمیکردم که برای دسترسی به تشناب پاکتر در افغانستان همیشه نیاز به مبارزه خواهم داشت. مکتب ما یک نمونهی کوچک از یک مشکل عام در افغانستان است. در اکثر ادارات دولتی افغانستان که من از آن آگاهی دارم، این وضع معمول است که تشنابها یا پاک نیستند و یا هم امکانات مکمل که یک تشناب باید داشته باشد را نمیداشته باشند. اکثر کارمندان برای خودشان کاغذ تشناب و مایع دستشویی در الماریهایشان دارند. هر بار که نیاز به استفاده از تشناب داشته باشند، اینها را با خود به تشناب میبرند. تصور کنید مایع دستشویی و کاغذ تشناب به دستتان و بخواهید بروید برای رفع حاجت، اما در دهلیز همکارانتان را ناگهانی ببیند. چه حسی آن زمان خواهید داشت؟ احساس شرم یا حقارت؟
مشکل تشنابها مشکلی است که صحبت کردن در بارهی آن شرم شمرده میشود و یا هم در مقایسه به مشکلات بزرگ و نفسگیر دیگر که کشور با آن رو بهرو است، بیارزش است. از بُعد حقوقی دسترسی به تشناب پاک و منظم که یکی از اساسیترین حقوق یک کارمند، دانشآموز و دانشجو است، مثل حق دسترسی انسانها به آکسیجن، نان و یا لباس است و نقض این حق بیاحترامی به کرامت انسانی انسانها میباشد. از دیدگاه عملی این موضوع هر چند که در مقایسه به مشکلات دیگر افغانستان کوچک است، اما تاثیرات خیلی بزرگ دارد. میلیونها کارمند، متعلم، محصل و شهروند هر روز به مشکل عدم دسترسی به تشناب مناسب روبهرو هستند که به شکل فجیع میتواند بازدهیشان را کاهش دهد، به خصوص زنان را از کار کردن باز دارد. مشکلات صحی جدی مانند تکلیف گرده و یا «دیایدریشن» را خلق کند.
یکی از دلایل بیاهمیت بودن موضوع تشناب برای مقامهای تصمیم گیرنده مصئون بودن خودشان از این مشکل است. برخی از آنها حتا برای یک لحظه هم به این مساله فکر نکردهاند که کارمندانشان در چه وضعیت رقتباری به سر میبرند. به گونهی مثال مدیران مکتبها، وزرا، معینان، روسا، دفتردارها و اشخاصی که نسبت به دیگران در مقام بالاتر قرار دارند از این امکانات بهتر برخوردارند. در ادارات دولتی افغانستان خیلی معمول است که تشناب روسا و افراد قدرتمند کلید خاص داشته باشد تا کارمندان عادی از آن استفاده کرده نتوانند. یعنی برای دسترسی به تشناب پاک، یک کارمند باید قدرت داشته باشد و یا اینکه روابط خوب با مقامات. این بدترین حالت در یک کشور میتواند باشد که حتا برای دسترسی به تشناب مناسب نیاز به قدرت باشد.
از سوی دیگر کارمندان هم اتحادیههای کارگری و یا سیستمهای حمایتی مناسب را ندارند تا بتوانند از حقوق خود به شکل دستهجمعی دفاع کنند. هر گاه یک فرد در مقابل این موضوع صدا بلند کند خودش را با خطر سرکوب از سوی اداره مواجه میکند و یا اینکه مورد تمسخر قرار میگیرد.
برای بهبود دسترسی کارمندان و یا دانشجویان به تشنابهای مناسب نیاز است تا یک تحقیق جامع در رابطه به ابعاد مختلف این مشکل صورت بگیرید و بر اساس آن پالیسی طرح گردد. در عین حال مسئولین ادارهها به شمول وزرا باید همین فردا به تشنابهای ادارهی خود سر بزنند، تمام تشنابهای ادارهیشان که برای استفاده افراد قدرتمند قفل شده به شمول تشناب خود مسئول اداره را به روی همهی کارمندان باز نموده و سیستم نظارتی از وضیعت تشنابها را ایجاد کنند. این بعضی از اقدامات است که میتوانند روی دست گیرند، اما در صورت که این موضوع جدی گرفته شود راه حلهای زیادتر برای حل این مشکل میتواند در نظر گرفته شود.